ما برای تغييرات ترقیخواهانه مبارزه میکنيم! گفتوگوی نشريه "کودير" با جلوه جواهری
اخيراٌ کميته دفاع از حقوق مردم ايران (کودير) مصاحبه مفصلی با جلوه جواهری، از فعالان جنبش زنان ايران به انجام رساندهاست. در اين مصاحبه جلوه جواهری به عمدهترين سئوالهای مطرح در مورد جنبش اعتراضی مردم ايران در يک سال اخير و نقش برجسته زنان در صفوف جلوی اعتراضات و آينده جنبش زنان سخن میگويد. اين مصاحبه برای درج در نشريه انگليسیزبان "کودير" تنظيم شدهبود و ترجمه کامل آن به زبان فارسی از سوی اين کميته در اختيار خبرنامه گويا قرار گرفت
اخيراٌ کميته دفاع از حقوق مردم ايران (کودير) مصاحبه مفصلی با خانم جلوه جواهری، از فعالان برجسته جنبش معاصر زنان ايران به انجام رسانده است. در اين مصاحبه جلوه جواهری به عمده ترين سئوال های مطرح در مورد جنبش عظيم اعتراضی مردم ايران در يک سال اخير و نقش برجسته زنان در صفوف جلوی تظاهرات مردمی و آينده جنبش زنان سخن می گويد. گرچه که مصاحبه در آغاز برای درج در نشريه انگليسی زبان «کودير» تنظيم شده بود، وليکن با توجه به محتوی مهم پاسخ های خانم جواهری، تصميم گرفتيم که جهت بهره مند شدن ايرانيان آزاديخواه و عدالت طلب و آنانی که برای آزادی و برابری زنان در ايران مبارزه می کنند، ترجمه کامل اين مصاحبه را به زبان فارسی نيز منتشر کنيم.
به متن کامل انگليسی اين مصاحبه را که در دو بخش منتشر شده، در آدرس های زير می توانيد دسترسی پيدا کنيد.
http://www.codir.net/editorial.html#51
http://www.codir.net/editorial.html#53
***
کودير: نقش و حضور پررنگ زنان در جنبش سبز را چگونه ارزيابی ميکنيد؟
جلوه جواهری: البته اين اولين باری نيست که زنان حضور پر رنگی در صحنه مبارزات سياسی و اجتماعی دارند. در مبارزات نهضت مشروطه نيز زنان حضور پررنگی داشتند. در زمان انقلاب ۵۷ هم همين طور و شايد به همين دليل هم پس از انقلاب ۵۷ بسياری از سياست گذاری های جمهوری اسلامی در رابطه با زنان متناقض بود. به اين شکل که از يک طرف رهبران سياسی به ويژه روحانيونی هم چون آيت الله خمينی در پی بسيج زنان برای اهداف نظام بودند و از طرف ديگر سعی در مهار زنان داشتند. يعنی سياست متناقضی که به نظر من جمهوری اسلامی در قبال زنان پيش گرفت ناشی از ترس از حضور گسترده آنها از يک طرف و نياز به بسيج آنها از سوی ديگر بود. در جنبش سبز هم حضور زنان بسيار نمايان و غيرقابل چشم پوشی است و البته که اين حضور از انقلاب ۵۷ بيشتر است. اين مسئله به نظر من در طول زمان به دليل ارتقاء آگاهی زنان و فاصله بين خواسته ها و تحقق اين خواسته ها به وجود آمده است. نوع ديگری از اين حضور را در انتخابات ۱۳۷۶ می بينيم که زنان به صندوق های رای هجوم آوردند تا بلکه بتوانند از اين طريق به خواسته های شان نزديکتر شوند و در همه انتخابات بعد از آن اين حضور در کنار صندوق ها نمايان بوده برای اينکه زنان خواسته هايی ملموس داشتند. ولی نه تنها به خواسته های آنها پاسخی داده نمی شد بلکه اين خواسته ها به صورت آشکار و پنهان مهار می شدند. اين گپ و فاصله عميقی که ميان عينيت و ذهنيت خواسته های زنان ايجاد شد باعث شده تا بسياری از زنان ايرانی در اين سال ها در طول زندگی روزمره شان در حال مبارزه باشند. همين امر باعث شده تا جنبش اجتماعی زنان در سال های گذشته مبارزات خود را گسترده تر سازد چرا که مسئله های آن عميق تر و عمومی تر از گذشته در ميان بوده. و همين مبارزان فردی و اجتماعی به نوعی به زنان هم اميد به تغيير بخشيده و هم نيروی مقاومت و پايداری در مبارزه شان افريده است تا انها در کنار جنبش سبز که خواهان تغييراتی است حضور پررنگ و چشم گيری داشته باشند.
کودير: رابطه جنبش سبز و جنبش زنان چيست و چگونه ميتوان مبارزات برابرخواهانه و جنسيتی را با ميارزات دمکراتيک مردم پيوند زد بدون اينکه از خواسته های مستقل زنان چشم پوشی و به تعميق مبارزات دمکراتيک و آزايخواهانه کمک کرد؟
جلوه جواهری: دموکراسی پيامد حقوق به دست آمده در زمينه زنان، حقوق بشر، محيط زيست و ... است. به همين دليل زنان خواه ناخواه برای مبارزه در راه به دست آوردن حقوق شان، در مبارزات دموکراتيک نيز وارد می شوند. با اين وجود بايد بر روی خواسته های خود به صورت مستقل تاکيد داشته باشند. و فکر نکنيم اگر بر فرض در راه مبارزات دموکراتيک گام بر می داريم لزوما به خواسته های زنان می رسيم.
بسياری از کنشگران جنبش زنان فکر می کنند که خواسته های مردم گسترده تر و راديکال تر شده است و ديگر جنبش زنان به ويژه کمپين يک ميليون امضاء نمی تواند جوابگوی توقعات مردم باشد. برخی نيز فکر می کنند به دليل فشارهای امنيتی، کار با دشواری مواجه است و ممکن است مردم نااميد از تغيير باشند. من تصور ديگری دارم و فکر می کنم که اعتراضات پس از انتخابات رياست جمهوری در قالب جنبش سبز، فضای پويا و کنشگرانه ای ايجاد کرده است که برای بحث در مورد حقوق زنان هم جامعه را می تواند آماده تر کند. به ويژه که در کنار حضور پر رنگ زنان در اين اعتراضات گسترده مردمی، بارها بر المان های تبعيض عليه زنان تاکيد شده است و برفرض ندا اقا سلطان نمادی بود از تبعيض عليه زنان و شجاعت و مقاومت زنان در برابر آن. در هر حال من فکر می کنم الان مردم بيشتر به سرنوشتشان حساس هستند ضمن آنکه مبارزات ساليان گذشته زنان باعث شده تا حضور زنان در مبارزات مردمی، تبعيض عليه زنان را به ذهن ها متبادر سازد. از طرف ديگر، عملا هم که تغييری در وضعيت زنان حاصل نشده يعنی همچنان خواسته هايی مانند تغيير قوانين تبعيض آميز برجا هستند. بنابراين با تدبير به موقع و درست می توان از اين پتانسيل بالای مردم برای کنش جمعی استفاده کرد و به ويژه زنان را که آمادگی برای تغيير سرنوشتشان دارند با اين حرکت همراه کرد. بنابراين نه تنها جنبش های اجتماعی در کنار هم می توانند در فضای کنونی اعتراضاتشان را رساتر کنند و اين خود به خود هم به اين جنبش ها و گسترده ساختن آنها کمک خواهد کرد و هم بر تنوع و پويايی فضای کنونی می افزايد و خواسته های ملموس تر و مرتبط با گروه های مختلف از جمله زنان، کارگران، دانشجويان و ... را مطرح می کند. خواسته هايی که مردم از قشرها و طبقات مختلف به خاطر رسيدن به آنها وارد مبارزات دموکراتيک شده اند. برآيند اين حرکت های جمعی اگر که در حمايت از هم باشد، ميتواند به رشد دموکراسی کمک کند. در واقع اکنون ميان جنبش های مختلف موجود در ايران نقطه مشترکی ايجاد شده که پيوند دهنده همه ما برای يک عمل مشترک است. در واقع ما همه خواهان رسيدن به ابزاری دموکراتيک از جمله نهادهای مدنی، اجتماعات آزاد و رسانه های مردمی هستيم.
کودير: آيا در اشکال متنوع مبارزاتی قبلی مثل تجربه کمپين يک ميليون امضا يا کمپين های ديگر که تجربه مثبت در سازماندهی و بردن گفتمان جنسيتی در جامعه بجای گذاشتند را بايد در شرايط فعلی بازبينی کرد و روش های ديگری را جايگزين کرد؟
جلوه جواهری: به نظر من هم بله و هم خير. يعنی به ويژه در کمپين يک ميليون امضاء می توان هم بر کنش قبلی تاکيد کرد چرا که به نظر من در نبود رسانه های عمومی مردمی، رفتن و چهره به چهره با مردم سخن راندن هم چنان کارآمدیِ بالاتری دارد، کما آنکه اين روش مقبول جنبش سبز نيز واقع شد و حتا پيش از انتخابات نيز به کار گرفته شد. در اعتراضات بعد از انتخابات نيز بسياری از مردم سينه به سينه همديگر را از حضور در تجمعات آگاه می کردند. و نه به اين لحاظ که بالاخره ما هيچ گاه نبايد تهی از فضا حرکت کنيم و در فضاهای جديد بايد تاکتيک های جديدی را در کنار روش های کارآمد پيشين در پيش گيريم.
کودير: با توجه به اينکه جنبش صد ساله زنان در همگانی کردن خواسته های جنسيتی در اقشار معينی موفق بوده است لطفاٌ در مورد خواسته های زنان زحمتکش و کارگر و زمينه های سازماندهی و بردن آگاهی به ميان آنان برای خوانندگان ما بگوئيد؟
جلوه جواهری: در مورد زنان کارگر، متاسفانه به نظر من کاری جدی در اين زمينه تا کنون در ايران صورت نگرفته علت آن هم شايد اين باشد که هيچ نهادی در زمينه زنان کارگر که برآمده از زنان کارگر باشد يعنی آنها خود بتوانند دراين نهادها حضور داشته باشند به دليل حساسيت بالای جمهوری اسلامی در زمينه شکل گيری هر نهادی در زمينه کارگران به وجود نيامده است يا اگر به وجود امده نتوانسته حرکتی مستمر و فراگير داشته باشد. گرچه در حرکت هايی نظير کمپين سعی بر اين بوده تا به ميان گروه ها و طبقات مختلف زنان رفته و در قالب فعاليت چهره به چهره، درد و رنج آنان به تصوير کشيده شود. اما به طور مستقيم خواسته های زنان کارگر مطرح نشده. در واقع حتا کمپين که بسيار سعی در جذب و درگير کردن نيروهای مختلف اجتماعی داشته، توانسته خواسته های حقوقی خود را که فراطبقاتی است به ميان زنان کارگر هم ببرد اما نتوانسته به سازماندهی آنان حول اين خواسته ها بپردازد. به نظر من لازم است در اين زمينه حرکت هايی مستقل از جانب زنان کارگر ايجاد شود و در اين راستا ديگر نيروهای اجتماعی از جمله زنانِ ديگر طبقات در اين راستا حمايت همه جانبه داشته باشند. يعنی به نوعی بايد آگاهی عملی در ميان زنان کارگر ايجاد شود.
کودير: خواستهای مبرم زنان ايران در حال حاضر کدامند؟ چه در ارتباط با رخدادهای پس از انتخابات رياست جمهوری اخير و چه به طور کلی سازمانهای زنان در ايران در حال حاضر از لحاظ چگونگی و ميزان فعاليت در چه وضعيتی قرار دارند و چالشهای پيش روی فعالان زنان در سال نو ايرانی را چگونه میبينيد؟
جلوه جواهری: اين که خواست های مبرم زنان ايران در حال حاضر چيست، سوالی است که پاسخ گويی به آن چندان آسان نيست. من فکر می کنم خواسته هايی که کنشگران جنبش زنان دارند لزوما اولويت های خواسته های زنان ايران نيست.
تا پيش از انتخابات، به ويژه در چندسال گذشته، کنشگران جنبش زنان بر خواسته ها و مطالبات مشخصی پافشاری داشتند. به طوری که، جريان ها را می توان با خواسته های آنها شناسايی کرد. به طور نمونه، جريان هايی که بر تغيير قوانين تبعيض آميز تاکيد داشتند: از جمله کمپين يک ميليون امضاء، اعتراض به لايحه حمايت از خانواده، و کمپين قانون بی سنگسار؛ جريانی که در پی ارتقاء مشارکت سياسی زنان بودند: همچون، ائتلاف زنان اصلاح طلب؛ جريانی که به قوانين مرتبط با تفکيک جنسيتی که به طور نظام مند مانع حضور زنان در عرصه های عمومی بود توجه داشتند: همچون، ائتلاف عليه تبعيض های جنسيتی در دانشگاه ها و کمپين دفاع از حق ورود زنان به ورزشگاه ها؛ و جريانی که در پی رفع خشونت های ناموسی در ميان زنان کرد بودند، همچون کميته عليه خشونت های ناموسی. در اين ميان، خواسته ای که در ميان طيف ها و جريان های مختلف زنان در اين سالها به نظر می رسد که تسلط داشته، خواست تغيير قوانين تبعيض آميز بود. به طور نمونه، جريان های دانشجويی هم زمان که به پيگيری مطالبات صنفی دختران دانشجو می پرداختند، درون ائتلاف هايی که به دنبال تغيير قوانين تبعيض آميز بودند، حضور يافته و سعی در گسترش اين مطالبات در ميان دانشگاهيان داشتند. ائتلاف زنان اصلاح طلب به دنبال تقويت رويکرد نوانديشی دينی و ارتقاء مشارکت سياسی زنان برای تاثير گذاری بيشتر بر تصميم گيری در زمينه تغيير قوانين تبعيض آميز بودند. همچنين، کميته عليه خشونت های ناموسی ضمن مبارزه با عرف و سنت موجود در ميان کردنشينان، به تغيير قوانين تبعيض آميز در ارتباط با قتل های ناموسی توجه داشت و اغلب اعضای آن نيز در کمپين يک ميليون امضاء حضور داشتند.
اين جريان ها به نظر می رسد در پس از انتخابات تا حدودی تغيير کرده. من فکر می کنم پس از انتخابات به نوعی جنبش زنان از انسجام کافی برخوردار نبوده همان طور که ديگر جنبش ها. شايد اگر در فضای به وجود آمده پس از انتخابات اين انسجام وجود داشت به نتايج و دستاوردهای خوبی می رسيد. البته اين عدم انسجام تا حدودی هم ناشی از ناشناخته بودن فضا و هيجان زدگی از يک سو و از سوی ديگر، گسترش فضاهای امنيتی و جلوگيری از تشکيل گروه ها در سال های پيش از آن و تشديد اين فشارها در پس از انتخابات بود. به نظر می رسد در مقطع کنونی کنشگران جنبش زنان بيش از همه نياز به نهادها و ابزارهای دموکراتيک برای بيان و پيگيری مطالبات خود داشته باشند. در اين راستا برخی ممکن است مطالبه خود را بيشتر برای رسيدن به اين نهادها و ابزارها ببينند هم چون زنان اصلاح طلب. برخی نيز در راه رسيدن به مطالباتشان، به حرکت های جمعی دست بزنند و در اين راستا خواه ناخواه داشتن ابزارهای دموکرات را طلب کنند هم چون کمپين يک ميليون امضاء.
کودير: روند تشديد برخی تضييقات قانونی عليه زنان مثل تصويب لايحه کذايی خانواده در کميسيون قضايی مجلس و کم کردن ساعات کار زنان ..را چگونه ميبينيد.
جلوه جواهری: اين روند در حال سرعت گيری است. در واقع پس از روی کار آمدن دولت نهم (دولت احمدی نژاد) ما با انواع و اقسام طرح هايی مواجه بوديم که عملا در پی خانه نشين کردن زنان بوده اند. اين روند در سال های گذشته با اعتراضات وسيعی همراه بوده اما اکنون به نظر می رسد دولت و نيروهای محافظه کار درپی آنند تا از فضای به هم ريخته کنونی استفاده کرده و اين روند را با سرعت بيشتری پيش ببرند. بيش از همه نهادهای آموزشی از جمله مهد کودک ها، مدرسه ها و دانشگاه ها و هم چنين قوانين مربوط به خانواده و اشتغال زنان هدف قرار گرفته اند. به اين معنا که دولت با طرح دوباره اسلامی کردن نهادهای آموزشی و همچنين تغيير قوانين به سمت تبعيض بيشتر عليه زنان، در جهت تقويت کليشه های جنسيتی و کنترل بيشتر بر زنان و خانه نشين کردن آنان با سرعت بيشتری گام بر می دارد. در کنار اين تغييرات می بينيم که درون دانشگاهها، و از طريق رسانه های دولتی، هجمه ای جدی عليه فمينيسم و حرکت های برابری طلبانه زنان وجود دارد به طوری که اين حرکت ها با «مرد شدنِ زنان» يکی پنداشته شده و در جهت نابودی خانواده توصيف می شوند. در حالی که اساسا طرح های مجلس و دولت است که به زنان آسيب رسانده و در نهايت خانواده را دچار بحران می کند.
کودير: شعار محوری جنبش زنان در شرايط فعلی چيست؟
جلوه جواهری: به نظر من جنبش زنان شعارِ محوری ندارد. اما از برايند حرکت هايی که پس از انتخابات شاهديم نشان می دهد که گروهی از فعالان جنبش زنان بيش از همه به دنبال خشونت پرهيزی و رعايت حقوق شهروندی بوده و شعارشان هم در همين راستا يعنی پرهيز از خشونت است. اما بسياری از گروه ها در ادامه حرکت مستمر زنان از صد سال گذشته به دنبال رفع تبعيض عليه زنان هستند و هم چنان شعارشان برابری زنان با مردان و رفع تبعيض عليه زنان است. با اين وجود نمی توان مرزی بين اين گروه ها کشيد و در مجموع می توان برابری و رفع تبعيض را تا حدودی مستتر در اغلب گروه ها ديد.
کودير: آيا کمپين يک ميليون امضا هنوز به طور فعال در جريان است؟
جلوه جواهری: بله هنوز در جريان است اما به نوعی با چراغ های خاموش در حرکت است. يعنی به قدری فشار از دو سال پيش بر کمپين زياد بوده که برفرض اگر جلسه ای چند نفره به صورت تلفنی هماهنگ می شد نيروهای امنيتی و پليس به جايی که جلسه برگزار می شد می آمدند و صاحبخانه را بازخواست می کردند. عملا اين موضوع باعث شده که گروه بزرگ کمپين به گروه های کوچکتر تقسيم شود و در ميان اين گروه ها، کارهای مرتبط با سازماندهی کمپين تقسيم شود. اين موضوع بعد از انتخابات تشديد شده. با اين وجود در تمام اين مدت با چراغ خاموش و بدون رسانه ای کردن فعاليت ها توانسته ايم پيش برويم به طوری که الان می توانم بگويم از سرمايه پيشروی در اين دوره تا حدودی می توانيم استفاده کنيم. گرچه هرگاه ميان اين گروه ها ارتباط قطع يا کمرنگ شده، حرکت کمپين نيز به کندی بيشتری گرايش داشته اما هر از چند بار با بازبينی و تقسيم کار مجدد توانسته خود را بازسازی کند. اين الگو، يعنی کوچک شدن گروه ها و رابطه شبکه ای ميان آنها تاثير بسياری بر ادامه حرکت کمپين داشته به نوعی من فکر می کنم از چنين الگويی جنبش سبز نيز می تواند بهره گيری کند. چرا که هر کدام از اين گروه ها نقش نهادی دارند و در فردای تمام شدن حرکت کمپين نيز باقی می مانند يا در همين امروز نيز می توانند با شبکه های ديگر در ارتباط باشند. اتفاقی که در زمينه گسترش مادران کمپين به مادران صلح و مادران عزادار افتاد.
کودير: آيا امسال مراسم هشت مارس در ايران برگزار شد؟
جلوه جواهری: راستش من در اين زمينه مقاله مفصلی نوشتم. به نظر من پيش از ۸ مارس، برخی از فعالان جنبش زنان در پی طرح خواسته های شان به عناوين مختلف بودند. اما در اين روز، نتوانستيم آن طور که بايد و شايد مطالبات مان را با صدايی رسا مطرح کنيم و عملکردی متناسب با فضای به وجود امده بعد از انتخابات، داشته باشيم. اين روز می تواسنت به يکی از روزهای اعتراض اميز پس از انتخابات با شعارهای خاص زنان تبديل شود که در اين صورت هم به جنبش سبز کمک می کرد و هم به جنبش زنان. اما به هر دليل اين انسجام در ميان زنان وجود نداشت جنبش سبز هم اين روز را در فهرست روزهای اعتراضی خود قرار نداد. به همين دليل فرصت روز جهانی زن در فضای سبز کنونی از ميان رفت. اما شايد اين موضوع تلنگری بود تا به فکر انسجام دوباره حرکت ها باشيم.
ببينيد بحثی که برای من خيلی مهم بوده اين است که درست است که فضای کنونی تغيير کرده اما اگر در پی کنار گذشتن به طور کل حرکت های پيشين و شروع حرکت های به طور کل نويی باشيم نه می توانيم حرکت های جديدمان را درست و حسابی سازماندهی کنيم و هی از اين شاخه به آن شاخه خواهيم پرسيد و هم اينکه سرمايه گذشته را از دست می دهيم. من فکر می کنم اتفاقات پس از انتخابات تا حدودی باعث شد که جنبش زنان در نوعی سردرگمی گرفتار باشد. بسياری از کنشگران جنبش زنان، تحليل می کنند که بايد با توجه به شرايط جديد، مطالبات را تغيير داد. در حالی که من فکر می کنم مطالبات بايد مستمر ادامه يابد تا به نتيجه رسد وگرنه در ايران ما هميشه با اتفاقات و بزنگاه های سياسی فراوانی روبرو بوده ايم و خواهيم بود و اگر به اين شيوه ادامه دهيم، هربار مجبور می شويم از صفر شروع کنيم. در واقع به نظر من مطالبات می تواند متنوع تر شود اما مطالبات پيشين تا زمان رسيدن به آنها پابرجاست. به ويژه تغيير قوانين تبعيض آميز که به نظر من هم خواسته ای استراتژيک است و توان بسيج عمومی دارد و هم فوری است ب دليل آنکه ماندگاری اين قوانين موجبات خشونت گسترده عليه زنان و عدم استقلال آنان است. بنابراين مطالبات نبايد اين همه تغيير سريع و غير مرتبط با زندگی روزمره زنان داشته باشد. اما در روش های عمل بايد تغييراتی ايجاد کرد و اين شيوه ها هستند که بهتر است با زمان خود هماهنگ باشند.
کودير: سازمانهای غيردولتی (ان جی او) ديگر امروز در چه وضعيتی قرار دارند؟
جلوه جواهری: به جرات می توانم بگويم ان جی او ها در دوره احمدی نژاد کم کم به خاموشی گراييدند. از همان آغاز روی کارآمدن دولت احمدی نژاد ان جی اوها تحت فشار قرار گرفتند. ابتدا دستوری آمد که بايد دوباره مجوز ان جی اوها تاييد شود. بايد در ايران بود و مراحل گرفتن يک مجوز را آن هم در دوره خاتمی طی کرد تا فهميد که گرفتن مجوز در دوره احمدی نژاد چه معنايی دارد. من خودم در يکی از ان جی اوها در دوره خاتمی فعاليت می کردم در آن دوره که به اصطلاح بحث گسترش جامعه مدنی و ان جی اوها به عنوان بازوی دولت مطرح بود بيش از دو سال طول کشيد تا مجوز برای سازمان خود بگيريم و اين مجوز هنوز يک سال از عمرش نگذشت که باطل شد تنها به دليل آنکه اعضای شورای مرکزی اين ان جی او در تجمعی مسالمت آميز شرکت کردند و خواستار تغيير قوانين شدند. دستور مستقيم لغو مجوز ما از سوی وزارت اطلاعات بود و حتا در بازجويی های به عمل آمده پس از آن، به ما اين را به نوعی گفتند. به اين ترتيب در دوره احمدی نژاد ان جی اوهايی که به سختی توانستنه بودند مجوز بگيرند، به راحتی مسدود و مجوزشان لغو شد. در اين دوره اغلب ان جی اوهای باقی مانده يا به شدت خنثا هستند و هيچ سياستی را نقد نمی کنند يا آنکه دولتی هستند و در واقع تنها نام ان جی او را به دوش می کشند.
کودير: رسانههای رسمی در ايران، از جمله راديو و تلويزيون، چه شمايی از زنان را تبليغ میکنند؟ مخاطب عمدهٔ اين تبليغات رسمی چه بخشهايی از زنان هستند؟
جلوه جواهری: رسانه های رسمی در ايران تا حدودی سياتشان با هم فرق می کند. مثلا راديو بهتر از تلويزيون عمل می کند. با اين وجود سياست متحد رسانه های دولتی بسيار ضد زن شده است. الان به راحتی در تلويزيون ايران، چند همسری ترويج ميشود. زنان به خانه نشين شدن ترغيب می شوند. طلاق نه به عنوان يک پديده که به عنوان يک آسيب اجتماعی مطرح می شود و شخصيت هايی که از زنان نمايش داده ميشود بسيار دور از شخصيت هايی است که به صورت روزمره با آنها مواجه می شويم. سياست صدا و سيما و روزنامه هايی نظير کيهان به شدت ضد زن و حتا به نظر من ضد مرد است. يکی از تبليغات اخير دولت، ترويج آموزش های پيش از ازدواج و صدور گواهينامه ازدواج است. تصور کنيد در اين آموزش ها، تبليغ می شود که زنان بايد ظريف، مطيع، خوش اندام و مردان چهارشانه، خشن و ... باشند. حتا تصورش هم برايما دشوار است که به اين وضوح چنين آموزش هايی داده ميشود. عليه اين سياست ها بسياری حتا از داخل حکومت اعتراض کردند اما هيچ تاثيری نداشته است.
کودير: رابطهٔ سازمانهای زنان با ديگر جنبشهای مدنی، مثل جوانان و دانشجويان چگونه است؟
جلوه جواهری: در سال های اخير، جنبش زنان و نهادهای آن تا حدود زيادی با دانشجويان رابطه خوبی داشتند. به اين دليل ساده که حدود ۷۰ درصد دانشجويان زن هستند و بسياری از اين دانشجويان در شهر ديگری برای تحصيل زندگی می کنند که تاثير بسياری در استقلال فکری و عملی آنان دارد. بسياری از اين دانشجويان در سال های اصلاحات عضو ان جی اوهای زنان بودند يا خود به تشکيل نهادهايی زنانه در درون دانشگاه اقدام کردند. تشکيل کميسيون زنان تحکيم وحدت يکی از اين نمونه ها بود. آنها اعتراضات دانشجويی اما زنانه ای را از جمله اعتراض به سهميه بندی جنسيتی در دانشگاه ها سامان دادند. به ويژه از ۲۲ خرداد ۸۴ به بعد، جنبش زنان با حمايت جنبش دانشجويی اقدامات مشترکی را سازماندهی کرده اند. در روز ۲۲ خرداد ۸۵ بسياری از فعالان دانشجويی از جمله بهاره هدايت دستگير شدند. برخی ازا آنها در کمپين يک ميليون امضاء هم فعال شدند و بسياری از دانشجويان را جذب اين حرکت مدنی کردند. البته بايد خاطرنشان کرد که اين دانشجويان به دليل مبارزه در دو جبهه ازادی های آکادميک و رفع تبعيض عليه زنان با فشار مضاعف روبرو هستند.
کودير: شما در يکی از مقالات خود به سکوت يا انفعال نسبی در جنبش زنان اشاره داشتيد به نظر شما چگونه می توان بر آن غلبه کرد. برای تقويت و هماهنگی صفوف جنبش زنان چه راهکاری را پيشنهاد می دهيد؟
جلوه جواهری: به نظر من بايد حرکت های مشترکی را سازماندهی کرد. با وجود پراکنده گويی جنبش زنان در حال حاضر، باز هم فکر ميکنم همچنان اين جنبش اهداف مشخصی را پيگيری می کند. به همين دليل اگر بتواند بر نقاط مشترک دست بگذارد بی شک می تواند بار ديگر سازماندهی گسترده ای انجام دهد. به طور نمونه در زمينه اعتراض به لايحه حمايت از خانواده. من فکر می کنم بايد الان تجميع خواسته ها صورت بگيرد و اين تجميع همان طور که گفتم می تواند در زمينه تغيير قوانين تبعيض آميز با مطرح کردن قوانين جايگزين باشد. به طور نمونه برخی بر قوانين کار، برخی بر قوانين خانواده، برخی نيز بر قوانين مربوط به دانشگاه ها يا قوانين حمايتی برای رفع خشونت عليه زنان تاکيد داشته و خواهان برابری و رفع تبعيض در اين حوزه ها هستند. آنها هر کدام فعاليت های ديگری هم دارند اما در زمينه قانونی می توانند با هم مشترک عمل کنند. به نظر من اين کار باعث قدرتمندتر شدن جنبش زنان و شبکه های آن شده و اين شبکه ها را به هم متصل خواهد کرد. در اين صورت در حوزه های ميانی نيز می توانيم قدرتمند شويم مثلا در زمينه قوانين مرتبط با کار با جنبش کارگری در زمينه قوانين مرتبط با دانشگاه با جنبش دانشجويی و در زمينه رفع خشونت با جنبش سبز در مسيرهايی همراه خواهيم شد. من فکر می کنم اين جنبش توانايی اتصال جنبش ها به يکديگر را دارد چرا که در همه آنها به نوعی حضور دارد.
کودير: آيا سازمانهای زنان ايران با سازمانهای زنان کشورهای ديگر يا سازمانهای بينالمللی هم روابط دوستی و همکاری دارند؟ حمايت و همبستگی بينالمللی با خواستهای زنان ايران در چه حدی است؟
جلوه جواهری: من فکر می کنم اين همکاری و رابطه وجود دارد. سابقه آن هم به دوره پيش از انقلاب باز می گردد. در زمان مشروطه بسياری از گروه ها اين ارتباط را داشتند و بعد از آن در دوره پهلوی برخی از گروه ها از جمله اتحاديه زنان حقوقدان ايران، گروه های بين المللی يا مرتبط با گروه های بين المللی بودند. در دهه ۶۰ که بسياری از کنشگران جنبش زنان از ايران مهاجرت کردند توانستند با گروه های فمينيستی در خارج از ايران ارتباط برقرار کنند و اين ارتباط بعد از دهه ۶۰ و اتمام جنگ ايران و عراق به داخل ايران هم سرايت کرد و آنها پل ارتباطی ميان فمينيست های ايرانی و ساير نقاط دنيا شدند. هم اکنون نيز اين ارتباط به ويژه پس از شروع کمپين يک ميليون امضاء گسترش يافته است. از آنجا که بسياری از گروه های کمپين در خارج از ايران از جمله انگليس، امريکا، ايتاليا، استراليا، فرانسه، آلمان، اتريش و ... هستند، اين ارتباط خواهی نخواهی برقرار بوده و به ويژه در هنگام دستگيری کنشگران جنبش زنان در داخل ايران، حمايت های بسياری را از سوی سازمان های فمينيستی و حقوق بشری ساير نقاط دنيا شاهد بوده ايم. اين گروه ها از اهداف کمپين نيز حمايت کرده اند. در واقع اين حمايت ها به نوعی ناگزير است چرا که مسئله زنان يک مسئله ايرانی نيست بلکه يک مسئله جهانی است. مردسالاری نيز پديده ای جهانی است که جز با حمايت همه جانبه جنبش جهانی زنان در نقاط مختلف دنيا از همديگر نمی توانيم به حل آن نايل شويم.
کودير: پيامتان برای فعالان عرصه حقوق بشر، دموکراسی و صلح چيست؟
جلوه جواهری: در ادامه صحبت های پيشين، فکر می کنم حقوق بشر، صلح و دموکراسی مسائلی جهانی هستند. جز با حمايت همه جانبه از هم نمی توانيم به آن نايل شويم. تنها زمانی اين سه می توانند پايدار باشند که در نقاط مختلف دنيا تا حدودی پايدار باشند. تهديد زمانی است که ما ببينيم کشورهای دور و نزديکمان در جنگ پنهان و آشکار هستند در استبداد به سر می برند و به طور مستمر با خشونت روبرو هستند. در اين صورت خواهی نخواهی جامعه ای که ما نيز در آن زندگی می کنيم دستخوش اين مسائل خواهد بود و در نهايت سپاسگذارم از اينکه به مسائل داخل ايران حساس هستيد و در رسانه ای کردن آن اقدام می کنيد.
codir_info@btinternet.com
http://www.codir.net