خشت اول چون نهد معمار کج، تا ثريا میرود ديوار کج، نامهای در پاسخ نوشته اکبر گنجی، انور ميرستاری
نامهای در پاسخ نوشته آقای اکبر گنجی در باره هياهوهای اسرائيل و ايران و حس ميهن پرستی ما ايرانيان از انور ميرستاری
جناب آقای گنجی،
من هم مانند شما با پروژه اتمی ايران، نه تنها زير عنوان « عظمت طلبی » سلطان (واژه خليفه مناسبتر بود) علی خامنه ای که نوشته ايد، مخالفم، بلکه به عنوان يک مبارز زيستگاهی و عضو حزب سبزهای اروپا و يک ايران دوست به تمام معنا، با هر گونه برنامه اتمی و هسته ای، چه از نوع صلح آميز و چه از انواع نظامی آن، که در کشار دستهجمعی انسان ها و نابودی زيستگاه با تمام زندگان آن به کار برده می شوند، در ايران و جهان، به شدت مخالف هستم.
من هم به عنوان يک فرد تشنه آگاهی، مسأله انرژی اتمی در جهان را از راه خواندن، شرکت در نشست ها، کنفرانس ها و سخنرانیهای علمی و سياسی، پيگيری کرده و تلاش می کنم تا سود و زيان ها، مزايا و مضرت های اين انرژی را بهتر بشناسم. تا به امروز حاصل اندوخته های من آن است که نيروگاه های هسته ای برای توليد برق در هيچ کشوری به طور عام و در کشوری مانند ايران که دارای انرژیهای بيکران و رايگان و سالم می باشد، بطور خاص مقرون به صرفه اقتصادی نيست. زيان های بمب های اتمی جای خود دارد. گر زمانی بشريت به پيدايش اتم افتخار میکرد و دورانی را به نام عصر اتم می ناميد، امروز نه تنها چنين ادعايی را ندارد، بلکه ذباله های اتمی بر روی دستان کشورهای توليد کننده انرژی اتمی مانده است. به قول سخنان گهربار خانم سيمين بهبهانی در سخنرانی معروف ايشان در پارلمان اروپا در ژوئن ۲۰۰۵، « روزی خواهد رسيد که بشر جايی به جز شکم خود برای دفن ذباله های راديواکتيوی که توليد می کند، نداشته باشد ». امروزه کشورهای دارای فناوری پيشرفته، در حال بستن درهای نيروگاه های اتمی خود و به فکر جايگزينی آن و در پی دستيابی به انرژی های « پاک » و ارزان مانند انرژیهای خورشيدی، بادی و ... هستند. آلمان و بلژيک دو نمونه خوبی در اين باره می باشند. دولتمردان ايران تازه از خواب گران بيدار شده و فيلشان ياد قبرستان کرده است.
من هم اين اصل را میپذيرم که اگر مردم کشوری اراده کنند يک نيروگاه اتمی صلح آميز بسازند، بنا به تمام قوانين بينالمللی و پيمان های بينالمللی هسته ای، حق مسلم آن ملت است. هيچ سازمان جهانی نمیتواند در اين راه سدی شود. تنها و تنها خود آن ملت میتواند اراده اش را از راههای همهپرسی يا به وسيله نمايندگان راستين در مجلس شورای ملی و در راس آن، رئيس دولت ملی، به کرسی نشاند و در اين باره تصميم بگيرد.
اين را هم در پيشگفتار نامه ام بگويم که من به شما به عنوان يک روزنامهنگار متعهد، مبارز، با وجدان، آگاه و موفق احترام کامل می گذارم. مبارزات و نوشتههای شما را تا آنجايی که توانسته ام دنبال کرده ام. زمانی هم که در سلولهای زندان اوين برای شکستن قفل سانسور در ايران و برای نهادينه شدن دموکراسی، با مرگ و دلالان مرگ دست و پنجه نرم می کرديد، من هم در کنار هزاران ايرانی ميهن پرست و آزاديخواه در حرکتهای پشتيبانی شما و برای رساندن صدای شما به گوش جهانيان، در حد توانم سهيم بودم. افتخار ميزبانی سخنرانی شما را در بروکسل برای ايرانيان و بلژيکی ها داشتهام و در دعوت های شما به پارلمان اروپا دستی از دور بر آتش داشته ام.
ما شايد صد در صد با هم همفکر نباشيم، اما همراه هستيم و هدف هر دو ما ايرانی آزاد و آباد، حفظ استقلال و منافع ملی و يکپارچگی کشور و نور تاباندن به خانه اشباح و ارواح است.
اجازه دهيد تا نامه شما را که در باره حمله نظامی اسرائيل به ايران در سايت گويا نوشته ايد، با نقل قولهايی، از ابتدا تا انتها مروری با هم داشته باشيم.
http://news.gooya.com/politics/archives/۲۰۱۱/۱۱/۱۳۱۲۵۵.php#more
شما می نويسيد:
[محل نزاع کجاست؟ محل نزاع اين است که در مبارزه ی عليه رژيم جمهوری اسلامی با چه کسانی هم جبهه بايد شد و با چه کسانی نبايد هم جبهه شد؟]
شما با طرح اين پرسش خوب، پاسخی نادرست به آن می دهيد. از همان نخست خشت اول را کج می نهيد و ديوار را با بند بند های بعدی نوشته تان تا ثريا کج و کوله بالا می بريد. شايد هم بتوان گفت که تنها به قاضی میرويد و در پايان مقاله تان با نتيجهای که می گيريد، راضی و خشنود از قاضی برمی گرديد. گرچه بر اين باورم که شما فردی منصف، منطقی و با هوش هستيد.
شما در پاسخ اين پرسش خودتان می گوئيد که جنگ کنونی بين اسرائيل و ايران است و بخشی از اپوزيسيون میخواهد در کنار اولی عليه دومی قرار گيرد. راستش، تا کنون در جايی نخوانده و يا نشنيدهام که هيچ نيرويی از اپوزيسيون، از راست راست گرفته تا چپ چپ، چه با دين و چه بی دين، به طور رسمی و طی بيانيه ای بگويد که میخواهد اسرائيل و يا کشور ديگری به ايران حمله نظامی کند و هر چه زودتر ايران را بر سر آخوندها ويران سازد.
در حقيقت در پاسخ درست به پرسش درست شما بايد گفت که بيش از سی سال است که مردم ايران از دست رژيم خودکامه و ديکتاتوری جمهوری اسلامی به ستوه آمده اند، جانشان به لبشان رسيده است و به جنگ با آن برخاسته اند. طرف مقابل جمهوری اسلامی، نه اسرائيل و نه کشوری ديگر، بلکه مردم خود ايران است. از کردستان گرفته تا بلوچستان، از آذربايجان گرفته تا خوزستان و... مردم آگاه تهران و نواحی ديگر پرچم نافرمانی مدنی، مقاومت، پايداری و مرگ بر ديکتاتوری را برافراشته اند.
مهمترين مخالف پروژه اتمی ايران، ملت ايران و نه ملت يا دولت اسرائيل است. مگر خطر بمب های اتمی کشورهای هند، پاکستان، اسرائيل و ... برای ما بيشتر از ملتهای خودشان است؟ اين سلاح های مرگبار برای ما بيشتر هزينه دارند يا هزينههای آنها بر دوش مردم خودشان است؟ آيا ملت ايران در معرض خطر انفجارات اتمی و پخش تشعشعات سرطان زای راديو اکتيو قرار دارند، يا ملتهای دارنده اين نيروگاه های اتمی؟ اگر روزی سانحه ای مانند چرنوبيل روسيه يا فوکوشيمای ژاپن روی دهد، اولين قربانيان مستقيم آن، مردم خود آن کشورها خواهند بود که در نزديکی های آن سانحه زندگی می کنند. بنابراين در درجه اول خود مردمان کشورهای دارنده انرژی اتمی بايداحساس خطر کنند و با اين پديده شوم و فلاکت بار به مبارزه برخيزند. اين مسأله در باره ايران نيز صادق است. دشمن درجه يک بمب اتم ايران، ملت ايران است زيرا آنان خطرات ناشی از بمب اتم را به خوبی دريافتهاند و اين ملت ايران است که در تير رس مستقيم خطرات غير قابل پيشبينی يک نيروگاه اتمی در ايران قرار دارند.
پس آقای گنجی نتيجه نگيريد که اسرائيل و ايران طرفين دعوا هستند. طرفين دعوا در ايران، مردم و رژيم غير دموکراتيک ولايت فقيه و جمهوری اسلامی است. شما فکر میکنيد که اسرائيل در پی کسب « قدر قدرت در منطقه » می باشد. دليل شما آن است که اين کشور بمب اتم دارد و اگر ايران هم دارای بمب اتم شود، بنابر اين آن هم دارای قدر قدرت در منطقه میشود و اما اسرائيل آنرا نمی خواهد. لابد میترسد که قدر قدرتش تقسيم بر دو شود! اين منطق درست نيست و بمب اتم جز دردسر هيچ قدر قدرتی به ارمغان نمی آورد. آيا پاکستان دارنده بمب اتم يک کشور قویتر و مدرن تر از آلمان بدون بمب اتم است؟
اسرائيل بيشتر به دنبال امنيت خودش است و نه قدر قدرت بودن در منطقه. میخواهد پس از سالها دزدی و غارتگری و غصب زمينهای فيسطينيان، کشورهای منطقه آن را به رسميت بشناسند و با وی داد و ستد کنند. انگار نه انگار که مردم بومی اين سرزمين هم حق و حقوقی دارند.
به راستی بمب اتم اسرائيل در برابر سنگ و کلوخ های بچه های پابرهنه فلسطينی به چه کار می آيد؟ اگر بمب اتم میتوانست کمترين قدرتی برای اين کشور به بار بياورد، ديگر لازم نبود ديواری بدتر از ديوار برلين در جلوی خانهها و چادرهای آوارگان عرب بکشد.
بند يک در نوشته شما:
[ يکم - اسرائيل سرزمين های ديگران را اشغال کرده است، اما ايران سرزمين هيچ کشوری را اشغال نکرده است. قطعنامه ی ۲۴۲ شورای امنيت سازمان ملل از اسرائيل به عنوان دولتی اشغال گر نام می برد... ]
آيا تروريست های ايرانی در کشورهای افغانستان، عراق، چچن، فلسطين، لبنان، بحرين، سوريه و در آفريقا نيستند؟ آيا سازمان ملل و ديگر نهادهای بينالمللی بارها ايران را به خاطر نقض حقوق بشر محکوم نکرده اند؟ آيا تروريست های ايرانی در اروپا کم آدم کشته اند؟ وقتی تروريست های يک کشور، قوانين کشور ديگر را زير پا گذاشته و آدم کش آموزش ديده دولتی، ديناميت و اسلحه در آن وارد می کنند، آن سرزمين را آشغال نکرده اند؟ اين کار هم نوعی اشغال و لازم به محکوم است.
بند دو نوشته شما:
[ دوم - اسرائيل توسط شورای حقوق بشر سازمان ملل به جنايات جنگی محکوم شده است، اما ايران توسط شورای حقوق بشر سازمان ملل به جنايات جنگی محکوم نشده است. ]
درست است که اسرائيل به دلايل جنايات جنگی از سوی شورای حقوق بشر سازمان ملل محکوم شده است، اما اگر رژيم ايران به دليل کشتار مردم کردستان ايران، سرکوب مردم ترکمن صحرا، بلوچستان، خوزستان، آذربايجان و شکنجه و کشتار بيش از سی هزار از مخالفين خود به جرم جنايات عليه بشريت محکوم نشده است، نشان از پراکندگی و ضعف اپوزيسيون ما و به قول يکی از فرزانگان ما از « خاک بر سری » و بی لياقتی اپوزيسيون است. دولتی که مردم خودش را می کشد، جرمش از آنکه در جنگی مردم بیگناه کشور ديگری را می کشد، اگر بيشتر نباشد، کمتر نيست.
بند سه در نوشته شما:
[سوم - اسرائيل به کشورهای مختلفی حمله ی نظامی کرده است. از لبنان و عراق و سوريه بگيريد تا جاهای ديگر، اما ايران به هيچ کشوری حمله ی نظامی نکرده است.]
آيا حضور پاسداران و تروريست های ايرانی در سوريه، لبنان، عراق و افعانستان حمله نظامی و توطئه نظامی محسوب نمی شوند؟ آيا کارهايی که پاسداران در يوگسلاوی سابق و يا در جاهای ديگری انجام داده اند، اهداف نظامی ـ سياسی و جاه طلبی رژيم ايران نبوده است؟ اگر اشتباه نکنم از جمله منظورتان، يورش اسرائيل به لبنان باشد. آيا در همان جنگ، پاسداران ايرانی در لبنان، در جبهه مقابل نبودند؟ میبينيد که هر دو اين کشورها در آتش افروزی منطقه نقش دارند، يکی حمله گر، ديگری مدافع...
فراموش نکنيم که ايران از يک جنگ ۸ ساله با کشته هايی نزديک به ۵۰۰ هزار نفر، شکستخورده و جام زهر نوشان بيرون آمده است و کسانی که از آن جنگ جان سالم به در برده اند، در جنگی ديگر برای آقازاده های ۳ ميليارد دلاری نخواهند جنگيد. و گر نه اگر جمهوری اسلامی توانش را داشت، بر طبل جنگ می کوبيد. مگر نه اينکه خمينی میخواست پرچم اسلام را بر بالای کاخ سفيد نصب کند و راه قدس از کربلا می گذشت؟
گويا خود شما زمانی کوتاه در سفارت ايران در ترکيه کار میکرده ايد، بنابراين بايد تا حدودی از سياستهای تجاوزکارانه رژيم آگاهی داشته باشيد.
بند چهار در نوشته شما:
[ چهارم - اسرائيل عضو ان پی تی نيست، تحت نظارت بين المللی نيست. ايران عضو آژانس است، عضو ان پی تی است و تحت نظارت شديد بين المللی است. ]
عضويت در پيمان کشورهای غيرهسته ای و آژانس بينالمللی انرژی اتمی کاملاً داوطلبانه و اختياری و نه اجباری است. از اينکه اسرائيل پيمان را امضا نمیکند و يا عضو آژانس بينالمللی انرژی اتمی نمی شود، کار بسيار زشتی را می کند. اسرائيل به آشکارا میگويد که بمب اتم دارد و عضو آژانس بينالمللی انرژی اتمی هم نمیخواهد شود، اما ايران عضو آژانس است و پيمان کشورهای منع توليد سلاح های هسته ای را هم امضا کرده و متعهد شده تا بمب اتم درست نکند، در حالی که رفتار و کردارش نشان میدهند که در پی ساخت بمب اتم است. عملاً نتيجه کار هر دو آنها يکی است و شايد هم کار ايران بدتر باشد.
بند پنج در نوشته شما:
[ پنجم - اسرائيل دارای دويست تا چهارصد بمب اتمی است، ايران غنی سازی اورانيوم کرده است که برخلاف ان پی تی نيست و مطابق آخرين گزارش آژانس چند مورد داشته است که "مشکوک" و دارای "ابهام" است که می تواند "کاربرد دوگانه" داشته باشد. مطابق همين گزارش ايران از رياست آژانس برای گفت و گو در اين زمينه های مورد اختلاف دعوت به عمل آورده است، اما رياست آژانس آن را به بعد از انتشار گزارش موکول کرده است[۳]. ]
از اينکه کار اسرائيل و ديگر دارندگان و سازندگان سلاح های اتمی غير انسانی و محکوم است، به اندازه کافی در سطور بالا نوشته ام. شعار هميشگی من در اين باره ضربالمثل معروف ايرانی است که میگويد « رطب خورده، چون منع رطب کند؟» اسرائيل دارای سلاح اتمی، نمیتواند به ايران و يا به هر کشور ديگر بدون سلاح هسته ای درس بدهد. البته بد نيست که يادآوری کنم که آمريکا و روسيه، اگر چه با بسيار کندی، در حال کاهش نيروهای هسته ای خود هستند. اما ايران چرا میخواهد اين کار زشت را شروع بکند؟ آيا هر کاری زشتی را که اسرائيل کرد، ايران هم به پيروی از آن، بايد همان کار را تکرار کند؟ آيا میخواهد با اسرائيل وارد مسابقه تسليحاتی، مانند زمان جنگ سرد بين آمريکا و شوروی، شود و تمام دارايی ايران را در راه ساخت و خريد سلاح هزينه کند؟
اگر ايران به بمب اتم دسترسی پيدت کند . کسی به آن اعتراضی نکند، دو روز ديگر، قطر، بحرين، دوبی، عربستان سعودی و کويت و مصر... نيز به فکر ساخت بمب اتم خواهند بود و در اين حالت منطقه به چيزی هزاران بار بدتر از بشکه های باروت تبديل خواهد شد. آيا شما راضی هستيد که دولتی مانند دولت طالبان در افغانستان دارای بمب اتم شود؟ دولت ايران يا اسرائيل، روسيه، آمريکا و ... چه فرقی با دولت طالبان دارند؟
شما کلمات مشکوک و ابهام را مانند آژانس در گيومه گذاشته و درشتتر نوشته ايد. آيا به عنوان يک روزنامهنگار آگاه و يک فرد سياسی و کارشناس امور ايران، در نيت ايران به دستيابی بمب اتم شک داريد؟
چرا دولت احمدی نژاد هيچ گزارش شفافی از فعاليتهای اتمی ايران به مجلس خودی شان، به مردم، روزنامه نگاران، دانشجويان، استادان و به آژانس بينالمللی انرژی اتمی نمی دهد؟ آنرا که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است؟ چرا اصلاً نمیگويند نيروگاه های صلح آميز ما در کجا ها ساخته می شوند؟ چقدر هزينه دارند و چگونه پرداخت می شوند؟ چقدر برق توليد خواهند کرد؟ چقدر در آمد خواهيم داشت؟ نيروگاه ها پس از چند سال مستهلک خواهند شد؟ تا چند سال اورانيوم داريم؟ چگونه اورانيوم را غنی می کنيم؟ ذباله های اتمی را چه کار خواهيم کرد؟
چرا بايد از طريق ماهواره ها و « جاسوس های » آمريکا و اسرائيل بفهميم که در نطنز و قم و ... پايگاه های اتمی ساخته می شوند؟ چرا دولت ايران، از مردم خودش اين اطلاعات را پنهان می کند؟
آيا همه اين پرسش ها نشان نمیدهند که ايران نه تنها مشکوک، بلکه به يقين به دنبال پروژه های بمب اتمی است؟ آيا اين کار رژيم نشانگر آن نيست که به مردم خود تکيه و اطمينان ندارد و اين برنامهها را از ملت خود کتمان میکند و پيش از همه، با مردمش در جنگ است؟
شما به خوبی آگاهی داريد که کلمه های انرژی اتمی در ايران تابو هستند و روزنامه نگاران، رسانهها و اقتصاددانان و استادان و کارشناسان حق نوشتن و صحبت در اين باره را ندارند.
آز آنور آب و کشور ينگه دنيا که شما در آنجا زندگی می کنيد، خبری ندارم، اما در اروپا دانش آموزان را دسته دسته به بازديد از نيروگاه های اتمی خود میبرند تا آنان با روش کار کرد و کار برد راکتورهای هسته ای آشنا شوند. در ايران دانشمندان اتمی ما به بلايای غيبی گرفتار شده و ترور می شوند. بعد هم به راحتی میگويند که توسط اسرائيلی ها کشته شده اند. خاک بر سر دولتی که خون مردم خود را در شيشه کرده. حتی رختخواب های آنها را زير نظر دارد و دهانشان را می بويد، اما جاسوسان اسرائيلی به راحتی در روز روشن و در برابر ديد همگان، در خيابانهای تهران آدم ترور می کنند. اينها اعمال مشکوک رژيم نيست، بلکه واقعيتها می باشند.
فراموش نکنيم که اگر ايران ادعا میکند که از رئيس آژانس درخواست کرده است تا در باره نيروگاه های اتمی ايران گفتگو کنند، تنها به خاطر خريد زمان است و گر نه دليلی ندارد که در روز گزارش، ايران به وی بگويد که گزارش نده و بيا با هم گپی بزنيم. تازه از کجا معلوم که صادقانه، در باره همه نيروگاه های راستين گفتگو خواهند کرد؟
بند شش در نوشته شما:
[ ششم - اسرائيل دائماً ايران را – حداقل - "تهديد" به حمله ی نظامی کرده و می کند، اما ايران فقط و فقط گفته است که اگر اسرائيل به ايران حمله ی نظامی کند، پاسخ دندان شکنی به مهاجمان خواهد داد. البته معلوم نيست که ايران تا چه اندازه توانايی پاسخگويی به اسرائيل را دارد. ]
آقای گنجی، اگر احمدی نژاد در سپتامبر گذشته در سازمان ملل در نيويورک نبود، میگفتم که احتمالاً اخبار ايران به آمريکا نمی رسد. مگر احمدی نژاد ادعا نمیکند که اسرائيل بايد از روی زمين پاک شود؟ مگر نشنيده ايد که در طول سی و چند سال دولت ايران رسما شعار مرگ بر اسرائيل را در نماز جمعه ها و در جاهای ديگر میدهد و خواهان نابودی آن است و آنرا به رسميت نمی شناسد؟ آيا ممکن است بفرمائيد که سلاح های حزب الله لبنان و حماس و امل از کجا می آيند؟ دقت شود که هدف از نوشتن اين نامه دفاع و تطهير کردن سياستهای ضد بشری و نژاد پرستی اسرائيل نيست. فقط میخواهم بگويم که از « بغض اسرائيل به حب خامنه ای » نغلتيم و يا برعکس. دقت شود که اصلاً هدف جسارت نسبت دادن چنين اتهامی به شما نيست. بلکه قصدم تنها مقايسه اين دو جرثومه فساد با يکديگر است که هيچکدام بر ديگری برتری ندارد.
بند هفت در نوشته شما:
[هفتم - روزنامه ی هاآرتص اسرائيل مورخ ۱۳ نوامبر ۲۰۱۱ در صفحه ی اول خود گزارش می دهد که دولت نتانياهو کمک های نهادهای حقوق بشری را به نهادهای مدنی اسرائيلی محدود کرده است و به همين دليل دولت های اروپايی و آمريکا به اسرائيل اخطار کرده اند که به دليل اين حرکت ادعای اسرائيل به يک کشور دموکراتيک بودن نادرست است[۴]. البته اين موضوع به غير از چند ميليون انسان فلسطينی محروم از حقوق اساسی است. يعنی آن چند ميليون انسان نيستند که حتی از حقوق شهروندی محروم اند؟ ...]
از نوشتههای شما در اين بند، چنين استنباط میکنم که اسرائيلی ها پولهای نهادهای حقوق بشری را برای نهادهای مدنی اسرائيلی ها خرج میکنند ولی فلسطينی ها و يهودیهای مهاجر از ديگر کشورها را ناديده میگيرند. از شما و از روزنامه ی هاارتص میپذيريم که اين خبر صد البته درست است. اما فراموش نکنيم که دولت ايران اصلاً با مقوله ای بنام حقوق بشر بيگانه است. رژيم ايران میخواست به بهانه ماليات، جايزه نوبل حقوق بشر خانم شيرين عبادی را که اتفاقاً وکيل خود شما هم بود، ضبط کند و بالاخره اموال اين مبارز جهانی را در ايران ضبط کرد.
اگر فعالان حقوق بشری و يا نهادهايی پولی از سازمان های بينالمللی دريافت کنند، که در جهان امری بسيار عادی و رايج است، گيرندگان اين کمک به عنوان جاسوس، به زندان خواهند افتاد. جمهوری اسلامی اساس ايدئولوژی خود را بر روی تعزير، سنگسار و اعدام بنا نهاده است. روزی نيست که چندين نفر از جوانان سياسی و غير سياسی را در ملا عام به دار نياويزند.
اسرائيل چند نفر اسرائيلی و يا فلسطينی را در روز اعدام می کند؟ آيا ظلمی که اسرائيل به فيسطينيان روا می دارد، بيشتر و شديد تر از ستم رژيم اسلامی ايران به کردها، بلوچ ها، مردم تهران، اصفهان، شيراز و ... است؟ آيا کشته های فلسطينيان به دست يهوديان اسرائيل در طی ۷۰ سال گذشته بيشتر از کشته های ايرانيان به دست دولت خودشان، يعنی رژيم اسلامی در اين سی و سه سال است؟ در اينجا هم رژيم ايران نمیتواند نسبت به رژيم اسرائيل روسفيد بيرون بيايد.
شما در بخش نتيجهگيری مقاله تان می آوريد:
[... حالا مخالفان جمهوری اسلامی در اين نزاع چه موضعی بايد داشته باشند؟ پيشنهاد من اين بوده که ما هم به"عظمت طلبی اتمی" خامنه ای "نه" می گوئيم و هم بايد به صراحت تمام تهديدهای دولت اسرائيل را محکوم سازيم. چگونه دولتی با اين سوابق، دولتی دارای صدها بمب اتمی می تواند به کشوری فاقد بمب اتمی حمله کند و محق باشد؟ آيا به تلفات انسانی تهاجم نظامی اسرائيل فکر کرده ايم؟ ... ]
اين نوشته شما کاملاً درست و قابل قبول حداقل من يکی است. اما ممکن است بفرمائيد معنی عملی اين پيشنهاد شما چيست؟ در تئوری و در حرف میپذيريم که به به"عظمت طلبی اتمی" خامنه ای "نه" بگوئيم و به صراحت تمام تهديدهای دولت اسرائيل را در يک جمله محکوم کنيم. آيا وظيفه ما در همين جا تمام است و يا بايد در عمل هم آنرا نشان دهيم؟ شما می گوئيد هر کس که جمهوری اسلامی را صد در صد محکوم می کند، در دام و جبهه اسرائيل می افتد. اگر با اين تحليل به پيش رويم، آن کسی هم که از اسرائيل انتقاد میکند و سياستهای دولت اسرائيل را قبول ندارد، در تله و صف رژيم کنونی ايران قرار می گيرد.
آيا اين تحليل شما منطقی است؟ با اين منطق، اپوريسيون مترقی ايران بايد خود را منحل کند. زيرا اگر از رژيم انتقاد کند، آمريکايی و اگر از آمريکا انتقاد کند، مامور رژيم است. اگر با اين تحليل شما به پيش برويم به آنجا میرسيم که اگر کسی از رژيم انتقاد کند، ولو يک جمهوری خواه لائيک هم باشد، يک سلطنت طلب است، چرا که آنها هم مخالف رژيم هستند. تحليل شما همه آنانی را که جمهوری اسلامی را مسئول ساخت بمب اتمی میدانند و محکوم می کنند، تحت رهبری سياستهای اسرائيل می داند.
در زمانی که دستور جلسه افکار عمومی در سطح جهانی، مسأله هولناک بمب اتم ايران است و گوشهای مردم آماده شنيدن صدای مردم ايران در اين باره است و آژانس گزارش خود را میدهد و ما ايرانيان مخالف اين بمب آستين ها را بالا زده و با مشت های گره کرده و با صدای بلند می گوئيم ما ملت ايران صلح طلبيم و نيازی به ترساندن کسی از خود نداريم و ما با هيچ ملتی سر جنگ نداريم، شما می فرمائيد که در صف اسرائيل قرار گرفتهايم و در ذوب آهن پروژه اين کشور ذوب شده ايم. زيرا که او هم مخالف بمب اتم ايران است. آيا به دليل اينکه اسرائيل میگويد ماست سفيد است، ما حتماً بايد بگوئيم نه ماست ما سياه است؟
شما درست در زمانی که ما نيروهای ملی و صلح طلب، بايد هم گام و يک صدا فرياد کنيم: نه بمب اتمی و نه انرژی اتمی، می فرمائيد بر سر آمريکا و اسرائيل داد بزنيم که چرا مخالف ورود دولت فلسطين به سازمان يونسکو هستند؟
گويند هر سخن جايی دارد. آيرانيان آزاديخواه و دموکرات زيادی، درست در همان روزی که اسرائيل و آمريکا از پذيرش فلسطين به يونسکو سر باز زدند، بلافاصله با مصاحبههای مطبوعاتی و شرکت در حرکتهای اعتراضی، اين دو کشور را محکوم ساخته و از حقوق فلسطينيان دفاع کردند.
در پايان بايد بگويم که به نظر من، اپوزيسيون ايران و تمام اپوزيسيون های دنيا دو وظيفه عمده دارند:
يک، مخالف دولت بر سر قدرت کشور خود هستند؛
دو، مخالف نقض بيانيه جهانی حقوق بشر و اعمال غير انسانی در کشورهای ديگر می باشند.
اگر اسرائيل مردم خودش را قتل عام می کند، اگر آمريکا مردمش را از وال استريت با پليس بيرون می ريزد، اگر چين با تانک به دانشجويان خود حمله می کند، اگر روسيه دارای مافيای سياسی است، اگر در ايران سنگسار و شکنجه و اعدام است،... در ابتدا ملتهای خود اين کشورها هستند که مشکلات خود را بايد حل کنند و وجدان های بيدار جهان به عنوان نيروهای پشت جبهه عمل
می کنند. ايرانيان نبايد به خاطر اينکه آمريکا و اسرائيل و ديگر کشورها از ديد منافع خود با ايران در جنگ هستند، از خواستهها و منافع ملی خود کوتاه آمده و به نفع رژيم يا آنها سکوت کنند. بايد به مبارزه در راه صلح، آزادی، استقلال، دموکراسی و جدايی دين و دولت، ... در ايران ادامه داد و هر نيرويی که در اين راه مانع شد، کنار زده شود و هر نيروی خارجی در عملی شدن اين خواستهها به ملت ايران، بدون هيچ قيد و شرطی کمک کرد، دستش را فشرد. ما در دنيا تنها نيستيم و دوستانی داريم. وجدان های بيدار و آگاه با ما هستند.
[تذکر: در اين هنگام که اين نامه را برای رسانهها روانه می کنم، نوشتهای از آقای مهدی اصلانی در سايتها خواندم. او يک مبارز حقوق بشری و بزرگواری است که از قتل عام دهه ۶۰ به اتفاق جان سالم به در برده و يادگار، شاهد زنده و گويای روزهای سياه آن دوره می باشد، با تمام احتراماتی که به ايشان دارم، بدون اينکه نوشته ايشان را در اينجا ارزشگذاری کنم، به مقاله ايشان همان ايرادی را دارم که در اين نوشتهام بر آقای گنجی رفته است. هر سخن جايی دارد. نمیتوان هر وقت فرد بريده ای از رژيم که در اثر تلاشهای افرادی هم چون خود آقای اصلانی، به صف مردم می پيوندد، تا دهانش را باز کرد در مورد سوژه ای که موضوع عام ايرانيان يا جهانيان است، سخنی بگويد، بر دهان او زده و بگوئيم تو تازه از رژيم جدا شدهای و برو در نوبت خود در ته صف بايست. مبارزه نوبتی و صفی نيست و به کسی درجه داده نمی شود. بايد همه حرفها شنيده شوند. آن کس که حرف درست تر را بگويد، گوشهای شنوای بيشتری را خواهد داشت. ما میتوانيم در يک فضای آرام، با همه مخالفان و موافقان انرژی اتمی گفتگو کنيم و بايد هم اين بحث در بين ما ايرانيان در بگيرد.]
در همين زمينه:
[همراهی با اسرائیل؟! اکبر گنجی]