مسئلهی چسباندن ضميرهايی چون "شين" فاعلی يا مفعولی در پايان فعلها، سعيد هنرمند
سخن آقای زراعتی دربارهی استفادهی نادرست از اين "شين" کاملا درست است. متاسفانه چند گاهیست برخی از فارسیزبانها، و بهنظر تحت تاثير لهجهی تهرانی، يک شين به ته فعلهای مختلف، و بهويژه "هست" و "بود" میچسبانند که کاربرد درستی در اغلب موردها ندارد... اگر چه سخن ف. م. سخن دربارهی کاربرد اين ضمير درست است و ضميرهای فاعلی و مفعول بیواسطه از ديرباز بدينگونه استفاده شدهاست، اما ايشان متوجهی نکتهی آقای زراعتی نشدهاند؛ يعنی تکرار يک واحد دستوری در دو جای يک جمله، آن هم بدون اينکه آگاهی بيشتری به ما بدهند
در يکی دو هفتهی گذشته دو مطلب کوتاه دربارهی استفادهی درست و نادرست از ضمير ’شين‘ در پايان فعلها، و بر همين قرار ديگر ضميرهای فاعلی، مفعولی، در گويا نيوز چاپ شده که نياز به يک بررسی فنی و اصولی دارد. احتراز نويسندگان از آوردن دلايل دستوری و زبانشناختی برای پشتيبانی از نظر خود مرا بر آن داشت که اين يادداشت را بنويسم. نوشتهی اول را آقای ناصر زراعتی با عنوان: ’فارسیزبانانِ عزيز! اين "شِين" زائدِ زشت را لطفاً رها کنيد!‘ نوشتهاند و دومی را آقا يا خانم ف. م. سخن با عنوان: ’ای "شينِ" بيچارهی مظلوم!‘ مقالهی نخست در اعتراض به استفادهی نادرست ضمير ’شين‘ در پايان بعضی فعلها است. مثالهايی که آقای زراعتی در اين باره آوردهاند از اين قرار-اند:
... بهجایِ گفتنِ «جمهوری اسلامی حکومتی ديکتاتوری است.» [يا در گفتار، بهشکلِ «جمهوری اسلامی حکومتی ديکتاتوريه.»]، گفته میشود: «جمهوری اسلامی حکومتی ديکتاتوری هستش.» گاهی حتی اين «ش» زائدِ البته زشت را هنگامِ صرفِ زمانِ گذشتۀ فعلِ «بودن» [يعنی «بود»] نيز بر زبان میرانند. مثلاً بهجایِ اينکه بگويند: «نظامِ پادشاهی پهلوی هم ديکتاتوری بود.»، میگويند: «نظامِ پادشاهی پهلوی هم ديکتاتوری بودش.» (تاکيدها از من است)
مقالهی دوم بر آن است که کاربرد اين ’شين‘ قدمتی ديرينه دارد و برای اثبات نظر خود اين نمونه را از ادبيات کهن میآورد:
چو او را بديدش جهان شهريار / نشاندش بر خويشتن نامدار (تاکيدها از من است)
و از زبان امروز نيز اين دو مثال را آورده است:
رفتش. چند روز است پيدايش نيست. (تاکيدها از من است)
در ادامه هم، و بهقصد گرفتن پشتيبانی برای نظر خود، اين نقل قول را از استاد حسن انوری مولف فرهنگ سخن آورد:
... "به فعل يا به جزء نخست فعل مرکّب اضافه میشود و معنای فاعلی دارد. در قديم به کار میرفته است و امروز نيز در گفتار به کار میرود."
پيش از هر چيز بايد بگويم که سخن آقای زراعتی دربارهی استفادهی نادرست از اين ’شين‘ کاملا درست است، گرچه برای روشن شدن مسئله ايشان به هيچ نکتهی فنی و دستوری اشاره نکرده است. متاسفانه چند گاهیست برخی از فارسیزبانها، و بهنظر تحت تاثير لهجهی تهرانی، يک شين به ته فعلهای مختلف، و بهويژه ’هست‘ و ’بود‘ میچسبانند که کاربرد درستی در اغلب موردها ندارد، زيرا خيلی ساده يک بخش ديگر جمله را، که ممکن است فاعل يا مفعول بیواسطهی آن باشد، دوباره تکرار میکنند، يعنی هم آن را میآورند و هم اين را. اگر يکی از آنها را میآوردند طبعاً جمله درست میبود، اما با تکرار اين واحد دستوری خيلی ساده آن را غلط به کار میبرند. مثلاً میگويند: ’مهرزاد هم آمده بودش،‘ يا ’احمد که رفتش من هم رفتم،‘ يا ’اون اونجا بودش که من گفتم،‘ يا ’اين يک کتاب هستش.‘ بدون آنکه متوجه باشند که هم فاعل يا مفعول بیواسطهی جمله را آوردهاند و هم ضمير آن را. مثال اول را در نظر بگيريد. اين جمله را میتوان به دو صورت گفت ’مهرزاد آمده بود‘ يا ’آمده بودش‘، آن هم در صورتی که از قبل بدانيم دربارهی کی صحبت میکنيم. اما در آن شکلی که اين روزها به کار میبرند ’شين‘ اضافی است و همان مهرزاد کافیست. در نمونهی دوم احمد و ضمير او دو بار آمده است. در نمونهی سوم اون (آن) دوباره بهصورت شين تکرار شده است. نمونهی چهارم از دو نظر غلط است. جملهی درست و ساده اين است: ’اين يک کتاب است.‘ اما بهصورت بالا، نخست، ’هست‘ بهجای ’است‘ آمده که خوب غلط است، زيرا ’هست‘ در معنای ’وجود دارد‘ است؛ حال آنکه ’است‘ نقش اسنادی دارد. علاوه بر آن ’اين کتاب‘ دو بار تکرار شده است، يک بار بهصورت خودش و بار دوم بهصورت ضمير ’ش‘ که تکراری است و هيچ آگاهی بيشتری به ما نمیدهد.
از سوی ديگر، بايد افزود که گرچه سخن خانم يا آقای ف. م. سخن دربارهی کاربرد اين ضمير درست است و ضميرهای فاعلی و مفعول بیواسطه از ديرباز بدينگونه استفاده شده است، چنانکه در نمونه شعری که آوردهاند در دو جا بهروشنی ديده میشود. شين اول در مصراع اول حالت فاعلی دارد و شين دوم در مصراع دوم حالت مفعول بیواسطه. مثالهای ديگری هم که ايشان آوردهاند درست هستند، اما در ضمن ايشان متوجهی نکتهی آقای زراعتی نشدهاند؛ يعنی تکرار يک واحد دستوری در دو جای يک جمله، آن هم بدون اينکه آگاهی بيشتری به ما بدهند. شايد ايشان فکر کردهاند که آقای زراعتی از اساس استفادهی اين ضمير را زير سئوال بردهاند. ايکاش هر دو بهشکلی به کاربردهای دستوری اين ضمير اشاره میکردند که چنين شبهای به وجود نمیآمد. باری برای اينکه اين موضوع روشن شود اجازه دهيد کمی بهلحاظ فنی و زبانشناسی به مسئله نگاه کنيم، مگر بتوان موضوع را کمی روشنتر و دقيقتر در معرض داوری گذارد.
يک، دليل اينکه آقای زراعتی درست میگويند همانطور که اشاره کردم، خيلی ساده، اين است که در مثالهايشان يا آنهايی که من آوردهام فاعل يا مفعول جملهها دوباره تکرار شدهاند. مثلا در جملهی «نظامِ پادشاهی پهلوی هم ديکتاتوری بودش.» ’نظام پادشاهی پهلوی‘ فاعل جمله است و ’شين‘ آخر هم باز فاعل جمله است و به همان معنای نظام پادشاهی پهلوی. چنين است دربارهی ’مهرزاد هم آمده بودش.‘ در اينجا نيز هم نام شخص، يعنی مهرزاد (فاعل)، آمده و هم شين پايانی که باز ارجاع به همان شخص است. بنابراين صرف به کار بردن ’شين‘ يا هر ضمير ديگر در پايان فعل غلط نيست، چنانکه میگوييم: ’ديدمش،‘ ’گفتمت،‘ و ’دعوتشان کردند.‘ يا همانطور که خانم يا آقای ف. م. سخن آوردهاند ميگوييم: ’رفتش.‘ يا ’چند روز است پيدايش نيست.‘ اما آنچه غلط است تکرار بیدليل فاعل يا مفعول جمله است، کاری که اين روزها رايج شده. در همهی مثالهايی که اينجا آوردم ضميرها حالت مفعول بیواسطه دارند و اگر بخواهيم به شکل ديگری بنويسيمشان (میبينيد که من اينجا و بهجای ’آنها را بنويسم‘ آوردم) چنين خواهند بود: ’او را ديدم‘، ’تو را گفتم‘ (که امروزه میگوييم: ’به تو گفتم.‘) و ’آنها را دعوت کردند.‘ نمونهی زيبای استفاده از ضمير مفعولی را در غزل معروف مولوی با مطلع ’نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم /// در اين سراب فنا چشمهی حيات منم‘ میتوانيد ديد. ’نگفتمت‘ در آغاز اين شعر برابر است با ’آيا تو را نگفتم؟‘ که بهجای آن امروزه میگوييم: ’آيا به تو نگفتم؟‘ يعنی بهجای مفعول بیواسطهی ’تو را‘ آن را بهصورت مفعول باواسطهی ’به تو‘ به کار میبريم (استفاده از جملههای لازم بهجای متعدی در فارسی امروز بسيار رايج شدهاند و مثلاً بهجای ’آن را استفاده کردم‘ میگوييم: ’از آن استفاده کردم‘).
دو، ضميری که به ته فعل میچسبد کارکردی دوگانه دارد، يعنی ممکن است حالت فاعلی داشته باشد، مانند ’چو او را بديدش جهان شهريار‘ يا حالت مفعول بیواسطه، دقيقا مانند ’شين‘ در مصراع دوم همين شعر، ’نشاندش بر خويشتن نامدار.‘ که اينجا برابر است با ’او را‘ به اين صورت: نامدار او را کنار خويش نشاند. بنابراين بايد جملهی استاد انوری را تعميم داد و گفت: اين ضميرها معنای مفعول بیواسطه هم دارند. اگر زير حرف شين را در فرهنگ سخن بنگريد خواهيد ديد که موردهای مطرح در اينجا همه با مثال آمدهاند. افزون بر آن اين ضميرها در حالت مفعول باواسطه هم به کار برده میشوند، اما در اين حالت هميشه يک حرف اضافه پيش از آنها مینشيند. مثلاً بهجای ’به او گفتم‘ میتوانيم گفت: ’بهاش (بهش) گفتم،‘ يا ’بام (باهام) حرف بزن،‘ يا ’اين کتاب را برایات (برايت) آوردهام.‘
سه، کاربرد اين ضميرها بيشتر در حالت روايی و در بطن يک داستان ممکن است، يعنی هنگام گفتن داستانی يا از کسی يا چيزی گفتن. بهسخنی، نمیتوان ابتدا به ساکن گفت: ’ديدمش‘، چون گوينده خواهد پرسيد ’که را (کی را)‘ ديدی؟ اجازه دهيد با يک مثال داستانی منظور خود را بيشتر روشن کنم. فرض کنيم زنی میخواهد دربارهی شوهرش با مشاور خانواده سخن بگويد. به مشاور میگويد: ’من با شوهرم اختلاف دارم.‘ او در آغاز نمیتواند سخن خود را با جملهای از اين دست آغاز کند: ’من باهاش اختلاف دارم.‘ چون در اين حالت مشاور خواهد پرسيد: ’اول بگو با کی‘. اما بعد و در ادامهی جملهی نخست که رابطهی دو شخص در آن مشخص میشود زن خيلی ساده میتواند از ’او را‘ يا ’شين‘ پايان فعل استفاده کند و مثلا بگويد: ’او در کارهای خانه کمک نمیکند، و بدتر از آن ديروز ديدمش که با دختری حرف میزد.‘
چهار، ايراد ديگری که وجود دارد، همانطور که آقای زراعتی گفتهاند، استفادهی نادرست از فعل ’هست‘ است. البته اين اشتباه سابقهی بيشتری دارد و بسياری آن را بهاشتباه بهجای ’است‘ به کار میبرند. مثلاً بهجای اينکه بگويند ’اين مداد است.‘ میگويند ’اين مداد هست‘ يعنی اين مداد وجود دارد. اگر بخواهيم با انگليسی مقايسه کنيم واژهی ’هست‘ برابر است با there is، حال آنکه ’است‘ برابر است با is. مثال برای ’هست‘: ’کامپيوتری هست که خودش را اصلاح میکند.‘ و اين هم مثالی برای ’است‘: او از آن آدمهايی است که قورباغه را بهجای فولکس واگن میفروشد.‘
در پايان اضافه کنم که ضميرهای فاعلی، مفعولی و البته ملکی در فارسی عبارتاند از: َم يا ام، َت يا ات، َش يا اش، مان يا امان، تان يا اتان، و شان يا اشان (متاسفانه املای ثابتی برای اينها وجود ندارد و هر کس به سليقهی خود آنها را ته کلمهها میچسباند يا جدانويسی میکند). حالت ملکی آنها که شامل مثالهايی چون کتابم، خانهاش، پدرتان است، اينجا مورد نظر نبود؛ اما چنانکه ديديد از سه حالت ديگر چند مثال آورديم. در مورد حالت فاعلی کاربرد اين ضمير محدود است و چنانکه در يکی از مثالهای خانم يا آقای سخن آمده چنين است: ’چو او را بديدش...‘. شين در اين شعر نقش فاعلی دارد و اگر بخواهيم به شکل ديگری بنويسيم چنين خواهد بود: ’جهان شهريار او را بديد‘ يا ’او او را ديد.‘ متاسفانه اين مثال چندان خوبی نيست، زيرا در اين جمله هم ’جهان شهريار‘ آمده و هم ’شين‘ بهضرورت وزن دوباره آورده شده است. به هر حال فاعل در اينجا دو بار آمده است و درست مثل آن موردهای غلطی است که امروزه رايج شده و مثلا میگويند: ’بچه را ديدمش.‘ يا ’بله اين کتاب هستش.‘ خانم يا آقای ف. م. سخن اين ضميرها را با ضميرهای شخصی پايان فعلها اشتباه گرفتهاند که عبارتاند از: َم يا ام، ی يا ای، سوم شخص گذشته هيچ ضميری نمیگيرد و در زمان حال هم ’است‘ (ـه در زبان گفتار) است، ايم، ايد، و اند.
در ضمن يک نکته هم دربارهی فعل ’هستن‘ که آقای زراعتی آوردهاند اضافه کنم. چنين مصدری در فارسی وجود ندارد و تنها ناظم الاطباء آن را در معنای ’وجود داشتن‘ آورده است. در زبانهای هندو اروپايی فعلهای مُسندی سه ريشهی متفاوت برای دو زمان گذشته و حال و همچنين حالت التزامی دارند. صورت مصدری آنها نيز متفاوت هستند. در فارسی برای زمان گذشته ريشهی ’بود‘ صرف میشود: بودم، بودی، بود...، اما برای زمان حال از ريشهی ’است‘ بهره میبريم: هستم، هستی، است/هست.... برای حالت التزامی و امری نيز از ريشهی ’باش‘ استفاده میکنيم: باشم، باشی، باشد... و برای امری: باش، باشيد. حالت مصدری آن هم از صورت گذشته گرفته شده است يعنی ’بودن‘، بنابراين صورت ’هستن‘ يا حتی ’باشيدن‘ به همان معنای ’بودن‘ است و بنابراين جای يک واژهی موجود را میگيرند که خوب مورد ندارد. استفاده از ’میباشد‘ بهجای ’است‘ نيز چنين است که خود مجالی ديگر برای بررسی میطلبد. در انگليسی برای گذشته از دو فعل was و were استفاده میشود. برای زمان حال از is، are و am. و برای حالت التزامی، امری و در ضمن آينده از be. مصدر آن هم to be است. میبينيد که مصدر انگليسی از صورت التزامی گرفته میشود.