آدم زير آب نمیتواند آواز بخواند، گفتگوی ايلنا با سيدعلی صالحی
با اينکه از شعر سياسی پرهير میکند؛ میگويد:اگر شاعر مردمی نيستم، اما شاعر مردم هستم. دنيا را به من بدهند، مردم و آمالشان را فراموش نمیکنم. سيدعلی صالحی که اصل هر چيز را آزادی بيان میداند؛ تاکيد دارد: بدون اين اصل، يک دنيا توضيح نيز شما را راضی نخواهد کرد. شرط توسعه پايدار هم همان آزادی بيان است.
ايلنا: سيدعلی صالحی؛ شاعری است که کمترين دستاوردش امضای مشخص خودش پای کارش است. میتوان شعری را خواند و با اطمينان گفت سرودهی سيدعلی صالحی است. واژههای نرمخوی شعر صالحی، زبان غنايی و تلاش برای نزديکی به جهان روزمرهی انسان امروز، اگرچه ذهنيت تجربهگرا را همواره راضی نگه نمیدارد، ابعاد دنيای شعری صالحی را خودبسنده و متکی به خود حفظ میکند. گزينه شعر صالحی در نمايشگاه امسال ازسوی انتشارات مرواريد عرضه شد. همين طور مجموعه اشعاری که نگاه از او درآورده است به چاپ چهارم رسيده است. "ما نبايد بميريم" و " ردپای برف..." امسال ازسوی نشر آگه منتشر شد. او برندهی جايزهی شعر فروغ در سال ۱۳۵۶، جايزهی اتحاديهی نويسندگان عرب تحت عنوان مدال ابداع در سال ۱۳۸۲و جايزهی جشنواره گلاويژ از سليمانيه کردستان عراق در سال ۱۳۸۴ است. چاپ دفتر شعر " انيس آخر هفته میآيد" بهانهای شد تا پای حرفهای آقای شاعر بنشينيم.
*تازهترين مجموعه شعرتان يعنی «انيس آخر هفته میآيد» در سه هزار نسخه منتشر شده است،آيا انيس واقعا آخر هفته میآيد؟
ــ اين تنها يک اسم است و بستگی دارد به تفسير و تعبير شما. اينجا انيس درواقع به معنای عام انسان آمده است.
*دفتر دوم شما نيز پروانهی نشر گرفت...
ــ نام اين مجموعه «ما نبايد بميريم،روياها بیمادر میشوند» است. اين مجموعه را موسسه انتشاراتی آگاه منتشر کرد. البته چاپ دفتر سوم را مجددا انتشارات نگاه به عهده دارد که هنوز مجوز نگرفته است.
*شما را به عنوان شارح و مدافع شعر گفتاری میشناسند. به نظر شما بوطيقای شعر گفتار چيست؟
ــ اگر ميسر بود که در يک مصاحبه روزنامهای، بوطيقايی را در طبق آورد که ديگر معنی منش و روش و مولفه و شاخصه و کارنامه نمیداد. در بيست و هفت سال، تا آنجاکه در وسعم بوده طی سخنرانیها، مقالات و مصاحبهها، مبانی تئوريک اين جريان را بازگفته و ثبت کردهام. شعر گفتار برای من تا امروز دارای سه دوره بوده است تا اين روزگار که دورهی سوم آن را تجربه میکنم.
دوره اول: از دفتر «منظومهها» تا «دير آمدی ری را». دوره دوم: از«عاشق شدن در دی ماه، مردن به وقت شهريور» تا «دعای زنی در راه». دوره سوم: از«يوما آنادا» تا امروز که ادامه دارد. يعنی از کشف خام تا مرحله تاکيد بر مضمون و اين دوره که فرم و ساخت به قوام خود رسيده است.
*تصور میشود که در دفتر «انيس ...» از زبان کاملا غنايی و تعبيرات و استعارهها و تشبيهات دفترهای پيشين فاصله گرفتهايد. گرچه هنور هم میتوان گفت گرايش به آميزهای از زبان غنايی و گفتار، از ويژگیهای اين دفتر است. اين گرايش تازه در شعرهای پيشين شما کمتر ديده میشود، آيا مسير ديگری است و چرا؟
ــ اين پرسشی دقيق است اما من پاسخی حرفهای و دقيق برای آن ندارم. من در هر سن و سالی؛ تجارب واندوختههايی دارم. فقط به صدای درون خود به آن شهود خلاق گوش میکنم. میآموزم و پيش میآيم. اگر روزی اين صدای درونی بگويد از شعر دست بردار، حتما اطاعت خواهم کرد. چون تا امروز به من دروغ نگفته است. من ممنونم که اين نکته را بازگو کرديد و اين باعث میشود برخلاف عادتم يکبار ديگر «انيس...» را بخوانم و ببينم آيا اتفاقی رخ داده است؟
*در تعداد قابل توجهی از شعرهای «انيس...» شاهد نوعی بيان کنايی هم هستيم. کنايات شاعرانه که سينه به سينه سانسور میايستد. شعر اعتراض ... که به دغدغههای مردم میپردازد و ارج مینهد، آيا اينطور است؟
ــ اگر اين را تاييد کنم، میترسم آن را جمع کنند،اما حقيقتا اگرچه شاعر مردمی نيستم، اما شاعر مردم که هستم. من از اعماق جامعه به کلمه رسيدهام. دنيا را به من بدهند، مردم و آمال آنها را فراموش نمیکنم. اصلا من برای همين مردم شريف زندهام. با اين حال از شعر سياسی پرهيز میکنم، شعار میشود، حال آدم را میگيرد. شعر من سانسورپذير نيست چون پهلوها و تعابير عديدهای دارد.
*میتوانيد از رابطه ادبيات و شعر با امر سياسی بگوييد؟
ــ نه! شايد يک ربع قرن پيش از اين اگر با چنين پرسشی روبرو میشدم، کلی اسم و نقل قولهای مرعوبکننده رديف میکردم و قسم و آيه که شعر نمیتواند سياسی نباشد، اما راستش را بخواهيد سياست؛ زادهی هنر است و نه اينکه هنر مولود سياست باشد. پس برای من پرونده بسته شده است. بعضی از دوستان با قرائت خود میگويند فلان شعرت سياسی است. میگويم، بیتقصيرم. من عين زندگی را میسرايم، حالا اگر اعتراضی هست که هست، حق با ماست. مفاهمهی مدنی است. به من چه که سياسی از آب درآمده است.
*اين سوال که "تعهد در اثر هنری چيست؟" را بايد در بقچه پيچيد و دورانداخت، مثل پرسشگری درباره هنربرای هنر! اما آيا به ما کمک نمیکند کمی موضوع را بشکافيم؟
ــ تعهد؛ امری انسانی است. آن شيرپاک خوردهای که برای اولين بار اين عبارت را از ميان دو شقه کرد، موجود نازنينی نبوده است. چه کسی گفته هنر برای هنر يا قطعا هنر برای تعهد؟ نخير!
به شعر برمیگرديم شعر هم بايد شعر باشد هم مسئول. مثل شعر حافظ يا شاملو يا ريتسوس، لورکا، ناظم حکمت، پاز، محمود درويش و پابلو نرودا.
شاعر فطری به وقت خلاقيت، به اين دستورالعملهای بيهوده نمیانديشد. ذهنش مهيا و زبانش از پيش به آن تربيت لازم دست يافته است. به رفتن میانديشد نه به راه. تعريف راه هم به عهدهی کاروان بعدی است.
*چه عناصری بر سليقه زيبايیشناسی مردم تاثير میگذارد؟
ــ آيا اصلا قابل شمارش هست؟؛ اصل هر چيز به آزادی بيان برمیگردد. بدون اين اصل، مکافات فراوان است. يک دنيا توضيح نيز شما را راضی نخواهد کرد. در اين زمينه، شرط توسعه پايدار،همان آزادی بيان است. آدمی زير آب نمیتواند آواز بخواند.
*شعر دهه هفتاد تجربهای بياد ماندنی را پشت سر گذاشت.هنوز بسياری از اين سنت ادبی بهره میبرند. نظر شما به عنوان يکی از پرمخاطبترين شاعران معاصر ايران، درباره شعر زبان و نوآوریها در عرصه فرم در دو دهه اخير چيست؟
ــ ای کاش فرصت بود تا لااقل در اين دقيقه، نسبت به شعر دهه هفتاد به صورت مفصل ادای دين میکردم. سال شصت و هشت من در موخره دفتر«عاشق شدن در دی ماه» پيشنهاد کردم که شعر زبان را جانشين روايت کلان زبان شعر کنيد. البته منظور من گرايش راديکال به سوی بازی زبان و زبانيت صرف در شعر نبود. گفتم شعر را از دل زبان به درآوريد و نه اينکه زبان را بر شعر تحميل کنيد. دوستانی با تلقی خود و در سايه تئوریهای وارداتی؛ شعر زبان را در دهه هفتاد مطرح کردند که زنده باد! او که با نوآوری ساز بدکوک میزند، درک درستی از اين جهان طغيانگر ندارد.همين از سايه ديگران درآمدن خود يک اتفاق بزرگ بوده است. درجه تحمل عدهای اگر پايين است، معنايش انکار خلاقيت نسلهای جوانتر نيست. تا پيش از طرح جريان شعرگفتار و سپس شعر زبان؛ فرار از سايه فروغ و شاملو غيرممکن مینمود. نه همه اما اکثرا در حاشيه همين دو جهان کار میکردند- سوای حرفهایهای نامدار- حالا بايد انصاف داد که دادههای دهه هفتاد تجاربی بياد ماندنی بودهاند. آيا خطا و انحراف نبوده است؟؛ بوده است و طبيعی است. آيا بحران آفريده؟؛ بيافريند،چهرههای بزرگ همواره از دل همين بحرانها پا به عرصه میگذارند.
*شما اين روزها چه حال و هوايی داريد؟
ــ پراميد، به ظاهر آرام و از درون طوفانی.همه چيزدرست خواهد شد. ميان مردم و برای اين مردم بزرگ زيستن، نعمتی بیپايان است. اگر هزار بار ديگر دنيا بيايم، باز دلم میخواهد همين جا و ميان همين مردم و همچنان شاعر باشم.
*ناگهان هزار صفحه شعر در سه مجموعه، طی سه سال. به زودی دو دفتر ديگر منتشر میشوند، پرکارتر از هميشه. چه رخ داده که بعداز پنجاه سالگی چنين بیوقفه کار میکنيد؟
ــ دست خودم نيست. دفتر چهارم را هم دارم آماده میکنم. شعر خودش میآيد و میگويد بنويسم! همان صدای درون است. شايد بعداز مرگ هم به سرودنم ادامه بدهم. آرامش در آفريدن.
گفتگو از: سعدی گل بيانی- اهورا گودرزی