امير قلعه نويى از جهات مختلف شما را به ياد على پروين مى اندازد و ديروز با اعلام حكم سرمربيگرى (ولو موقتى) وى در تيم ملى ايران اين شباهت ها بيشتر شد. وقتى پروين در سال ۱۹۸۹ ميلادى سرمربى تيم ملى شد، پشتوانه چند سال كار بسيار موفق را در تيم باشگاهى اش داشت و فقط قدرى مسن تر از «قلعه نويى اين روزها» بود. البته كارنامه قلعه نويى در تيم باشگاهى اش اصلاً به اندازه پروين در پرسپوليس موفق نبوده است. او طى ۳ سال گذشته فقط يك بار استقلال را قهرمان ليگ برتر كشور كرد و ۵ سال پيش هم كه آبى ها با هدايت او فاتح جام حذفى ايران شدند وى پس از كنار رفتن اضطرارى منصور پورحيدرى از استقلال فقط در ۳ مرحله آخر پيكارها رهبرى تيم را در دست داشت و در نتيجه نمى شد اين قهرمانى را فقط به نام وى نوشت.
وقتى پروين سكاندار تيم ملى شد، پرسپوليس چه در دوره «بازيگر - مربى» بودن وى و چه در دوره سرمربيگرى او جام هاى متعددى را و به واقع هر چه را كه در فوتبال داخلى ايران فرارويش بود و فتح آن امكان پذير نشان مى داد، درو كرده بود. با اين وجود، وجوه تشابه بين پروين آن موقع و قلعه نويى امروز محسوس و غيرقابل انكار است. ژنرال آبى ها مثل سلطان قرمزها از مقبوليت قابل توجهى در نزد مردم (لااقل در جمع آبى ها) برخوردار است و حتى قرمز ها هم به او نگاهى تيره ندارند، روش برخوردش با شاگردانش پروين وار (!) است، مثل اوايل كار پروين فوتبال تهاجمى را دوست دارد و مانند وى دار و ندار فوتبال ايران را به خوبى مى شناسد. حتى قياس دار و ندار فوتبال ايران در سال ۱۹۸۹ كه پروين آمد با ۲۰۰۶ كه قلعه نويى مى آيد، اين شباهت ها را بيشتر مى كند. پروين تيمى را تحويل گرفت كه مرحوم دهدارى با جوانگرايى اساسى ساخته و چندين و چند بازيكن بالنده را در آن جاى داده بود. قلعه نويى تيمى را دست مى گيرد كه هر چند برانكو با سلاح احتياط افراطى اش آن را كمرنگ كرده بود اما بالقوه تيم پرمهره اى است و اگر از تيم پروين قوى تر و فنى تر نباشد، كمتر و كوچك تر هم نيست.
با اين حال، آنچه اهميت دارد از اين به بعد است و قلعه نويى كه ۱۸ سال كوچك تر از پروين است، به همين اندازه وقت دارد كه سرنوشتى برتر يا بدتر از وى را براى خود ترسيم كند. اما پروين چه كرد؟ او تيم ملى را بلافاصله قهرمان بازيهاى آسيايى ۱۹۹۰ در پكن كرد اما چون «آسيا» را بسيار بزرگ تر از «فوتبال ايران» مى پنداشت روز به روز محتاط تر و تدافعى تر شد و تيم ملى را نيز به تبع آن صاحب روحيه و بازى و نگرشى تدافعى كرد و شكست هاى بعدى تيم به خاطر همين طرز نگرش حاصل آمد. اين ناكامى در جام ملت هاى آسيا ۱۹۹۲ در هيروشيما و مقدماتى جام جهانى امريكا، در خاك قطر و به سال ۱۹۹۳ شكل گرفت.
اينكه قلعه نويى چه مى كند، مشخص نيست. حتى اين هم روشن نيست كه اگر طول مدت حضور او در تيم ملى فقط تا پايان دور مقدماتى جام ملت هاى آسيا است او چطور حاضر شده است فقط براى ۴ ماه رهبرى تيم ملى، باشگاهش را كه در آن جاى بسيار محكم ترى داشت، رها كند. اين نيز قطعى و صد درصد نيست كه اگر فدراسيون فقط قصد استفاده از قلعه نويى تا اواخر آبان ماه (پايان دور مقدماتى جام ملت ها) را دارد، چطور به جدايى آن مربى از باشگاهش تن مى دهد و آن را جايز مى شمرد اما چون فرض بر اين است كه مربيگرى قلعه نويى آنقدرها هم موقتى نيست و احتمالاً تا پايان دور نهايى جام ملت هاى آسيا (مرداد ۸۶) طول مى كشد و از آنجا كه احتمال دارد در صورت توفيق وى، او پس از آن نيز ماندنى باشد، بد نيست همان روح خواهنده و مشتاق و تهاجمى را كه در استقلال به كار گرفته بود، در تيم ملى نيز جارى سازد.
ايراد بزرگى كه به ايوانكوويچ وارد بود و به خصوص در يك سال و نيم آخر حضور وى در اردوى ملى زياد به چشم مى خورد احتياط افراطى وى و پرهيز از بازيهاى تهاجمى بود. او به خاطر اين روحيه نمى توانست از تمام قابليت هاى موجود در تيم استفاده كند و هميشه به نظر مى رسيد كه بخشى از توان تيم ارايه نشده و بلااستفاده مانده است و همين مسأله افسوسى بزرگ را بر جاى نهاده بود.
همين خصلت به گونه اى (و البته با ابعادى كمتر) در كار پروين در «هيروشيما ۹۲» رؤيت شده و اسباب ناكامى تيم ملى در آخرين دقايق برابر ژاپن را فراهم آورد و وقتى هم كه او در «قطر ۹۳» دوباره شجاع و تهاجمى شد، اشتباهات بزرگ فردى، وى و تيمش را ساقط كرد. ۱۳ سال پس از كنار رفتن پروين از تيم ملى و در حالى كه در اين حد فاصل استانكو، مايلى كهن، ويرا (فقط براى يك ماه!) ايويچ، طالبى، پورحيدرى، بلاژويچ، شاهرخى و برانكو رهبرى تيم ملى را با معيارهايى از موفقيت يا ناكامى در دست داشته اند، نوبت به قلعه نويى رسيده و اين يك نقطه عطف و لحظه اى بسيار حساس در زندگى اوست.
advertisement@gooya.com |
|
موفقيت در اداره تيم ملى كه در گرو استفاده صحيح از تمام قابليت هاى موجود در اين تيم است و اجراى بازيهاى آزادانه و شجاع و تهاجمى و فارغ از قيد و بندهاى احتياط مفرط را مى طلبد، قلعه نويى را صاحب جايگاهى شامخ تر در فوتبال ايران خواهد كرد و ترس از فوتبال بين المللى، آنچه ايوانكوويچ را در ۲ سال آخر حضورش فلج كرده بود، ژنرال آبى ها را به مسيرى مشابه خواهد فرستاد. بحث هاى قديمى دوباره مطرح و حساسيت هاى زمان پروين و پورحيدرى دوباره باب خواهد شد، زيرا او هم «رنگى» است، اما مهم نيست كه وى چند آبى را به اردوى ملى فرا خواهد خواند و احتمالاً چند قرمز را ناديده خواهد گرفت (يا برعكس براى از بين بردن شائبه فوق، قرمزها را در اردوى ملى بيشتر خواهد ساخت!) و آنچه اهميت دارد، درست و اصولى برنامه ريزى كردن براى چيزى است كه در اردوى ملى در اختيار خواهد داشت و آن اصلاً چيز كمى نيست و شايد بتوان گفت كه تمام آسيايى ها به چنين دار و ندارى رشك مى برند.
تا زمانى كه مشخص شود «قلعه نويى تيم ملى» با «قلعه نويى استقلال» فرق دارد يا نه، بد نيست اين نكته نيز مشخص و اعلام شود كه اگر حرف هاى چند روز و چند هفته اخير در خصوص موقتى بودن مربى تيم ملى صحت داشته و قرار است به زودى يك مربى بزرگ خارجى جذب شود، چرا ترتيبى اتخاذ نشده كه سرنوشت و موقعيت مربى بالنسبه جوان استقلال در باشگاهش به هم نخورد زيرا بر اساس اخبار واصله سران آبى از همان ديروز با رفتن سرمربى شان موافقت و جست وجوى خود را براى جذب يك مربى تازه شروع كرده اند. اگر واقعاً يك مربى خارجى در راه باشد، آيا با توجه به شرايطى كه توضيح داديم اين يك ظلم به قلعه نويى نخواهد بود؟
هر چند به گفته چند مربى زحمتكش وطنى، همين كه به كرات در روزهاى اخير گفته و تأكيد شده كه مربى جديد تيم ملى، «ايرانى و موقتى» خواهد بود، به خودى خود يك توهين به جامعه مربيان زحمتكش و سزاوار ايرانى صورت گرفته كه قلعه نويى از بارزترين و جوان ترين هاى آنان است.