- پيشنهاد دارم اما فصل بعد در اوساسونا مى مانم
- پزشكان آلمانى گفتند فوتبال را فراموش كن!
حسين حيدرى - گوشى موبايل ايرانش خاموش است؛ اين مى تواند نشانه پايان حضور ۱۰ روزه اش در تهران باشد. آيا جواد نكونام درتهران است يا پس از استراحتى كوتاه دوباره به آلمان برگشته؟ كافى است تا شماره موبايل اروپايى او را بگيريم. بعد از چند بوق ممتد، با صدايى گرفته جواب مى دهد؛ انگار اين تماس بى موقع، خواب ناز شماره ۶ را پاره كرده است.
خواب بودى آقا جواد؟
< نه، داشتم بلند مى شدم كه موبايل زنگ خورد؛ تازه به آلمان رسيدم و احتياج به استراحت داشتم. با اين پاى لعنتى كه آدم نمى تواند راحت روى صندلى هواپيما لم بدهد و استراحت كند.
اگر خسته اى، بعدا زنگ مى زنيم.
< اتفاقا از لحظه اى كه رسيدم آلمان، احساس غربت داشتم. دلم مى خواست با يك نفر فارسى حرف بزنم كه قسمت شد و شما چند ساعت بعد تماس گرفتيد؛ در خدمت شما هستم.
چرا برگشتى آلمان... مگر قرار نبود كه بروى اسپانيا؟
< يك هفته در آلمان مى مانم و فيزيوتراپى مى كنم. بعد از آن به اسپانيا مى روم تا يكى از بازيهاى اوساسونا در لاليگا را ببينم. دلم براى بازيهاى تيم مان تنگ شده است. ۱۰ روز كنار تيم هستم و داخل باشگاه با پزشكان تيم كار مى كنم تا دوباره به آلمان برگردم و در همان كلينيك مجهز فيزيوتراپى كنم.
دليل خاصى داشت كه به تهران آمدى؟
< آمدم كه آب و هوا عوض كنم و از طرفى دلم براى تهران هم تنگ شده بود.
تهران خوش گذشت؟
<كمى دود خورديم و صداى بوق شنيديم و تا چشم به هم بزنيم تمام شد.
درمانى هم انجام دادى؟
< هر روز طبق برنامه اى كه از آلمان آورده بودم، فيزيوتراپى مى كردم. مشكل اصلى ام در تهران رانندگى بود. دكترهاى آلمانى گفته اند كه رانندگى براى پايت مضر است.
الان چند وقت از جراحى رباط صليبى ات گذشته؟
< دو ماه و دو هفته اگر اشتباه نكنم. پزشكان كه از روند بهبودى راضى هستند. خدا را شكر در آلمان امكانات فوق العاده اى در اختيارم گذاشته اند. به همين دليل زياد در ايران نماندم. برايم سخت بود كه از اين كلينيك به آن كلينيك بروم ولى در اينجا - آلمان - تمام امكانات در يك ساختمان وجود دارد و دردسر ترافيك و جابه جا شدن را ندارم.
كى ان شاءالله جواد نكونام را وسط زمين مى بينيم؟
< عجله اى براى بازگشت به فوتبال ندارم؛ تمام تمركزم را روى مداواى پايم گذاشته ام چون دوست ندارم كه با عجله بازى كردن را شروع كنم و بعد از ۲ ماه برايم مشكلى درست شود و اعصابم خرد شود.
ما فكر مى كرديم كه دلت براى بازى كردن تنگ شده اما انگار خيلى به اين مسأله فكر نمى كنى.
< دلم كه تنگ شده ولى پزشكان آلمانى گفته اند كه فوتبال را فراموش كن؛ فعلا فقط بايد به فكر مداوا و درمان زانويت باشى.
اينكه از ابتداى كار در آلمان بودى و مداواى زانويت را به پزشكان بايرن سپردى، شايعاتى را به وجود آورد. مثلا مى گفتند كه جواد نكونام به احتمال زياد از اوساسونا جدا مى شود و به يك تيم آلمانى مى رود. بحث بايرن و چند تيم ديگر مطرح شد. آيا واقعا از آنها پيشنهاد داشتى يا شلوغ كارى روزنامه ها بود؟
< (مى خندد) راستش را بخواهيد، بعد از جام جهانى با هرتابرلين تمام كرده بودم كه بحث اوساسونا مطرح شد و يك دفعه ترجيح دادم كه به اسپانيا بروم. در تمام اين مدت پيشنهادهايى وجود داشت كه نمى خواهم آنها را مخفى كنم. حتما در جريان هستيد كه گلاسكو رنجرز به صورت رسمى خواهان جذب من بود كه باشگاه اوساسونا موافقت نكرد. شما بهتر از من مى دانيد كه براى فوتباليست ها هميشه پيشنهادهايى وجود دارد؛ از طريق مدير برنامه هايم در جريان چند پيشنهاد قرار گرفتم و دلم با اوساسونا است.
advertisement@gooya.com |
|
مى گويند كه احتمالا فصل بعد در يك تيم آلمانى بازى مى كنى.
< احتمالا فصل بعد در اوساسونا بازى مى كنم؛ من به جز امسال، يك فصل ديگر هم با اين تيم قرارداد رسمى دارم. از طرفى ته دل اوساسونا را دوست دارم. يكى از عوامل مهمى كه نمى گذارد به پيشنهادى ديگر فكر كنم، شخص سيگاندا است. مدام به من زنگ مى زند و احوالم را جويا مى شود. معمولا مربيان در چنين شرايطى به سراغ بازيكن جديد مى روند اما سيگاندا هر بار كه زنگ مى زند، تأكيد دارد كه بى صبرانه بازگشت من را انتظار مى كشد و مى گويد كه جواد، جاى تو هنوز خالى است؛ واقعا روحيه ام بالا مى رود.
فكر مى كنى پس از پايان دوران نقاهت، دوباره همان جواد سابق باشى و بتوانى به طور ثابت در ليگ سنگين و سخت اسپانيا بازى كنى؟
<چرا فكر مى كنيد كه نمى توانم؛ مصدوميت سختى برايم به وجود آمده اما فوتبال كه از يادم نرفته است. فوتباليست اگر ۷۰ سال هم سن داشته باشد، فوتبال را از ياد نمى برد و فقط بدنش ديگر قادر به تحرك شديد نيست. فكر مى كنم پس از پايان دوران نقاهت، با يك بدنسازى خوب برمى گردم و دوباره به راحتى بازى مى كنم.
راستى رفقا از ايران جوياى احوالت هستند؟
<رفقا كه هميشه زنگ مى زنند. البته توقعى از كسى ندارم. به هر حال هر كس گرفتارى خاص خودش را دارد و نبايد انتظار بيهوده داشته باشم.
همه در ايران بى صبرانه منتظر بازگشت تو هستند.
<مردم لطف دارند. خودم هم اميدوارم كه بتوانم بازگشت خوبى داشته باشم.