جامعه شناسی مطالعه زندگی اجتماعی، تغييرات و علتهای اجتماعی و تبعات رفتار انسانی است . جامعه شناسان درباره ساختار گروه ها، سازمان ها ، مردم يک جامعه و چگونگی تعامل آنها تحقيق می کنند و کمتر رشته ای اين چنين ميدان وسيعی برای تحقيق ، نظريه پردازی و به کارگيری دانش در اختيار دارد.
در اين مجال می خواهيم در مورد جامعه شناسی ورزش و به طور اختصار با يک رويکرد علمی نقش و تاثيرات فوتبال را بر جامعه جهانی امروز برسی نماييم. فوتبال از مظاهر قرن بيستم است، و هرچه از آن می گذرد، بر جذابيت آن افزوده می گردد. اما به راستی رمز اين جذابيت در چيست؟
فوتبال را می توان از دستاوردهای بعد ار رنسانس به حساب آورد.جامعه ای که در چنبره عقلانيت ابزاری گرفتار شده و می کوشد هر چيزی را عقلانی سازد و پيامدهای هر اتفاقی را کنترل نمايد.رشد اين جامعه همراه با رشد تکنولوژی و فناوری است. اين جامعه با ابزارهای خود ميزان خطرات طبيعی و انسانی را تا حدی کاهش می دهد و از سوی ديگر به سوی توليد خطرات مصنوعی گام بر می دارد . ظهور فيلم های اکشن ، شهر بازی با اسباب بازی های توليد دلهره و اضطراب مصنوعی، و با نگاهی ديگر می توان فوتبال را نيز در اين راستا برسی نمود.
فوتبال، ماکتی نمادين از دنيای رقابت های بيرونی است . دنيای سرکش و رها ولی قانونمند . در دنيای که ديگر معجزه ايی نيست و انسانها به واسطه اتکا به عقلانيت خود،اتفاق را در زندگی روزمره خود کمرنگ تر از گذشته می بينند، فوتبال در عين حال دنيايی سر شار از معجزه های عجيب و غريب است و شادی ها و غم های بی پايانی را برای علاقه مندان خود به ارمغان می آورد.
فوتبال زندگی کوچکی را نشان می دهد که يک کل است، و هر فردی چه بازيکنان ، چه مربی و حتی تماشاگران جزئی از آن به حساب می آيند. در جهانی که هرچه بيشتر فرد گرا شده است ، فوتبال عرصه کوچکی است که نشان می دهد، می توان در يک جمع برای جمع کوشيد و سهم فردی خود را يافت نمود.
آری فوتبال نماد آن چيزهايی است که انسان قرن بيستم آن را گم کرده است.
در حقيقت ورزش و جامعه شناسی ورزش را می توان به دو دوره تقسيم نمود : سنتی و مدرن . در جوامع سنتی گذشته ، ورزش دو کاربرد اصلی را بر عهده داشته است :تقويت قوای بدنی افراد و اجرای مناسک و آيين های قومی
در جوامع سنتی کهن ،لزوم بکار گيری قوای جسمانی در ميدان های جنگ بوده است،بدين سان ورزش در خدمت وظيفه ای خطير تر به نام جنگ قرار می گرفته. ورزش سنتی با ورزش امروزی در هدف و نتيجه بسيار متفاوت می باشد . امروزه ورزش اغلب محصول مدرنيسم است . بسياری از عوامل و جريانات دنيای امروز ، به ورزش استقلال خاصی بخشيده و بسياری از رشته ها و مشاغل مختلف در ارتباط مستقيمی با ورزش می باشند ، که به عنوان مثال می توان به پزشکی ، اقتصاد ، سياست ، روانشناسی ، جامعه شناسی و غيره ... اشاره نمود .
حتی برخی از نظريه ها پا را از اين هم فراتر گذاشته است .از نگاه فونکسيو ناليستی فوتبال را يک نهاد شبه مذهبی می دانند ، استفاده از مراسم و تشريفات ، تقويت ارزشهای مشترک افراد يک جامعه ، جامعه پذيری جوانان و نوجوانان و سازگار نمودن افراد جامعه با ارزشهای مثبتی نظير ميهن پرستی و نقش آن در تقويت توانائی فيزيکی از مصاديقی هستند که می توان به آنها اشاره نمود . بدين ترتيب ورزش فوتبال را عرصه ای برای تجلی تنش ها و تخليه انرژی پرخاشگرانه به شيوه اجتماعی مطلوب می دانند.
در کل فوتبال را، در جوامع امروز می توان دارای سه کارکرد جدا گانه دانست :
۱- تخليه هيجانات و تنش ها :
تجمّعات تماشاگران فوتبال به خاطر عوامل مختلفی از قبيل انبوه مردم در مکان های خاص ، تحريک احساسات از طريق رسانه های عمومی باعث ايجاد انبوه خلق می شود که فضای مناسبی برای تخليه هيجانات درونی افراد يک جامعه می باشد ، و اين مقوله در جوامعی که اکثريت آن جوان می باشد بيشتر به چشم می آيد .
۲-جامعه پذيری سياسی:
شروع مسابقات ورزشی از جمله فوتبال همراه با پخش سرود ملی و مراسم ديگری است ، که بخش مهمی از ارزشهای سياسی را تشکيل می دهد . تماشاگران در جريان تماشای فوتبال همواره در معرض القاء ارزشهای سياسی قرار می گيرند. به طور مثال هنگام برگزاری مسابقات ملی ، حس ميهن پرستی افراد به اوج خود می رسد و شايد مسابقات جام جهانی نمونه بارز آن باشد.
۳- تقويت وفاق ملی :
وفاق ملی در حقيقت نقطه ای است که در آن افراد به احساس واحد و همدلی می رسند . ورزش به واسطه کشش و رغبتی که ايجاد می کند ، در ايجاد وفاق ملی در جامعه موثر است . تمام افراد جامعه با هر نوع گرايش سياسی ، مذهبی و وابستگی های ديگر ، در هنگام برگزاری مسابقات ملی ، يک نقطه مشترک به نام تيم ملی می يابند و اين امر عامل وفاق بخش کثيری از جامعه می باشد.
همانگونه که بسياری از رخداد ها و نهاد های اجتماعی با دستاورد های مطلوب ، دارای نواقص و آسيبهای اجتماعی هستند ، فوتبال نيز از اين مقوله مجزا نيست ، بايد توجه داشت تمام پيامدهای منفی فوتبال به خود آن مستقيماً مربوط نمی باشد ، بلکه رخداد ها و انفعالات ديگر اجتماعی است که در آزادی و هيجانات فوتبال بروز می نمايد.
انواع دشنام ها داده می شوند ، بسياری از جوانان با خود و پليس در گير می شوند ، خسارات زيادی به اموال عمومی وارد می آيد ، سرهايی شکسته و ترقّه هايی منفجر می شود ، قلب هايی از اين صداهای ناهنجار می ريزد و آسايش شهر سلب می گردد.
مطالعات انجام شده درباره عوامل موثر در بروز رفتار های خشونت آميز و پرخاش جويانه ، با توجه به رو يکرد نظری کارکرد گرايی ساختی و بهره گيری از نظريه کلارک در مطالعه ونداليسم ، نشان می دهد که کدام يک از عناصر ساختار فعاليت های تماشاگران موجب خشونت در فوتبال و سوء کارکرد اين فعاليت ورزشی می شود.
خشونت و اوباشگری در فوتبال تقريباً از آغاز رواج اين رشته ورزشی همراه آن بوده است. عليرغم پيشينه طولّانی، توجه به منشأ بروز رفتار خشونت آميز از دهه ۶۰ ميلادی نظر جامعه شناسان و اصحاب علوم اجتماعی را به خود جلب کرده است . يافته های پژوهش حاکی از اين است که ناکامی تنها بخشی از پرخاشگری و خشونت ورزشی طرفداران تيم های فوتبال را در هنگام برگزاری مسابقه تبيين می کند.
بسياری از اين پرخاش گرايی ها ارتباطی به مسابقات فوتبال ندارد و حاصل ناهنجاری های ديگر اجتماعی از قبيل توجه نداشتن به بسياری از نيازهای جامعه جوان ، فقر ، بيکاری ، گسترش شهرنشينی، دگرگونی در الگوهای اوقات فراغت، اهميت يافتن فوتبال و نقش هويت بخش آن برای طرفداران، واکنش های گاه سختگيرانه و نسنجيده نيروهای کنترل اجتماعی، به همراه توجه زياد و افراطی رسانه ها به اين ورزش از جمله عوامل ديگری هستند که در شکل گيری رفتار پرخاشجويانه و خشونت آميز تماشاگران فوتبال در کشورهای مختلف نقش مؤثری دارند.
در کل می توان خشونت در فوتبال را يک فرايند جهانی دانست که سه عامل زير از مهم ترين عوامل آن می باشد :
۱-تراکم فيزيکی و اخلاقی تماشاگران:
تراکم جمعيت در هر محيط اجتماعی چه به لحاظ تعداد و محدوديت فضای فيزيکی و چه به لحاظ تکثر علايق و سليقه ها چون با اختلال و شکنندگی روابط همراه است ، احتمال تنش و درگيری را افزايش می دهد.چنانچه اين تراکم فيزيکی و اخلاقی با چاشنی هيجان و احساسات در يک مسابقه ورزشی همراه شود به طور طبيعی به خشونت و درگيری می انجامد.
۲- انبوه خلق و گم شدگی:
تجمع انبوه جمعيت تماشاگران از مناطق و بعضاً شهرهای مختلف که يکديگر را نمی شناسد، اهرم های درونی کنترل و نظارت بر رفتار را تضعيف می کند. اين گم شدگی در انبوه خلق به فرد اجازه می دهد تمايلات فروخورده هنجارشکنانه خود را بروز داده و دست به هرکاری از جمله خشونت و تخريب اموال و امکانات عمومی بزند.
advertisement@gooya.com |
|
۳-ناکامی و شکست:
ورزش فوتبال معمولاً در بيشتر اوقات با شکست و باخت يک تيم و پيروزی تيم مقابل همراه است. جمعيت انبوه طرفداران تيم بازنده و ناکامان از مسابقه تحت تأثير فضای هيجانی کمتر می توانند شکست را بپذيرند. به همين جهت با دليل تراشی برای توجيه شکست تيم خود به انتقام از ساير تماشاگران يا تخريب امکانات و وسايل عمومی چون اتوبوس و وسايل خدماتی و رفاهی دست می زنند.اين سه عامل کلی فرايند عمومی و جهانی خشونت در فوتبال را شکل می دهند، اما جدای از اين عوامل جهانی خشونت در فوتبال تحت تأثير عوامل بومی و ملی نيز هست. اين عوامل در کشورهای مختلف متفاوت است.
در انگلستان طبقه اجتماعی، در اسکاتلند و ايرلند فرقه گرايی و تقابل های فرهنگی، در اسپانيا ملی گرايی و تکثر قومی، در ايتاليا اختلاف و تبعيض های اقتصادی و اجتماعی و در آفريقا خصومت های ديرينه قومی و قبيله ای.در ايران مشکل تراکم فوق العاده جمعيت جوان در ورزشگاه و محدوديت گنجايش ورزشگاه ها که موجب می شود بخش قابل توجهی از مشتاقان پشت درهای ورزشگاه ها بمانند و از ديدن مسابقه محروم شوند از جمله عوامل شيوع و گسترش خشونت در ميان تماشاگران است.
در کنار اين مسائل و فضای هيجانی ناشی از شکست برای عده ای از تماشاگران بايد به ناکامی های فردی و نيز برخی شرايط اجتماعی و فرهنگی برای نسل نوجوان و جوان جامعه، اشاره کرد که می تواند انگيزه ای برای اعمال خشونت و تخريب امکانات عمومی توسط عده ای باشد.