ورزش پايه ايران، کودکی يتيم برسر راه، فرامرز کوشان
از سخنان مختلف مسئولان "کميته ورزشهای پايهای و مدال آور" چنين بر می آيد، که هدف همان قهرمانی و کسب مدال در مسابقات بين المللی، با توجه به نقش سياسی اين افتخارت در صحنه بين المللی است و ورزش پايه تنها تا جايی مورد توجه است که به کسب مدال کمک کند
ورزش ايران از نگاهی ديگر
ورزش قهرمانی نوجوانان و جوانان ايران در سال ميلادی ای که بزودی به پايان میرسد، شاهد دو پديده متفاوت بود. از سويی تيم فوتبال نوجوانان ايران با شکست دادن همه رقبای نيرومند مثل ژاپن، ازبکستان و امارات به قهرمانی جام ملتهای آسيا رسيد. از سوی ديگر تيم ملی جوانان ايران با داشتن بازيکنان بسيار مستعد و توانايی که بعضا نه تنها در ليگ برتر فوتبال ايران ، بلکه حتی در تيم ملی بزرگسالان ايران هم بازی ميکنند، بعد از دو شکست از تيمهای عربستان و ژاپن، در مرحله مقدماتی جام ملتهای آسيا حذف شد.
مثل هميشه بعد از قهرمانی نوجوانان، رقابت سختی بين مسئولان تربيت بدنی، فدراسيون فوتبال، و کميته ملی المپيک برای چسباندن اين مدال افتخار به سينه خود و نوشتن اين موفقيت به حساب مديريت بی بديل خود در گرفت.
واقعه بعدی تنها چند هفته بعد رخ داد. بعد از شکست تيم ملی نوجوانان ايران، همان مسئولان با چراغ دنبال مقصر ميگشتند و کسی حاضر نبود مسئوليت ضعف مديريت اين تيم را به عهده بگيرد. دست آخر نناد نيکوليچ، سر مربی کروات اين تيم به اتفاق آرای مسئولين و روزنامههای وابسته به آنها به عنوان مقصر اصلی اعلام و از اين تيم اخراج شد.
آنچه که در هر دو مورد مورد توجه قرار نگرفت و يا پرده پوشی شد، اين بود که تيم نوجوانان با اين بازيکنان از حدود شش سال قبل به قصد پيروزی در اين مسابقات تشکيل شد و در تمام اين سالها با خرج نسبتا زياد و زير نظر علی دوستی، مربی زحمتکش و توانای اين تيم تمرين کرد تا به هدف خود رسيد. در مورد تيم ملی جوانان ، آنچه که در لابلای دعوای بين مسولان ورزشی کشور و روزنامههای ورزشی روشن شد اين بود، که نيکوليچ سرمربی تيم تنها فردی بود که در اين تيم نفوذی نداشت. به گفته خود او بازيکنان در حين مسابقات بجای اجرای تاکتيک های تمرين شده، به توصيه افراد غير مسئولی که شب قبل از مسابقه از طريق موبايل به بازيکنان رهنمود ميدادند، بازی ميکردند.
نمونه ديگر از مديريت ملوک الطوايفی در ورزش قهرمانی نوجوانان و جوانان، محروميت تيم ملی دانش آموزن ايران از مسابقات جهانی در فرانسه بود. اين تيم پس از دريافت جواز شرکت و گذراندن اردوی آمادگی، به علت نپرداختن دو هزار يورو حق ورودی از طرف وزارت آموزش و پرورش، از شرکت در اين مسابقه جهانی محروم شد.
پس از بازیهای آسيايی قطر، در کنار "کميته ورزشهای قهرمانی" به رياست کيومرث هاشمی معاون سازمان تربيت بدنی، کميته ديگری بنام "کميته ورزشها ی پايهای و مدال آور(!)" به رياست علی رقبتی يکی ديگر از مديران تربيت بدنی تشکيل شد. در مورد اينکه چرا ورزشهای پايهای و کسب مدال در مسابقات بين المللی که دو قطب ابتدايی و انتهايی ورزش هستند، در يک کميته مورد برنامه ريزی و نظارت قرار ميگيرند، از سخنان مختلف مسئولان اين کميته چنين بر ميايد، که هدف همان قهرمانی و کسب مدال در مسابقات بين المللی ، با توجه به نقش سياسی اين افتخارت در صحنه بين المللی است و ورزش پايه تنها تا جايی مورد توجه است که به کسب مدال کمک کند. متاسفانه نتايج فاجعه آميز تيمها ی ورزشی ايران در مسابقات المپيک پکن نشان داد که اين مديريت حتی در زمينه کسب قهرمانی و مدال هم بسيار ناتوان است.
در وزارت آموزش و پرورش که بايد مسئوليت بزرگی در ورزش پايه داشته باشد، دو سال قبل، معا ونت تربيت بدنی از ساختار اين وزارتخانه حذف و عملا اکثر برنامههای ورزشی اين وزارتخانه معلق شد. اکنون مسئوليت امور ورزشی دانش آموزان به معا ونت امور تربيتی محول شده است. "امور تربيتی " نهادی است که پس از انقلاب تشکيل شد و توسط نمايندگانش در مدارس که "معلمان امور تربيتی" خوانده ميشوند، به ترويج فرهنگ افراطی مذهبی، تفتيش عقايد دانش آموزان و جهت دهی سياسی آنها بسوی مقاصد سياسی حکومتی ميپردازد.
در اکثر کشورهای پيشرفته، پايه و اساس برنامههای تعليم و تربيت ورزشی کودکان و نوجوانان را در مدارس و انجمنهای ورزشی غير انتفاعی متمرکز ميکنند. از اين طريق زمينه برای جذب جوانان به اماکن و تاسيسات ورزشی فراهم ميشود. در ايران مقامات ارشد وزارت آموزش و پرورش، سازمان تربيت بدنی و روسای فدراسيونها در سخنرانیها و مصاحبههای راديو تلويزيونی خود با شعارهای دهان پر کن دم از "برنامهها ی پايهای در زيرساخت ورزش" ميزنند، ولی در عمل با انفعال خود زمينه را برای رشد انحرافات اجتمأعی، اعتياد و به هدر رفتن هزاران استعداد ورزشی در بين جوانان ايرانی آماده ميکنند.
بسياری از مدارس کشور از حداقل امکانات ورزشی هم برخوردار نيستند و در مواردی تمام محوطه يک مدرسه را يک ساختمان چند طبقه بدون حيات تشکيل ميدهد. استاديومها و تا سيسات ورزشی معدود و غير استاندارد کشور تنها در تهران و چند شهرستان بزرگ متمرکز شده اند.
در غياب باشگاهها و انجمنهای ورزشی، هر سال با شروع تعطيلات تابستانی مدارس، در مطبوعات از طرف نيروهای انتظامی در مورد افراد سودجو و خلافکاری هشدار داده ميشود، که بدون داشتن مجوز و امکانات ورزشی و تخصصی، به عنوان مدارس آموزش فوتبال به کودکان و نوجوانان، دست به اخذ مبالغ کلان از خانوادهها ميزنند. به گزارش روزنامهها ی ورزشی اين افراد در موارد بسياری دست به آزار و تجاوز جنسی به اين کودکان ميزنند. در اکثر موارد، وقتی پدر و مادرها از اين موضوع مطلع ميشوند، برای حفظ آبرو تنها فرزند خود را از آن "مدرسه" خارج ميکنند و از طرح شکايت به پليس خود داری ميکنند.
چند هفته قبل، واعظ آشتيانی رئيس هيات مديره باشگاه استقلال ، قرارداد اجاره تاسيسات ورزرشی اين باشگاه در محله خزانه در جنوب تهران را با مسولان استقلال جنوب تهران يک طرفه لغو کرد. اين تاسيسات از طرف تربيت بدنی در اختيار باشگاه استقلال قرار گرفته بود و بيش از صد نوجوان و جوان شهرستانی به اميد آموزش فوتبال و موفقيت در اين ورزش در شرايطی بسيار ابتدايی در اين تاسيسات زندگی و تمرين ميکردند. به گفته نشرياتی که اين خبر را منتشر کردند، اين جوانان از بی سرپناهی حتی قسمتی از دستشويی اين تاسيسات را هم با تخته جدا کرده و در آنجا می خوابيدند. واعظ آشتيانی با اعلام اينکه استقلال جنوب تهران عليرغم قرارداد اجاره رسمی، وجاهت قانونی ندارد، نخست دستور جوش دادن درهای آهنی راهروها ی اين تاسيسات و حبس جوانان ساکن در آن را داد و سپس با وساطت مسئولان استقلال جنوب درها را باز و آنها را با وسايلشان به خيابان ريخت.
محمد پنجعلی کاپيتان پيشين تيم ملی ايران در مصاحبه با خبرگزاری جمهوری اسلامی ميگويد: "کار تيمها ی پايه در فوتبال ايران از ريشه ويران و خراب است. در اکثر باشگاهها هيچ گونه امکاناتی برای تيمها ی پايه وجود ندارد و هيچ هزينهای برای آنها در نظر گرفته نميشود. پس نبايد از فوتبال جوانان توقع موفقيت داشته باشيم، چرا که بی برنامگی مشگل اصلی فوتبال ايران است. به عنوان نمونه تيمها ی پايه دو باشگاه بزرگ و پر طرفدار کشور هرگز به صورت اصولی و حرفهای اداره نميشوند."
مفسر روزنامه ابتکار مينويسد: "پرسپوليس و استقلال به عنوان دو قطب فوتبال پايتخت توجهی به بازيکن سازی برای تامين نياز تيم بزرگسالان خود نشان نمی دهند. در شرايطی که ايندو تيم هميشه از تامين هزينهای اداره تيم فوتبال بزرگسالان خود عاجزند، تنها چشم به کمکها ی دولتی و در حقيقت امدادهای غيبی دوخته اند، مسئولان تيمها ی پايه ايندو باشگاه ، نبود حد اقل بودجه و مهمتر از آن عدم تعهد نسبت به ردهها ی سنی پايين تر را مهمترين دلايل ناکامی پرسپوليس و استقلال در کار بازيکن سازی برمیشمارند."
فساد مالی، رشوه خواری و باج گيری توسط دلالها ی رسمی و غير رسمی که عمد تا در بين مديران، مربيان و روزنامه نگاران ورزشی فعاليت ميکنند، تنها محدود به فوتبال حرفهای و چند تيم ثروتمند نمی شود. شبکه شبه مافيايی دلالها مدتها ست در ورزش پايه و بخصوص ورزش فوتبال ريشه دوانده است.
جام جم، سايت اينترنتی تلويزيون جمهوری اسلامی اذعان میکند که: "در فوتبال ايران درها ی بسته تيمها برای خيلیها با اسکناس باز شده است. در مقابل، عده زيادی را هم به جرم نداشتن پول، پشت همان درها نگه داشته اند." حسن روشن مدير سابق تيمها ی پايه استقلال ميگويد:" پدر بعضی از نو جوانانی که میخواستند به هر قيمتی پيراهن استقلال را بپوشند، حاضر بودند از ۲ ميليون تا ۲۰ ميليون تومان بپردازند. اما بالاترين رقم به خود من پيشنهاد شد. پدر يکی از بازيکنان در رده سنی جوانان، حاضر بود مبلغ ۱۰۰ ميليون تومان به من بپردازد. خود باشگاه پيشنهاد ميکرد، از ۲۵ نفری که در فهرست قرار میدهيد، ۱۸ نفر را انتخاب کنيد و ۷ نفر باقی را پول بگيريد و در فهرست بگذاريد، تا به اين صو رت بخشی از مشکلات مالی تيم حل شود. او میافزيد؛ ۳-۴ مربی در ليگ برتر به صورت حرفهای بازيکن جابجا میکنند و يا در ازای گرفتن مبلغی آن بازيکن را به ترکيب اصلی ميرسانند. وقتی مدير فنی تيم ملی جوانان بودم، مربيان التماس ميکردند، يک کاری کن، قرارداد مرا تمديد کنند. بعدها متوجه شدم، که موضوع فقط ماندن روی نيمکت تيم نبود، بلکه از اين راه درآمدها ی ديگری هم داشته اند."
به گزارش جام جم؛ محسن م. بازيکن ۲۳ سالهای است که اکنون در يکی از تيمها ی تهرانی توپ ميزند. حدود ۵ سال پيش برای بازی در تيمها ی پايه پرسپوليس تست داد. حتی از نظر فنی تاييد شد. اما چون پول مورد نظر مربی را پرداخت نکرد، به يک نيمکت نشين محض تبديل شد و عاقبت پرسپوليس را ترک کرد.
يکی از مربيانی که حدود ۲۰ سال در تيمها ی پايه فعاليت داشته و نمیخواهد نامی از او برده شود در مورد رشوه دهی در ورزش پايه ايران میگويد: "از اين موارد خيلی زياد است. در واقع به امری عادی تبديل شده است. چند سال پيش که۱۶ ميليون تومان خيلی پول بود، صاحب يک شرکت فرش اين مبلغ را به مربی يکی از تيمها ی تهرانی داد، تا پسرش در آن تيم بازی کند، که آخر سر هم فوتباليست نشد."
محمد احمد پور مدير فنی و سر مربی سابق تيم پايه پاس میگويد: " موضوع فراتر از تيمها ی پايه است. حکايت اين است که وقتی پدر خانواده خراب است، بچهها هم مثل او خراب ميشوند. اکنون در فوتبال ما وقتی در ليگ برتر مربيان دلالی ميکنند و واسطهها هر کاری میخواهند انجام ميدهند، از تيمها ی پايه نبايد انتظار زيادی داشت. حتی مديران هم با دلالان در ارتباط هستند. بازيکنان با استعداد پشت خط میمانند و آنها که يکصدم توانايی يک بازيکن با استعداد را ندارند، در ترکيب قرار ميگيرند. تا اين وسط عدهای سود خودشان را ببرند."
محمد پنجعلی می گويد:" در اين بين وضعيت برای بازيکنان شهرستانی بد تر است. آنها با هزار اميد و آرزو به تهران میآيند، تا موفق شوند، بعد به آنها پيشنهاد میکنند، اگر میخواهی در فهرست باشی، بايد اين مبلغ را بپردازی. بازيکنی که با سختی مشکلات خوابگاه در تهران را تحمل میکند که اگر پول داشت به تهران نمیآمد و سراغ فوتبال نمی رفت. اگر میخواهيم با اين پديدهها مبارزه کنيم، بايد از مديران و مسولان آغاز کنيم."