خبرگزاری فارس: وقتی تابستان بيايد و يورو ۲۰۰۸ شروع شود؛ اما بريتانيا در آن نباشد، ما برای چه روی زمين هستيم؟
به گزارش خبرگزاری فارس، پاتريک بارکام در مقالهای که در گاردين منتشر شد، شکست بزرگ انگلستان را اينگونه که در زير آيد، به تصوير میکشد:
زمان را متوقف کنيد، تلفنها را قطع کنيد، پرچم سنت جورج را روی صورت خود بکشيد و سکوت کنيد؛ حتی ديگر سرود ملی را هم از ياد خود پاک کنيد. فوتبال تا اطلاع ثانوی مرد!
در چهارشنبه شب گذشته، انگلستان مقابل کروواسی تن به شکست ۳ بر ۲ داد و از يورو ۲۰۰۸ خداحافظی کرد.
نيو ومبلی نمی توانست در بارانی شديد، مردان مک کلارن را خوب تماشا کند. او در هوای مه آلود جزيره، تا آخرين لحظه اين تحقير را به حساب خطای ديد گذاشته بود.
البته اخبار بد در همين جا تمام نمی شدند چرا که ساير بريتانيايیها نيز مثل مهد فوتبال جهان، از حضور در يورو ۲۰۰۸ محروم مانده بودند. ايرلند جنوبی و شمالی، اسکاتلند و ولز نيز به جمع شرمساران پيوسته بودند.
هيچ نماينده ای از جزيره در سوئيس و اتريش حضور ندارد؛ هيچ پوستری و هيچ پروازی از بريتيش اير ويز و هيچ توليد پوشاکی که سرمايه داخلی را گسترش بدهد.
خبری از پرچم های پلاستيکی نيست تا روی شيشه ماشينها نصب شوند. ديگر خبری از تظاهرات مخالفين جنگ جهانی دوم و هوليگانهای دوست داشتنی نيست. فوتبال تا اطلاع ثانوی تعطيل است و انگلستان اين همه را از دست داده است. اکنون اين پرسش مطرح است که آيا واقعا اتفاق خاصی افتاده است؟ جواب اين است: بله؛ افتاده است.
کداميک بيش از همه غير قابل تحمل است؟ شکست سال ۹۶ مقابل دانمارک يا کارت قرمز ديويد بکهام در ۱۹۹۸ يا کارت قرمز رونی در ۲۰۰۶ يا تحقير مقابل برزيل ۲۰۰۲؟ نمی دانم؛ اما هيچ يک به پای شکست بزرگ در نيو ومبلی نمیرسد.
هر بار تلويزيون نقش خود را بازی میکرد و به نوعی مردم راضی می شدند؛ اما اين بار چه می شد گفت و نشان داد؛ به غير اشک کودکان جزيره و چهره درهم مردم متعصبی که تا مدتها نمیدانند چرا به زندگی خود ادامه میدهند.
اين را خوانندهای می فهمد که فوتبال در انگلستان را می شناسد و می داند که مردم جزيره با اين رشته زندگی می کنند و زندگی، قسمتی از فوتبال آنها است.
حالا بايد با تمام خاطره ها خداحافظی کرد؛ حتی با تمام ادعاها، ديگر حرفی برای گفتن نيست. اينجا شباهتی به مهد فوتبال جهان ندارد.
اقتصاد انگلستان در سطح مرگ حرکت میکند و ساير کشورها به بهانه يورو ۲۰۰۸ به سطح مورد انتظار صادرات محصولات خود دست پيدا میکنند. سايمون چادويک، پروفسور در زمينه اقتصاد در ورزش و استراتژی تجارت ورزشی اعتقاد دارد که صعود به يورو ۲۰۰۸ می توانست ۲ بيليون پوند سود خالص به همراه داشته باشد.
وقت صحبت کردن از اين چيزها نيست. مردم بريتانيا حاضرند ده ها برابر اين هزينه را بپردازند؛ اما پرچم سنت جورج را در ورزشگاه های سوئيس و اتريش تماشا کنند.
حالا بايد خوش بين بود؛ اين هم از آن جمله ها است که اين روزها نبايد مقابل مردم بگويی!
حيف نيست! تابستان آينده ديگر صورت برافروخته انگليسی ها را نمی بينيد. می توانم تصور کنم قطاری را که از سوئيس به نروژ می رود. اتو کشيده های مودب که با دوربينهای ديجيتالی از طبيعت زيبا عکس میگيرند و گاهی يک بازی از موبايل خود را انتخاب کرده و بی صدا، خود را سرگرم میکنند.
حيف! ديگر قطارها با صدای هوليگانها تکان نمی خورند و کسی از شدت غم يا شادی بی هوش نمی شود.
سينز بری هم برای چند ماه آينده شکلاتهای ۳ شير بريتانيای خود را به انبار می فرستد چرا که ديگر خريداری برای آنها نيست.
مليت و هويت ما نيز تحت الشعاع اين ناکامی قرار گرفته است. انگار ما جزء اروپا نيستيم. اين جزيره دور افتاده ديگر به درد قاره سبز نمیخورد. کودکان انگليسی شايد پيراهن پرتغال يا اسپانيا را بر تن کنند.
اين يک خبر خوب برای اروپا بود چرا که حالا تمام صندلیهای پلاستيکی سالم می مانند و فرودگاه ها در امنيت کامل به سر می برند. نگران چه هستيم؟ اشکهايی که قرار بود در مرحله نيمه نهايی ريخته شود؟ حالا ريخته شد. پرچمهايی که بايد در يک شب تلخ نرسيده به ديدار نهايی روی صورتهای قرمز بريتانيايی کشيده می شد؟ همين حالا کشيده شد.
حالا دل می بنديم به ويمبلدون، المپيک چين و جام جهانی آفريقا. چه می دانم؛ هر چيزی که بشود با آن فرياد زد و دوباره اشک ريخت.
advertisement@gooya.com |
|
خوش به حال هواداران منچستر يونايتد که دلشان را به ليگ قهرمانان خوش می کنند و باز هم بهانه ای برای زندگی دارند. آنها می توانند پرتغال را تشويق کنند. آنها رونالدو را دارند. به هواداران چلسی پيشنهاد می کنيم بليط رفت و برگشت ساحل عاج را خريداری کنند تا بازیهای دروگبا را از نزديک ببينند. راستی، ۲۵ ژوئن می شود برای تماشای تخم گذاری لاک پشتها به سواحل ايرلند رفت؛ البته بايد وقت خود را طوری تنظيم کنيد که ۲۸ ژوئن به کنسرت بزرگی که برای جشن تولد ۹۰ سالگی نلسون ماندلا ترتيب داده اند، برسيد.