بخوانید!
14 اسفند » رييس آکادمی اسکار در ايران: هيچ فيلمی قدرت ضربه زدن به فرهنگ و تمدن ايران را ندارد، ايسنا
14 اسفند » نيمه تاريک ماه؛ آيا حافظ وجود داشته است؟ ضياء موحد، مهر 14 اسفند » گورستان اشکاني ساساني شوش زبالهداني شد، ميراث فرهنگي 14 اسفند » فیلم مهرجویی درباره زندگی شمس و مولانا به زبان انگلیسی، سرمایه 14 اسفند » کتب درسی مدارس، دخترانه و پسرانه میشود، ایلنا
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! نيمه تاريک ماه؛ آيا حافظ وجود داشته است؟ ضياء موحد، مهرضياء موحد با انتقاد از نسخه نويافته غزلهای حافظ (گردآوری علا مرندی و مدونشده توسط علی فردوسی) گفت: اين نسخه چيزی است مانند نسخههای ديگر و بيشتر از آنها ندارد و اتفاقاً غزلهايی دارد که نيازمند ويرايشاند. شبی در جمعی از حافظ پژوهان، يکی از جمع سر بر آورد و گفت: اصلا حافظی وجود نداشته است. حيرت بود و خاموشی. تنها يکی از آنان که در حوالی انتشار ديوان حافظ خود بود؛ در گوش بغل دستی به نجوا گفت: اين آقا که تا لحظه پيش چيزيش نبود! گوينده حافظی وجود نداشته مرد ادبی، زباندان و فرزانهای است و من نمیتوانستم گفته او را حمل بر خرابی ناگهانی حالش کنم. لابد به چيزی اشاره میکرد، حکمتی در حرفش بود. حالا با انتشار نسخه تازه يافتهای از حدود پنجاه غزل حافظ به کوشش علی فردوسی که احتمال نسخهبرداری آن در زمان حافظ می رود، حکميت آن گفته آشکار شده است.
در واقع منظور گوينده اين بود که حافظی چون حافظ قزوينی - غنی، خانلری، نيساری يا سايه و بسياری ديگر وجود نداشته است. منظور من هم در اين نوشته کوتاه توضيح همين است، هر چند پيش از اين هم در مقاله کدام نسخه؟ کدام شعر؟ کدام شاعر؟ به اين نکته پرداخته بودم. اين نسخه را علی فردوسی در کتابخانه بادليان آکسفورد پيدا کرده است. نسخه بردار شخصی است به نام علاء مرندی که تاريخ اتمام نسخه برداری خود را سال نود و دو بعد از هجرت نوشته است. علی فردوسی در مقدمه چاپ خود از اين نسخه بر آن است که منظور از نود و دو، هفتصد و نود و دو است و با استنادهايی به متن دليلهايی آورده که اين سال، سال در گذشت حافظ هم بوده است. بنابر اجتهادهای ايشان حافظ در اواخر عمر مريض بوده و در ضمن نسخهبرداری علا مرندی از گذشته است. ما خواننده را برای آگاهی از اين ريزه کاریها به مقدمه او ارجاع می دهيم. آن چه برای من در اينجا مهم است؛ اين است که اين نسخه حدود دويست سال قبل (۱۸۰۹م) به کتابخانه بادليان رفته است و اگر اطلاعات داده شده درست باشد؛ اين نسخه احتمالا نمیتواند جعلی باشد و تاريخ نسخه برداری هم باز احتمالا ۷۹۲ هجری است يعنی زمان حافظ. نکته مهم ديگر اين که نسخه نسخه شامل پنجاه غزل از حافظ است. کاشف نسخه، اين نسخه را با ضبط حافظ خانلری مطابقت داده است و به نتيجهای رسيده و توجه انگيز وانگيزه نوشتن اين مختصر. آن چه مرا به اين احتمالاً گويی وا میدارد؛ تامل در عنوانهای غزلهاست. بنابر اين عنوانها، حافظ دائما ميان دو دنيا رفت و آمد میکند؛ يعنی برای مثال پس از غزلی با عنوان وله طاب و وقته، غزلی با عنوان وله تجاوز الله عن سياته و اين موردها متعدد داريم که اولی حافظ را زنده و دومی در گذشته نشان میدهد. البته میتوان برای اين موضوع توجيههايی تراشيد اما با هيچ توجيهی نمی توان اجتهادهای آقای علی فردوسی را در ديباچه پذيرفت. بنا بر بررسی علی فردوسی تنها در ۵۰ غزل حافظ ميان اين نسخه و چاپ خانلری قريب به ۳۳۵ مورد اختلاف وجود دارد. جالب توجهتر آن که در ۶۳ مورد از ۳۳۵ مورد ضبطهای اين نسخه با تمام نسخههای موجود متفاوت است. اما آنچه من میخواهم اضافه کنم اين است که در اغلب اين ۶۳ مورد يعنی ۹۹ درصد ضبطهای نسخههای ديگر چنان که خواهيم ديد؛ به وضوح بر ضبط های اين نسخه برتری دارد. نمونهها؛ برخی از ضبطهای خاص نسخه علا مرندی: ضبطهای خانلری و ديگران ۱- هر کسی خواست قدم در حرم عشق زدن مدعی خواست که آيد به تماشاگه راز ۲- جلوه ای کرد رخش ديد ملک عشق نداشت ۳- بر در ميخانه عشق ای ملک آهسته رو بر در ميخانه عشق ای ملک تسبيح گوی ۴- پنج روزی که دراين مرحله منزل داری پنج روزی که در اين مرحله مهلت داری ۵- روی بگشای که بلبل به فغان می گويد گوش بگشای که بلبل به فغان می گويد ۶- گر به نزهتگه ارواج برد بوی تو باد ۷- فی الجمله اعتماد مکن بر ثبات هيچ فی الجمله اعتماد مکن بر ثبات دهر ۸- ما را به منع عقل مترسان و می بيار ۹- سرور مجلس دوران جام جم اين بود سرود مجلس جمشيد گفته اند اين بود ۱۰- کس جو حافظ نگشود از رخ انديشه نقاب چند مورد ضبط خاص اين نسخه به نظر شايد از ضبط فارسی خانلری و ديگران بهتر باشد. دو مورد زير از آن موارد است: ۱۱- به نوک خامه رقمکرده ای سلام مرا ۱۲- در بزم دور يک دو قدح درکش و برو اما چنان که گفتيم از چند مورد ناقابل که بگذريم بقيه ۶۳ مورد که ضبط خاص اين نسخه است نه تنها به ضبطهای نسخههای ديگر برتری ندارند؛ بلکه شايسته ويرايشند چنان که شدهاند. در ضمن اين نسخه هم چيزی است مانند نسخههای ديگر. در واقع اين نسخه دست کمی از ديوان کهنه حافظ ايرج افشار در حد همين پنجاه غزل ندارد. در نسخه ايرج افشار با حافظی روبرو هستيم که نه عربی میداند، نه وزن، نه قافيه و نه اعتنايی به معنی. چنان که ديرگاهی است کزين جام هلالی مستم را به صورت ديرگاهی ست کزين زهر هلال مستم، نوسته و از اين قبيل فراوان. نمونه های مذکور نشان می دهند که حافظ به احتمال زياد اين بيت ها را در اول، چنين سروده بوده است و سپس ويراستاران معاصر او، خود هم يکی از آنان يا ويراستاران بعدی، بيت ها را ويرايش میکردهاند. شعر حافظ به آسانی به چنين دخل و تصرفهايی ميدان میدهد. گمان نکنيد اگر فردا نسخهای از ديوان حافظ پيدا شود بی هيچ شک و شبههای به خط حافظ، که يک روز پيش از درگذشت خود فراهم آورده و مهر و امضا کرده باشد به نسخه سازیهای گوناگون و تازه پايان دهد. در واقع دعا کنيد چنين اتفاقی نيفتد؛ زيرا تازه آغاز غوغای ويراستاران خواهد بود. آنان دليلها خواهند آورد که فلان گزينش او از فلان کلمه در فلان نسخه بهتر بوده است و بايد همان را لحاظ کنيم. بعد هم از آنجا که نقطه گذاری معمول نبوده است؛ هر ويراستار شعری را به گونهای خواهد خواند متفاوت با ديگری. اين داستان عيناً به سر آثار شکسپير آمده و تا جايی پيش رفته که در آن جا هم، مانند دوست ما در مورد حافظ، گفته اند اصلا شکسپيری بوده است. بعد هم از گوشه و کنار، اشخاص محترم و معتبری پيدا خواهد شد که حافظ فلان غزل را از قلم انداخته و چون به اجتهاد آقای علی فردوسی حال خوشی نداشته و مريض بوده؛ حافظهاش هم دچار نقصان شده و از اين غزل غافل مانده يا دستش لرزيده و بدين و را به اين يا قلم را به قدم، نوشته است. خلاصه آنکه اين - با عرض معذرت - دکان مفردات حافظ پژوهی تا ابد تخته ناشدنی است. چکيده عرض من اين است که مجموعهای از غزلها و در آن غزلها مجموعهای از بيتهايی وجود دارند که اسناد آن ها به حافظ مسلم است و در همه نسخههای معتبر به گونه يکسان ضبط شدهاند بی هيچ اختلافی. همين مجموعه حافظ را شاعری بلند پايه و جهانی میشناساند و کنار سعی مینشاند. میماند انبوهی از غزلها و بيتهای ديگر که بازار مفردات حافظ پژوهی را گرم نگه داشته اند در مورد اين بخش از شعرها داستان از اين قرار است: در شيراز انسان ادبی و رند و محبوبی بوده است به نام حافظ که غزلهايی میسروده نغز و مردم آن را دوست میداشته اند، اما می ديده اند برخی بيتها را میتوان بهتر کرد، بهتر میکردهاند، میديدهاند. بيتهايی میتوان افزود، میافزودهاند. میديدهاند غزلی بهتر است از او باشد تا زا ديگری به او میبخشيدهاند. در اين کارها، که حافظ هم در برخی دست داشته، اختلاف سليقه ويراستاران هم پيش میآمده است که امری است معمولی هر ويراستار پيشنهادی میداده و از آن دفاع میکرده است. نسلهای بعدی به همان دليل بعدی بودن نمیدانستند که اين تفاوتها همه کار حافظ نيست و بسياری از آنها اثر طبع ديگران است. ناچار خيال می کردند يکی از اين ضبطها بايد از همه بهتر و گزيده نهايی حافظ باشد. اما اين که کدام به توافق نمیرسيدند و قضيه همين گونه ادامه يافت تا امروز. غافل از اين که چنين حافظی، به عقيده آن دوست، وجود ندارد. حافظ وجود دارد اما اين حافظ نه حافظ قدسی است، نه حافظ خانلری و نه حافظ بسياری ديگر در گذشته و در آينده. حافظ هم همين را گفته: وجود ما معمايی است حافظ که تحقيقش فسون است و فسانه Copyright: gooya.com 2016
|