شکفتن زخم شکنجه بر شانههايی کودکانه، نگاهی به پديده کودکآزاری، حسين خدنگ، ايلنا
بيش از ۵۰ درصد والدين تنبه بدنی را حق خود میدانند و آن را يکی از راههای تربيت کودکان ذکر میکنند. در اين ميان ۴۰ درصد از والدين در مواردی نيز اقدام به تنبيه بدنی کودکان خود کردهاند.
ايلنا: برای آنان که "مهسا" را با آن جثه ضعيفاش روی تخت بزرگ بخش ”آی سی يو” بيمارستانی در شهر کرج میديدند، اصلاً باورکردنی نبود که دستهايی آنچنان کوچک و ظريف ميزبان زخمهای سياه سوختگی با سيگار باشد. مادر مهسا که در نخستين روزهای سال ۸۸ او را نيمهجان به بيمارستان رساند اکنون به کاشیهای راهرو بيمارستان تکيه داده و صورتش را زير سياهی چادر پنهان کرده است. جيغهای ممتد مهسا که دستهايش را هميشه از پدر قايم میکرد تا سوزش آتش سيگار و زخم چاقو را روی پوست تناش احساس نکند، کابوسی است که هر لحظه در ذهن مادر تکرار میشود اما ذهن مهسا اکنون از خاطره بازیهای کودکانه خالی است. عروسکهايش هيچگاه جز سردی دستهای سوخته و زخمی مهسا را حس نکردهاند و کسی نمیداند در خلوت کودکانهاش آيا به انتقام خشونت و آزارهای پدری نامهربان، عروسکهايش را کتک میزده يا نه!
حقيقت اکنون تنها تن نحيف و کودکانه او روی تخت سرد بيمارستان است که دارد پنجه در پنجه مرگ برای زندگی میجنگد و تاسف قلبی هزاران نفر را به همدردی برانگيخته است.
مهسا يکی از هزاران قربانی کودکآزاری در ايران است. شايد اگر او نيز همچون ژينا و علی و فاطمه زير دست پدر و مادری که شايد خود در روزگار کودکی قربانی کودکآزاری بودهاند از هوش نمیرفت و نيمهجان به بيمارستان نمیرسيد، اکنون کسی نمیدانست آن چهار ديواری کابوسوار قلعه مخوف داستانهای پری کوچکی بوده که نمیداند از رنج اسارت جادوگران به چه کسی بايد پناه ببرد. نتايج يک تحقيق ميدانی در ايران نشان میدهد بيش از ۵۰ درصد والدين تنبيه بدنی را حق خود میدانند و آن را يکی از راههای تربيت کودکان ذکر میکنند. در اين ميان ۴۰ درصد از والدين در مواردی نيز اقدام به تنبيه بدنی کودکان خود کردهاند. اين حقيقت تلخ نشان میدهد جز مهسا و امثال او هنوز زير آسمان بلند شهرهای مختلف کشور هستند کودکانی که روز خود را با سوزش کمربند و آتش سيگار بر تن خود آغاز میکنند و در محبس کوچک خود در زيرزمين خانه و با انباری نمور با کابوسهای زجر و شکنجه و گريههای خفه در گلو به خواب میروند.
اين کودکان اگر از زجر و شکنجه رهايی يابند و به نوجوانی و جوانی برسند تا ساليان سال از کابوس و ترس رهايی نمیيابند و اعتماد به نفس خود را همواره متاثر از اين حادثه شوم از دست میدهند. هانطور که ”مهرداد – ب“ هنوز هم در آستانه سی سالگی با يادآوری روزهای کودکی از کابوس خفگی گريزی ندارد.
او که اکنون کارمند يکی از نهادهای دولتی است. در اين خصوص میگويد: هنوز هم میتوانم به خوبی تنبيه هميشگی مادرم را به ياد بياورم که در تنبيه دستها را جلوی دهان و بينیام میگذاشت و راه نفسم را میگرفت و تا به حالت خفگی نمیرسيدم، رهايم نمیکرد. به گفته او، اين خاطره تلخ هنوز هم در بسياری مواقع آزارش میدهد و هنوز هم از مکانهای سربسته و حتی اتوبوس شلوغ وحشت دارد و به او احساس خفگی میدهد. مهرداد میگويد: شايد آن وقتها مادران و پدران تنبيه بچهها را بهترين راه برای تربيت آنان میدانستند و در انديشه سنتی خود از اين راه میخواستند ما را کودکانی خوب بار بياورند. اگر چه مهرداد سالهای جوانیاش را با کابوس خفگی گذرانده اما هيچگاه مادرش را بخاطر آن رفتار سرزنش نکرده و تنها خود را قربانی فرهنگ غلطی میداند که جامعه ايران هنوز هم در بافت سنتی خود با آن درگير است.
”علی – م“ که اکنون دانشجوی الهيات است نيز يکی از قربانيانی بوده که کودکیاش را با سوزش کمربند پدر و حبس شدن در اتاقک انباری پشتبام خانه گذرانده است. وی را در مطب يکی از مشاوران روانشناس میبينم و از تجربههای تلخ اش میپرسم.
او که اکنون بخاطر نداشتن اعتماد به نفس و ترس هميشگی از سقوط از ارتفاعی بلند زير نظر مشاور، دوره درمانی میگذارند میگويد: آن سالها وقتی از پنجره انباری تاريک پشتبام خانه حياط را نگاه میکردم، میترسيدم نکند از اين ارتفاع سقوط کنم و هنوز هم اين ترس ريشه دوانده در ذهنم مرا راحت نمیگذارد.
وی ادامه میدهد: خيلی وقتها که در خيابان قدم میزنم و يا گاهی در کابوسهای شبانه حس میکنم يکهو زير پايم خالی شده و از بلندی وحشتناکی سقوط میکنم. اين حس خيلی وقتها اسباب دست انداختن دوستانم شده و اعتماد بنفسم را از من گرفته است.علی که از خاطره تنبيه با کمربند توسط پدرش هنوز هم روحی زخمی دارد، میگويد: زخم تنبيههای کودکی اگر چه خوب میشود اما روح را میخراشد و قربانيان تفکر سنتی پدر و مادر در سالهای بعدی زندگی خود همواره با اين خاطره ناخوشايند زندگی میکنند.
به اعتقاد ”احمد محبی“ مشاور و درمانگر علی، او به علت تنبيه بدنی پدرش نسبت به حرکات ناگهانی دست اطرافيانش چه در محيط کلاس و چه بيرون تيک عصبی دارد و همواره فکر میکند هر دستی که بلند میشود سيلیای است که به صورتش نواخته میشود.
وی در پاسخ به سوالم درباره ريشههای کودکآزاری میگويد: بنا به اعتقاد کارشناسان يکی از علتهای اصلی کودکآزاری والدين تجربه آزار و اذيت خود آنان در دوران کودکيشان است و هر کس که در کودکی مورد آزار و تنبيه شديد قرار گرفته بالقوه مستعد بروز رفتارهای خشن و کودکآزارانه در بزرگسالی است.
هر چند بحث تنبيه بدنی کودکان همواره در فرهنگ سنتی خانوادههای ايرانی ريشه داشته اما متاسفانه در سالهای اخير متاثر از شرايط جامعه و عصبيت انسان مدرن در برخورد با بحرانهای روحی و مالی بحث کودکآزاری به موضوعی حاد و نگرانکننده تبديل شده است.
در سالهای اخير مواردی از کودکآزاری در مطبوعات و رسانهها انعکاس يافته که نمیتوان آن را تنبيه ناميد و اطلاق شکنجه و خشونت عليه کودکان به آن مناسبتر است.
سوزاندن با سيگار، کتکزدن به شديدترين وجه ممکن، پرت کردن نوزادان و زخمی کردن آنان با چاقو و در مواردی آزار جنسی کودکان از جمله مصاديق کودکآزاری در سالهای اخير است.
گزارش اين اتفاقها از سوی رسانهها در مناطق مختلف ايران از سنتیترين روستاها با بافت فرهنگی قديمی گرفته تا مدرنترين خانوادههای مرکزنشين نشان از بحرانی دارد که کم کم زنگ هشدار را در جامعه به صدا درآورده است.
علی کودکی که توسط پدرش پس از مصرف مواد مخدر با سيگار سوزانده میشد، مريمی که تناش با چاقو سلاخی شده بود، فاطمه دختری که هر گاه گريه میکرد توسط مادرش تا سر حد مرگ کتک زده میشد و محمد نوزادی که با گريههای کودکانهاش به اين سو و آن سو پرت میشد، تنها موارد اندکی از مصاديق کودکآزاریاند که به مطبوعات کشيده شدند و اگر اين اتفاق نمیافتاد هنوز هم هيچکس از گذران روزگارشان با درد و رنج خبر نداشت.
کودکآزاری از جمله آسيبهايی است که متاسفانه ابعاد اجتماعی آن در مرحله اعمال کودکآزاری نامحسوس است. تنها هنگامی بعد اجتماعی اين معضل آشکار میشود که با کودکی رنجور در بيمارستان مواجه شويم، يا در اثر فشار خانواده کودک آزارديده از خانه فرارکند و به آسيبهايی چون دزدی، سوءاستفاده جنسی و يا اعتياد و... کشيده شود و به عنوان بزهکار تحت تعقيب قرار گيرد. در اين مرحله است که تازه آثار آن آزارها نمود اجتماعی پيدا میکنند و در قالب مسائل اجتماعی مطرح میشوند.
به گفته کارشناسان حقوق کودک در ايران، علت اصلی بروز کودکآزاری، غفلت و کمتوجهی والدين و جامعه به کودک است. عواملی مانند ناآگاهی والدين از رفتار درست با فرزندان، بيکاری، اعتياد و مشکلات خانوادگی از مهمترين عوامل بروز اين معضل اجتماعی در ايران عنوان شده است.
بر اساس تحقيقات انجام شده در ايران بيش از ۹۰ درصد کودک آزاریها در محيط خانه اتفاق میافتد.
پژوهشگران، انواع آزار کودکان را در چهار حيطه آزارهای جسمی، آزارهای جنسی، آزارهای عاطفی و ناديده گرفتن کودکان طبقهبندی میکنند. علاوه بر آزارهای جسمی، در مورد يکی ديگر از اين آزارها، در پژوهشی که بر روی ۵۸۵ "کودک کار" خيابانی در گروه سنی ۶ تا ۱۸ سال و به منظور اطلاع از وضعيت زندگی اين کودکان صورت گرفته، مشخص شده است که بيش از ۵۰ درصد اين کودکان توسط اعضای خانواده و يا صاحبان کار خود، در محل کار مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفتهاند.
بر اساس نص صريح قانون مدنی در ايران، کودکآزاری از جرائم عمومی بوده و احتياج به شکايت شاکی خصوصی ندارد. البته بر اساس قوانين فعلی، "اقدامات والدين و اولياء قانونی و سرپرستان صغار و محجورين که به منظور تأديب يا حفاظت آنها انجام میگيرد مشروط به اينکه اقدامات مذکور در حد متعارف، تأديب و محافظت باشد جرم نيست"، ولی بر اساس ماده ۱۱۷۹ قانون مدنی به استناد اين حق نمیتوانند فرزند خود را "خارج از حدود تأديب" تنبيه کنند.
بر اساس گزارش دفتر آسيبديدگان اجتماعی سازمان بهزيستی که در اختيار رسانههای گروهی قرار گرفته طی يک دوره يک ساله مطالعاتی در تهران ۳۶۱ مورد کودکآزاری به ثبت رسيده است. اين عدد اگرچه رقمی رسمی و با وجود پنهان ماندن بسياری از اين موارد غيرواقعی است متاسفانه با وجود گزارشات متعددی که در مورد کودک آزاری ارائه میشود اقدام مناسب و بازدارندهای تاکنون از سوی دستگاههای مسئول صورت نگرفته و آنگونه که بايد در رسانهها به اين موضوع پرداخته نشده است.
بنا به اين گزارش از تعداد ۴۷۲ مورد تماس قابل پيگيری مربوط به کودکآزاری در استانهای آذربايجان شرقی، اصفهان، فارس، کرمان، گيلان و اردبيل، ۳۳۵ مورد از اين موارد کودکآزاری از نوع مسامحه و غفلت، ۳۱۱ مورد آزار روانی، ۵۱ مورد آزار جنسی شامل ۱۰ مورد تجاوز جنسی از سوی بزرگسالان، ۲۹ مورد سوء استفاده جنسی و ۱۲ مورد فروش کودک بوده است.
با توجه به حساسيت موضوع ”زهرا حاج محمدعلی“ عضو موسس، انجمن حاميان حقوق کودک در گفتوگوهای متعدد خود با رسانههای گروهی همواره در پی اطلاعرسانی درباره اين معضل اجتماعی بوده و بارها در اين مورد به خانوادهها هشدار داده است.
او با اشاره به غيرواقعی بودن آمارهای ارايه شده از سوی دستگاههای دولتی میگويد: کودک آزاری از آن دسته از جرايمی است که بنابر موقعيت اقتصادی اجتماعی و فرهنگی هر جامعه و هر خانواده متغير است ولی اين جرم مربوط به رفتارهايی میشود که اساساً همراه با خشونت است. اولياء مدرسه وقتی کودکی را از مدرسه اخراج میکنند کودک آزاری انجام میدهند؛ چرا که اين کودک به مانند ساير کودکانی که به عنوان مثال در کانون اصلاح و تربيت وجود دارند آينده خود را به خاطر ترک تحصيل تاريک و مبهم میبينند.
زهرا حاج محمد علی در مورد آمار ارائه شده از سوی بهزيستی میافزايد: کم و يا زياد بودن اين آمار زياد مهم نيست. دستگاههای مربوطه که متولی نگهداری و حمايت از اين کودکان هستند چرا هيچوقت در مورد برنامههايی که برای اين قشر هميشه آسيبپذير دارند، سخنی به ميان نمیآورند. آيا بهتر نيست آنها از سياستهای اجرايی خود با بودجههای کلانی که در اختيار دارند گزارش دهند صرف ارائه آمار بیشک مشکل اين کودکان را حل نخواهد کرد.
در اسفند ماه سال ۷۲ مجلس شورای اسلامی طی ماده واحدهای، متن کنوانسيون حقوق کودک را مبنی بر حمايت از حق حيات، حق کسب هويت، حق زيستن با والدين، منع انتقال غيرقانونی کودکان، حق شرکت در اجتماع و ايفای نقشهای اجتماعی، منع رفتارهای خشن عليه کودکان، کمک به کودکان معلول، رفاه و تامين اجتماعی، آموزش و تحصيل، تفريح و بازی، منع استثمار، حمايت در برابر مواد مخدر، حمايت در برابر زيانهای ناشی از کار، تقويت روحيه صلحطلبی و حمايت از کودکان آسيب ديده روحی و جسمی را پذيرفت.
از سوی ديگر ۹ سال پس از قبول اين کنوانسيون؛ يعنی در سال ۸۱، فشارهای حاصل از سوی کارشناسان قانون و نهادهای زيرمجموعه موجب شد تا قانون حمايت از کودکان و نوجوانان در قالب ۸ ماده در به تصويب برسد که بنا بر آن، کودک آزاری جزء جرايم عمومی بوده، به طوريکه طبق ماده ۲ اين قانون مصوب شد، هرگونه صدمه، اذيت، آزار و شکنجه جسمی و روحی کودکان و ناديده گرفتن سلامت و بهداشت روانی و جسمی و ممانعت از تحصيل کودکان آنها ممنوع و مرتکب اين جرم محکوم است.
در اين خصوص "شيرين نير نوری" از کارشناسان مسايل اجتماعی و کارشناس حقوق کودکان يونيسف در دفتر تهران، کودکآزاری را به عنوان يک معضل جهانی که همه کشورها با آن درگيرند، ذکر میکند و معتقد است: آزار جسمی يکی از موارد کودک آزاری است که به يک معضل تبديل شده است؛ به گونهای که برای خانوادهها و همچنين کودکان خيلی مشکل است که بتوانند براحتی درباره آن صحبت کنند.
به اعتقاد او کودکان از اين نگرانند که اگر موارد آزار خود را گزارش دهند ممکن است از سوی فرد آزاردهنده دوباره مورد آزار و اذيت قرار بگيرند.
اين کارشناس میگويد: براساس نتايج مطالعه وزارت بهداشت ايران درباره کودک آزاری که با حمايت يونيسف انجام شد، ۳۱درصد کودکان يک تا پنج سال، ۲۰درصد افراد شش تا ۱۱سال و ۹درصد ۱۲تا ۱۸سال مورد آزار جسمی توسط والدين و سرپرستان خود قرار گرفتهاند.
به گفته او، به دليل اين که کودک آزاریها از سوی والدين و ديگر نزديکان صورت میگيرد، هيچ آمار رسمی در اين زمينه در هيچ کجای دنيا وجود ندارد و البته از موارد متعددی که در زمينه کودکآزاری گزارش میشود، تنها به مواردی رسيدگی میشود که به مراجع قانونی اعلام شود.
شيرين نير نوری با اعلام اين که ايران در حدود ۱۲سال است عضو پيمان نامه حقوق کودک يونيسف شده است، تصريح میکند: در کشور ما مراجع حمايتی دولتی نظير شماره تلفنهای فوری ۱۲۳ بهزيستی، ۱۱۰نيروی انتظامی، ۱۲۵ آتش نشانی و ۱۲۸ اورژانس برای گزارشهای مردمی و همچنين تشکلهای غيردولتی وجود دارد و آنها آماده همکاری در اين زمينه هستند.
وی تاکيد میکند: تنها راه مبارزه با اين معضل، اجرای مکرر قانون ويژه مرتبط با کودک آزاری است و بايستی علاوه بر حمايتهای حقوقی، کودکان درمعرض آموزش قرار بگيرند و نسبت به رفتارهای ناشايست آگاهی يابند.
گزارش از: حسين خدنگ