یکشنبه 13 اردیبهشت 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

گفتگويی منتشرنشده با رضا سيدحسينی: ترجمه مجدد آثار درست نيست، ترجمه از زبان دوم بيهوده است، مهر

زنده ياد رضا سيد‌حسينی در گفتگويی که کمی پيش از وفاتش با خبرنگار مهر انجام داد درباره ترجمه ادبی، ترجمه از زبان دوم، ترجمه‌های مجدد و کارگاههای آموزش ترجمه سخن گفت.

خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب : اين روزها شاهد آنيم که برخی از کتابها به دلايلی با ترجمه مجدد روانه بازار کتاب می‌شوند. به طور مثال کتابی که يک يا دو دهه پيش به فارسی ترجمه شده بود با ترجمه‌هايی ديگر روانه بازار کتاب می‌‌شود. نظر شما در اين باره چيست؟



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 




رضا سيد حسينی: يکی از مهمترين نکاتی که می‌توان به عنوان معضل ترجمه در ايران نام برد نپيوستن ما به قانون کپی‌رايت است. به گمان من اگر ما به اين مسئله توجه داشته باشيم بسياری از مشکلات ما حل می‌شود. مثلا همانگونه که يک نويسنده تنها با يک ناشر قرارداد امضا می‌کند و برای يک يا چند چاپ و يا برای مدت زمانی امتياز چاپ کتابش را به او واگذار می‌کند قراردادی ميان ناشر ايرانی و طرف خارجی‌اش امضا می‌شود. در اين قرارداد همه مسايل مورد توجه قرار می‌گيرد، از جمله آنکه ناشر از طرف ايرانی‌اش می‌خواهد که مترجمی حرفه‌ای را بر اين کار بگمارد. از طرفی خود ناشر ايرانی نيز به دليل هزينه‌ای که می‌‌پردازد تلاش می کند تا کار را با بهترين کيفيت منتشر کند.

* در اين شرايط ترجمه اثر از زبان دوم نيز منتفی می‌شود.
- بله. ترجمه از زبان دوم مسئله‌ای است که خيلی کم و به ندرت در دنيای امروز کاربرد دارد، چرا که لحن و شيوه بيان يکی از مسايلی به شمار می‌آيد که از ارکان اثر ادبی به است و اين نکته در ترجمه‌های از زبان دوم بسيار ضعيف می‌شود. چندی قبل شاهد انتشار کتابی بودم که اصل کتاب به زبان فرانسوی بود، اما مترجم آن را از انگليسی به فارسی برگردانده بود. به گمان من ديگر دوران انجام چنين کارهايی گذشته است. اگر در دوره‌های اوليه ترجمه که تنها برگرداندن موضوع به فارسی مهم بود اين کار صورت می‌گرفت‌ می‌شد نگاهی با اغماض‌ به آن داشت. اما در شرايط اخير که بسياری از مردم جامعه دستکم يک زبان دوم بلدند انجام چنين کاری بيهوده است. اگر ما قانون کپی‌رايت را بپذيريم از انجام چنين کارهايی جلوگيری می‌شود.

* اما شما خود در ميان کارهايتان آثاری همچون "جاده تنباکو" نوشته ارسکين کالدول داريد که از زبان دوم ترجمه شده‌ است.
- به طور قطع اگر در شرايطی مشابه قرار گيرم چنين کتابهايی را ترجمه نمی‌کنم. من در روزگاری کار کالدول را از فرانسه به فارسی برگرداندم که زبان انگليسی تا اين اندازه در ايران همه‌گير نبود. اما اکنون شرايط فرق کرده است. به گمان من ترجمه حتما بايد از زبان اول صورت گيرد حتی در چنين شرايطی نيز زيباييهايی اثر تا اندازه‌ای کمرنگ می‌شود. به هر حال در شرايط مختلف کارهای متفاوتی را می‌توان انجام داد. اما به نظر من بايد از ترجمه‌هايی که از روی زبان دوم انجام می‌شوند جلوگيری کرد.

* يعنی در اين شرايط می‌توان اثر را دوباره به فارسی ترجمه کرد؟
- بهترين کار آن است که از ترجمه مجدد آثار جلوگيری شود اما هنگامی که يک ترجمه بد سبب شناخت نادرست از نويسنده می‌شود بهتر است که کار دوباره ترجمه شود. اما به طور کلی من با ترجمه مجدد کار مخالفم به‌ ويژه زمانی که مسئله تحول زبانی را مطرح می‌کنند.

کمی بيشتر توضيح می‌دهيد؟
- به طور مثال اين روزها می‌بينيم که برخی از آثار نويسندگان کلاسيک بار ديگر ترجمه می‌شوند. يکی از دلايل اين کار تحولات زبانی فارسی عنوان می‌شود در حالی ‌که به گمان من نمی‌توان سبک نويسنده‌ای را به دليل آنکه زبان مقصد تغييراتی کرده تغيير دهيم. تولستوی سبک خاص خودش را دارد و اين سبک به طور قطع با گذشت زمان تغيير نمی‌کند. نوشته او ثابت است و هيچ ربطی به تحولات زبانی فارسی و يا هيچ زبان ديگری ندارد. به نظرم گاهی ترجمه‌های مجدد بدل به اثری جديد می‌شود.

* اما می‌گويند که زبان فارسی با گذشت زمان امکانات جديدی پيدا می‌کند و اين نکته به شناسايی بيشتر سبک و لحن نويسندگانی همچون تولستوی کمک می‌کند.
- من چندان موافق اين نکته نيستم. درست است که زبان فارسی در چند وقت اخير دچار تحولاتی شده، اما به طور حتم در چند دهه قبل نيز چنان قدرتی داشت که بتواند ظرفيت برگرداندن سبک و لحن نويسنده‌ای همچون تولستوی(يا نويسندگانی همچون او) را داشته باشد. البته من هرگز نمی‌گويم که زبان فارسی دارای چنان قدرتی در عرصه بيان است که می‌تواند هرگونه معنايی را در خود جای دهد. هر زبانی قابليتهای خود را دارد و قابليتهای زبان فارسی نيز مختص به خود است و به همين دليل هر اثری که به فارسی ترجمه می‌شود قابليتهايی را از دست می‌دهد. اين نکته در مورد ترجمه به زبانهای ديگر نيز مصداق دارد. تنها تلاش مترجم آن است که اين مشکلات را به حداقل برساند.

* نظرتان در مورد کارگاههای آموزشی ترجمه چيست؟
- اگر در اين کلاسها مسئله آموزش در اولويت باشد به نظرم کار خوبی‌ است. اما گاه کار اينچنين پيش نمی‌رود. به ‌طور مثال چندی پيش يکی از اين معلمها يکی از ترجمه‌های دريابندری را سرکلاس برده و از اشکالاتش گفته بود. اين کار او نه تنها شاگردانش را نسبت به يکی از بهترين مترجمهای ايران بدبين کرد بلکه اين نوع نگاه سبب شد تا يکسری از اشتباهات ترجمه در کارشان نهادينه شود. حتی به فرض آنکه چند غلط هم در کار وجود داشته باشد چندان مهم نيست. به قول چهره‌ای همچون ابوالحسن نجفی "ترجمه‌ای نيست که چهل پنجاه تا غلط نداشته باشد".





















Copyright: gooya.com 2016