رقابتهای جام جهانی ۲۰۰۶ آلمان نيز با تمام اشکها و لبخندهايش بپايان خواهد رسيد و کشورها بلافاصله شروع به برنامه ريزی ، آموزش ، پيشرفت علمی و کسب تجاربی برای چهار سال بعد خواهند کرد تا در جام جهانی ۲۰۱۰ حضوری موفق داشته باشند . اين راهی است که تمام تيمهای صاحب نام جهان پيموده اند . تيم ملی ما نيز اگر بخواهد – بلی اگر بخواهد که تجزبه تلخ اين جام را تکرار نکند بايد همين مسير را طی کند وگرنه اگر در مسابقات انتخابی آ ينده " ابر و باد و مه و خورشيد و فلک" در کار باشند تا صعودی هم صورت گيرد ،ترديد نکنيد که باز " همين آش و همين کاسه" خواهد بود.
در دو يادداشت قبلی بطور اجماع به عواملی که دست بدست هم داد تا چنين تصوير ناخوشايندی از ورزش و فرهنگمان به دنيا ارائه شود، صحبت کردم. اما قصد دارم فارغ از احساسات ، در سلسله يادداشتهائی هر کدام از اين عوامل را تجزيه و تحليل کنيم با اين اميد که مراکز تصميم گيری و سياست گذاران دستگاه ورزش تحت هر شرائطی فراموش نکنند که سياسی کاری و ندانم کاری افراد نالايق در راس يک سيستم درهم و برهم ، چه عواقبی را در پی دارد. نمونه کوچکی را بگويم و بگذرم ؛ مفسرورزشی يکی از شبکه های خبری معتبر در حين گزارش بازی ايران گفت که" بازيکنان ايران تحت فشار بحران هسته ای قرار دارند که چنين ابتدائی بازی ميکنند" ميبينيد پيامد فقدان يک مديريت توانا ويک سيستم کارآمد را؟
نميدانم بگويم متاسفانه و ياخوشبختانه که بخش اعظم بلائی که چون بختک سالهاست بجان ورزش ما و بويژه فوتبال افتاده و اوج آنرا در آلمان ديديم ناشی از سوء مديريت و ضعف بسيار شديد يک سيستم ناتوان از اجرای بی چون و چرای قوانين است. سوء مديريتی که "باری به هر جهت" مربی ميگمارد و هيچ ضابطه ای را در انجام اين مهم لحاظ نميکند. ضوابطی که اصولی چون توانائی فنی ، ا ستحکام شخصيتی و قدرت اداره کردن يک تيم ملی را ، شرط اصلی ميداند. خصوصياتی که متا سفانه هيچکدام در مربی کنونی (بهتر است بگويم سابق ، چون همين سيستم ناتوان به ايشان اجازه گريز از پاسحگوئی را ميدهد) ديده نشد. در خصوص بازيکنان بی جنبه و بی ظرفيت نيزهمين سيستم ناتوان را بايد مقصر دانست. برای اثبات ادعايم سوال ميکنم که واکنشهای بسيار زشتی که فلان بازيکن ، از خود نشان داد ،اگر در يک تيم باشگاهی اروپا انجام ميداد با چه عکس العملی روبرو ميشد؟ لازم نيست بگويم حتی اگر سرشناس ترين اعجوبه دنيای فوتبال نيز بود، براحتی از صحنه ورزش کنار گذاشته ميشد و انصافا" که سوپر استار ما(!!؟) در برابر بزرگان واقعی فوتبال ، رقمی محسوب نميشود. ميداند که نيمکت نشين دائمی هم که باشد – که هست – و يا گاهی گداری برای دقايقی در مسابقات نه چندان با اهميت به بازی گرفته شود – که چنين هم هست – بايستی متواضعانه و مطيع در برابر مربی ، هر کسيکه باشد ، سر اطاعت فرود بياورد. و نيز ميداند که تشخيص عملکرد مربی در صلاحيتش نيست. بياد بياوريد تعويض شدن و نحوه واکنش بسيار متواضعانه و محترمانه ی بزرگان واقعی جهان فوتبال ،مانند رونالدو ، رونالدينيو،.... و يا همين" لوئس فيگو " پرتقالی را که هنوز اثر بازی جوانمردانه بزرگان ! فوتبال ما رابر صورت دارد.و يا " کاپيتان" دنده پهن و لجبازما که بازی کردن يا نکردن خود و ديگران را تعيين ميکند و چه جالب که وعده حضورش را در جام جهانی آينده ميدهد و طی مصاحبه ها ، ويلای آلمان و کارخانه فلان را به رخ خلايق ميکشد.
advertisement@gooya.com |
|
اين " دهن کجی" به احساسات هفتاد ميليون انسانی که از او و امثال او رنجيده خاطرند را چه کسی بايد پاسخی دندان شکن دهد؟ مگر نه همان سيستمی که سرو سامان دهنده چنين آشفته بازاری بايد باشد؟ آيا اگر تصور کنيم ناتوانی دستگاه ورزش ما ست که اجازه چنين گستا خيها را به افرادی چنان ،بی ظرفيت و لاقيد ميدهد به خطا رفته ايم؟ مسلما" که تصور درستی است مگر آنکه اقدامات تنبيهی شديد ،حتی حذف دائمی از عضويت در فعاليتهای رسمی ورزشی اعمال گردد و عميقا" باور داشته باشيم که کنارگذاشتن مهره های بی ظرقيت نه تنها خللی ايجاد نميکند بلکه باعث ميشود که در رقابتهای آينده بين المللی اگر در ورزش شکست خورديم لااقل در اخلاق سر بلند خواهيم بود که دستاورد کوچکی نيست.
محمود صباغی
msabbaghi@optusnet.com.au
m_sabbaghi@hotmail.com