گروه ورزش، پژمان راهبر : پنجره هاى آپارتمان هاى مشرف به امجديه آن روز تاريخى را به خاطر دارند، روز اولين مسابقه فوتبال بانوان در زمين چمن شماره يك ورزشگاه اصلى تهران در جايى كه فوتبال هنوز ورزشى به شدت مردانه بود و لابد به همين دليل پس زمينه معدود عكس هايى كه از آن مسابقه موجود است را مردانى پر كرده اند با سبيل هاى بلند و چشمانى كه اشتياقشان گذشت زمان را به چالش مى كشد. سى و چند سال پيش در قلب تهران كدام بازى؟ تيم دختران ايتاليا و تيم منتخب دختران تاج. كيهان ورزشى نوشت: «دختران حوا». آنها جمعى ورزشكار بودند كه به سبب علاقه ديرينه در اين ميدان گوى انداختند، اما اين اولين و آخرين مسابقه فوتبال بانوان در ايران بود، گرچه رشته هاى ديگر در تمام رده ها فعال بودند.
كى؟ كسى خاطرش نيست. چند _ چند؟ فقط يادشان است كه باختند. اين خاطره چه زود فراموش شد.
•••
تب فوتبال از در و ديوار بالا مى رفت. سر صبح اگر كنار يك دكه روزنامه فروشى مى ايستادى، از تعداد عشق فوتبال هاى جنس دومى كه دنبال آخرين اخبار ستاره هاى فوتبال بودند، حيرت مى كردى. تيم ملى كه از استراليا برگشت، خيلى از آنها خودشان را به ورزشگاه آزادى رساندند و قشقرقى راه انداختند. در ايران كسى جراتش را نداشت، اما «پارى ماچ» چاپ فرانسه عكس على كاوه (كه آن را قاچاقى از ورزشگاه خارج كرده بود) را در قطع دو صفحه اى چاپ كرد. تصويرى به يادماندنى شامل رنگدانه هاى مونثى كه روبه روى جايگاه را تسخير كرده بودند و بازيكنان تيم ملى را فرياد مى زدند. يك نفر پرسيد: «عشق فوتبالند يا عشق فوتباليست؟» هيچ كس جواب نداد. جوابى نبود.
•••
تا گفتند انجمن فوتبال بانوان چشم همه گرد شد. بعد از جام جهانى ۹۸ تب هنوز، تب بود. مسابقات فوتسال راه افتاد. البته بيشتر توپ بازى بود. رئيس گذاشتند، كلاس مربيگرى تشكيل شد. اتفاقاً مدرس اين كلاس ها همسر يك مربى مشهور بود. فريده شجاعى كه درس خوانده تربيت بدنى و زوجه منصور پورحيدرى است. از شهرستان ها مى آمدند و مى رفتند. جالب است اسم هيات بود «فوتبال» كه در واقع فوتسال بود. ترجمه بهترش مى شود فوتبال سالنى، نه فوتسال. اين وسط چند اسم هم بيرون آمد. آتوسا حجازى دختر ناصر حجازى بهترين گلزن مسابقات باشگاهى بود و نيلوفر اردلان دختر اسماعيل اردلان دروازه بان بازنشسته يكى از ستاره ها. اما يك بار بانويى كه براى تماشاى فينال مسابقات رفته بود، گفت: «هيجان زده نشويد. هيچ خبر خاصى نيست. ۴ نفر دنبال توپ مى دوند و حتى يكى نيست تشويقشان كند.» روزنامه ها هم كه حجم عمده شان را به فوتبال اختصاص دادند، تلاشى نكردند و تحويل نگرفتند. خلاصه چهره اى كه چهره باشد، بيرون نيامد. شوق تند اوليه به اينجا رسيد كه مى شد كاملاً نديده اش گرفت.
•••
سايت فيفا در اولين روز مسابقات فوتبال غرب آسيا عكس كلوزآپ چهار دختر ايرانى را كه مشغول خواندن سرود ملى بودند، روى صفحه اول خود گذاشت. تصويرى عجيب كه به خاطر همه ما آورد كه تيم دختران فوتبال (و نه فوتسال) ايران در مسابقات قهرمانى غرب آسيا حاضر است. سريع پرسيديم با چه پوششى؟ و شنيديم اسلامى. رفتيم سراغ بقيه عكس ها. پيراهن بلند و گشاد، شلوار بلند و پارچه اى كه با آن موها را بسته بودند. يك عكاس شاغل در يك آژانس مشهور مى گويد: «تصاوير تيم بانوان ايران در اكثر روزنامه هاى جهان چاپ شد. در روز اول مسابقات كه عكاس عرب عكس ها را روى خط فرستاد، غوغايى شد.» بانوان ايران كه حضور بين المللى آنها غالباً محدود به تيراندازى، ورزش هاى رزمى و به تازگى گلف مى شد، با اين حضور تازه گام بلندى عليه آنچه كه محدوديت خوانده مى شود، برداشتند. داستان كاملاً واقعى است. آنها با شرايط «ايرانى» در مسابقات حاضر شده، مسابقه داده، درخشيده و سرانجام نايب قهرمان شدند.
•••
بن همام رئيس AFC در نامه اى به كشورهاى عضو از آنها خواسته تيم فوتبال بانوان ايران را در مسابقات خود بپذيرند. در حالى كه آسيا با چين از قدرت هاى فوتبال بانوان محسوب مى شود و در شرايطى كه گوش برخى طرفداران فوتبال با نام هايى چون مياهم (ستاره تيم فوتبال آمريكا) و بريژيت پرنيس (آلمان) آشنا است، بانوان ايرانى فوتبال از ديوار سالن رد شده و به چمن رسيده اند. آنها بااستعداد و دوست داشتنى اند. اما معلوم نيست در مسابقات آتى كه ممكن است با شرايط ما همخوانى نداشته باشد، شركت كنند. فدراسيون فوتبال با وجود چراغ سبز AFC بايد با مقامات بالاتر ايرانى مذاكره و گفت وگو كند و ببيند مثلاً شركت در مسابقات زير ۱۹ سال آسيا به صلاح هست يا نه.
•••
آنها يك اتفاقند. آنها كه به تازگى لذت بازى روى چمن را كشف كرده اند. كشفى مثل كشف يخ در ماكوندو. آنها كه تا همين چند وقت پيش وقتى چند بار پشت سر هم «هد» مى زدند، سرشان درد مى گرفت! حضور مربى و چند بازيكن تيم فوتبال بانوان ايران به دعوت گروه ورزشى شرق منجر به مصاحبه اى شد كه آن را در صفحات ويژه خواهيد خواند. فقط وقتى از روى خطوط عبور مى كنيد به سفيدى ها بيشتر دقت كنيد!
------------------------------
صدرا مهرابى: مزه اولين فوتبال آنقدر اشتهاآور است كه آنها را به فكر آرزوهاى بزرگ تر بيندازد. مثل روزهايى كه قرار باشد پاى تلويزيون و روزنامه ها وسط بيايد. حرارت دوروبرى ها بالاتر رود و اتمسفر غالب چيزى باشد كه حتى فدراسيون و سازمان را نيز به تكاپو بيندازد. راه افتادن فوتبال خانم ها، اتفاق مهمى است كه احتمالاً مى تواند با سايه انداختن بر ظاهر قضيه، ويترين تازه اى از ورزش در ميان زنان تلقى شود، مورد توجه باشد و به واسطه جذابيت هاى فوتبال، كمبود همه اين سال ها را، خيلى زود، يكجا تلافى كند. شهرزاد مظفر به عنوان سرمربى، كتايون تفضلى، شيرين نصيرى، فرشته كريمى و كتايون خسرويار كه آس هاى تيم ملى در اردن بودند، به هر حال چنين عقيده اى دارند. حالا چه آتش آنها تند باشد و چه اولين بازى در چمن، آنها را جوگير كند.
•••
•اگر موافق باشيد، از دوره شروع تيم ملى آغاز كنيم،كه اصلاً اين تيم چطورى تشكيل شد؟
مظفر: ما از قبل مى دانستيم كه اين مسابقات در اردن برگزار مى شود. اما كار ما از زمانى شروع شد كه فدراسيون جهت اعزام تيم مجوز داد.
•گرفتن مجوز خيلى زمان برد؟
مظفر: بالاخره يك سرى صحبت ها شده بود، اما آن موقع زحمت اصلى را آقاى دادكان كشيد. من فكر مى كنم اگر اين تركيب در فدراسيون نبود، اين تيم اصلاً تشكيل نمى شد.
•يعنى براى اعزام اين تيم با مقامات بالاتر هماهنگ شده بود؟
مظفر: من در جريان اين صحبت ها نيستم. اما اگر غير از آقاى دادكان در راس كار بود، به اين راحتى ها مجوز نمى گرفتيم.
•مجوز تيم كى صادر شد؟
مظفر: حدود دو ماه قبل.
•و شروع تمرينات؟
مظفر: يكى دو هفته بعد از گرفتن مجوز كار را استارت زديم. با حدود بيست و پنج بازيكن فوتسال.
•بازيكنان چطور انتخاب شدند؟
مظفر: خب، ما باشگاه براى خانم ها كه نداريم. مجبور بوديم از بين نفرات مطرح فوتسال يك سرى را دعوت كنيم كه هم علاقه بيشترى به فوتبال داشته باشند و هم از نظر آمادگى بدنى جلوتر از بقيه خانم ها باشند.
•پارتى بازى كه نكرديد!؟
مظفر: نه. مى توانيد از بچه ها هم بپرسيد. من بهترين هاى ايران را دعوت كردم. البته اين را هم بايد بگويم كه چهار پنج تا از بازيكنان تيم ملى فوتسال نتوانستند به ما ملحق شوند، چون درگير بازى هاى اسلامى بودند.
•تمرينات اوليه راضى كننده بود؟
مظفر: يك چيزى به شما بگويم. من روز اول كه بچه ها را بردند سر زمين، به آنها گفتم اينجا چمن است! خوب نگاه كنيد.
•كدام زمين؟
مظفر: كمپ تيم هاى ملى.
•خب، از نظر پوشش مشكلى نداشتيد؟
مظفر: نه. چون با همان لباس اصلى بازى مى كرديم. اتفاقاً همان موقع تمرينات تيم ملى آقايان هم بود.
•شما در زمين اصلى تمرين مى كرديد؟
مظفر: بله. هيچ تيمى به غير از تيم بزرگسالان نمى تواند در اين زمين تمرين كند. كه فدراسيون اجازه آنجا را به ما هم داده بود.
•با بازيكنان برخوردى نداشتيد؟
نصيرى: چرا. ما تمرينات آنها را مى ديديم. اتفاقاً كتايون خسرويار بازى حسين كعبى را ديده بود و كلى هم تعريف مى كرد.
•از آنها امضا نمى گرفتيد؟
تفضلى: ما امضا بگيريم!؟
•خب، طرفدارى خانم ها از فوتبال، بيشتر به خاطر ستاره ها است تا خود فوتبال، قبول نداريد؟
advertisement@gooya.com |
|
تفضلى: شما آن دخترهايى كه فقط به خاطر تيپ و قيافه، مثلاً از نيكبخت واحدى خوششان مى آيد را نمى توانيد با ما يكى كنيد.
نصيرى: من خودم طرفدار نيكبخت هستم. اما فقط به خاطر استارت هايى كه در زمين مى زند يا قدرتى كه در شوت زدن ها دارد. وقتى سر تمرينات فوتبال رفتم، به بچه ها مى گفتم، واقعاً چطورى مى توان با پاى چپ اين قدر خوب شوت زد.
تفضلى: باور كنيد، من اگر در بيرون نيكبخت را ببينم، او را شايد نشناسم. چيزى كه براى ما اهميت دارد، بازى كردن است.
•اما بالاخره بايد يك الگويى داشته باشيد.
كريمى: دقيقاً. چون ما كه فوتباليست زن مطرح در ايران نداريم. بازى هاى خارجى را هم كه خيلى نمى شود دنبال كرد. پس بايد از همين بازى هايى كه مى بينيم، الگوبردارى كنيم.
•درباره خود تمرينات نگفتيد.
مظفر: واقعاً سخت بود. بچه ها حتى مثلاً آفسايد را بلد نبودند. من دو سه روز فقط بايد چيزهاى ابتدايى را به آنها ياد مى دادم.
•كار با توپشان چطورى بود؟
مظفر: افتضاح. وقتى شوت مى زدند، توپ اصلاً از روى زمين بلند نمى شد! يا مهمترين كار در فوتبال سانتر كردن است. اما توپ ها نهايتاً چهار پنج متر از زمين بلند مى شد.
تفضلى: تازه بعد از اينكه مشكل شوت حل شد، با هد زدن مشكل داشتيم. بچه ها دو سه بار كه هد مى زدند، سردرد مى گرفتند و زمين مى افتادند.
•پيشرفت تان خوب بود...؟
تفضلى: ما يك ماه اول مشكل داشتيم. چون تا به حال فقط در سالن بازى كرده بوديم، با توپ كوچكتر. فكر هم مى كرديم ديگر بهتر از ما وجود ندارد. چون شوت هايمان در سالن واقعاً حرف ندارد.
مظفر: نگاه كنيد، ما در اردن اولين گلى كه زديم، شوت پشت هجده بود. يا گلى كه نارميلا جلوى سوريه با ضربه سر زد و بهترين بازيكن ميدان شد. يك گل هم از گوشه زديم كه هزار دفعه ديگر هم ببينم، سير نمى شوم. فكر مى كنم اين گل فراتر از اين بازى ها بود. در كل تنوع گل داشتيم. از بغل، فرار از عمق.
•مثل اينكه وضعيت آنها هم خيلى تعريفى نداشت.
مظفر: بله. چون آنها هم حدود يك سال است كه فوتبال زنان را راه انداخته اند و اين مسابقات، اولين تورنمنت رسمى براى همه تيم هاى غرب آسيا بود.
•و بازى آخر با اردن؟
مظفر: واقعاً تحت فشار بوديم. خيلى سخت گذشت. البته از نظر نفر از ما بهتر نبودند. اما تيمشان واقعاً هماهنگ بود.
تفضلى: يعنى اگر با هر كدام از اردنى ها تك به تك مى زديم، ما برنده مى شديم. اما چون خيلى تمرين كرده بودند، چشم بسته در زمين يكديگر را پيدا مى كردند.
•اما حتى اردن هم در رنكينگ فيفا نيست.
مظفر: به خاطر اين كه مسابقات بين المللى نداشتند. اما اردن با همه اين تيم ها بازى كرده بود. با لبنان و حتى باشگاه هاى امارات.
تفضلى: البته خودشان مى گفتند كه اين تيم سه سال است كه تشكيل شده.
•فكر مى كنيد با تيم هاى خوب آسيا مثل چين چقدر فاصله داريد؟
مظفر: واقعاً نمى دانم. ما بايد اول آنقدر بازى بكنيم، كه فوتبال براى بچه ها جا بيفتد. بعد برويم آسيا.
•از نظر تكنيكى بازيكنان در چه سطحى هستند؟
مظفر: اوايل خيلى سخت بود. چون به توپ فوتسال عادت كرده بودند.
•چند تا روپايى مى زنيد؟
تفضلى: اگر تا صبح هم بخواهيد، روپايى مى زنم. الان با فوتسال مشكل داريم.
نصيرى: من چند روز پيش رفتم سالن اصلاً نمى توانستم بازى كنم. ناخودآگاه تكل مى زدم يا از همه قشنگ تر اوت ها بود كه مى خواستم بزنم با دست انداختم.
•پس حسابى فوتبالى شديد؟
كريمى: خيلى. از ته دل دوست دارم دوباره به چمن برگردم.
•از نفس كم نمى آورديد؟
مظفر: بازى ها دو تا سى و پنج دقيقه بود. اما به بچه ها قبل از بازى اول اين را نگفته بودم.
تفضلى: جالب اينجا است كه ما در سالن مشكل پيدا كرديم. چون همه تمرينات هوازى كه به ما دادند، انجام مى داديم، اما تمريناتى كه به اسيد لاكتيك مربوط مى شد، اصلاً نمى كشيديم. ضربان قلب مان زود بالا مى رفت.
مظفر: من به بچه ها گفتم بالاخره بايد خودتان انتخاب كنيد.
تفضلى: البته بازى هاى اول تا مسابقه با فلسطين اصلاً كم نياورديم. فقط جلوى اردن به مشكل خورديم. چون خانم مظفر هم مى گفتند، فاصله بين خطوط نبايد زياد شود. مخصوصاً براى ما كه دفاع بوديم، هم بايد حمله آنها را خنثى مى كرديم و هم به خط هافبك اضافه مى شديم. اواخر نيمه دوم ديگر بريده بوديم.
نصيرى: باز هم با اين شرايط بچه ها غيرتى شده بودند. فوتسال و فوتبال فقط هم خانواده اند اما هيچ تناسبى با هم ندارند.
مظفر: ما قبل از رفتن به اردن، حدود يك هفته چمن نداشتيم. مجبور بوديم كه در سالن تمرين كنيم. من آنجا روى نفس بچه ها خيلى كار كردم. دو تا بيست دقيقه. بيست و پنج دقيقه. بچه ها روز هاى آخر مى گفتند پس كى بايد چهل و پنج دقيقه بازى كنيم.
تفضلى: ما شب ها كابوس مى ديديم. هى صحبت مى كرديم كه بچه ها چه كسى مى تواند چهل و پنج دقيقه بازى كند.
مظفر: اما وقتى بازى ها شروع شد، انگار يك كوه را از دوشمان برداشته بودند.
•از برنامه بعدى خبرى داريد؟
مظفر: متاسفانه خبر جديدى نيست. فعلاً بلاتكليف هستيم.
•اما خانم سپنجى گفته بودند كه دنبال راه اندازى باشگاه هستند.
مظفر: ما هم به بچه هايى كه از شهرستان آمده بودند، همين را گفتيم. كه برويد در استان هاى خودتان فوتبال را راه بيندازيد.
تفضلى: اتفاقاً دو سه روز قبل سرپرست پرسپوليس لباس تيم ملى را از من مى خواست تا براى خودشان بزنند.
مظفر: من عقيده دارم همه تيم هايى كه در ليگ هستند بايد فوتبال بانوان هم داشته باشند. چون واقعاً هزينه اى ندارد. فقط پول اياب و ذهاب است و مثلاً لباس.
•باشگاه ها پيش قدم شده اند؟
مظفر: اسم خانم ها كه مى آيد وسط، همه مى كشند كنار. البته از يك طرف هم مى توان به آنها حق داد، چون هيچ تبليغاتى روى زنان نيست. اما ما وقتى آمديم فوتبال، واقعاً خسته شده بوديم. تا كى بايد خودمان را به يك عده محدود نشان دهيم. ديگر انگيزه اى باقى نمانده بود.
•تحمل سروصداى فوتبال را داريد؟
مظفر: ما وقتى آمديم تهران، واقعاً از استقبال مردم تعجب زده شديم. همه خانواده ها با كل فك و فاميل به فرودگاه آمده بودند.
•منظور من اين است كه اگر قرار باشد فوتبال خانم ها جدى تر شود، بالاخره تبليغات و توجه به آن هم زياد خواهد شد. شما به اين جو عادت نداريد و از يك طرف شايد خود خانواده ها مشكل داشته باشند...
تفضلى: به هيچ وجه. كلى هم افتخار مى كنند كه ما بازيكن تيم ملى هستيم. نه از نظر عرفى، نه از نظر مذهبى و حتى از لحاظ اجتماعى مشكلى ندارد. خانواده من كرد هستند و مى دانيد كه تعصب خيلى زيادى دارند. ولى هيچ موردى پيش نيامده و پدرم به من افتخار مى كند.
كريمى: هر وقت مدرسه مى رفتم، اصلاً تحويل نمى گرفتند. اما اين بار وقتى عكس تيم ملى را نشان دادم، كارم را راه انداختند و چايى هم آوردند.
•در مدرسه هم فوتبال بازى مى كنى؟
كريمى: در مدرسه هاى دخترانه، اكثراً يا حلقه بسكتبال وجود دارد و يا تور واليبال. من هم چون قبلاً در كوچه بازى مى كردم، خيلى دوست داشتم، بتوانم زنگ ورزش فوتبال بازى كنم...
•مثل اينكه خانم خسرويار قبلاً سابقه فوتبال بازى كردن دارند؟
مظفر: كتايون در يك مدرسه آمريكايى چهار پنج سال بازى كرده.
•پس سابقه باشگاهى نداريد؟
خسرويار: نه. چون MLS براى خانم ها در آمريكا جمع شد. فقط شش ماه ليگ داشتند.
•اما آمريكا، تيم خيلى خوبى در فوتبال زنان دارد.
خسرويار: چون كالج هاى فوتبال در آنجا پيشرفته است. دخترها از بچگى پول مى دهند و در كنار درس فوتبال را به صورت حرفه اى بازى مى كنند.
•كى به تهران آمديد؟
خسرويار: حدوداً سه ماه قبل.
•براى اين بازى ها؟
خسرويار: نه. خيلى تصادفى شد. يكى از فاميل ها من را معرفى كرد و من رفتم سر تمرينات.
•قبلاً هم اينجا بوديد؟
خسرويار: ۹ سال پيش. ديگر تهران نيامده بودم.
•در آمريكا پيگير اين بازى ها نبوديد؟
چرا. با پدرم كه صحبت مى كردم مى گفت به بحرينى ها ثابت كن كه قبلاً مال ايران بودند.
•ثابت كردى؟
خسرويار: خيلى. دو تا هم گل زدم.
•مى خواهى در ايران بمانى؟
خسرويار: دوست دارم اينجا باشم. وقتى سرود ايران را مى خوانديم، واقعاً ذوق زده شده بودم.
تفضلى: من فكر مى كردم اين همه مى گويند عرق ملى، عرق ملى همه اش الكى است. اما وقتى سرود ايران را دسته جمعى خوانديم، تازه فهميدم چه خبر است.
•تا حالا به استاديوم آزادى فكر كرده ايد؟
مظفر: براى بازى كردن؟
•بله. مثلاً يك روز قرار باشد تيم ملى بانوان آنجا بازى داشته باشد.
تفضلى: خيلى رويايى است. اما اگر در آزادى بازى كنيم، صد هزار نفر هم مى آيند.