در همين زمينه
1 بهمن» قاسم روبين: فعلا آثارم را منتشر نميكنم، ايسنا11 دی» انتشار زندگينامه مصور 10 نويسنده برجسته جهان، ایلنا 28 آبان» به خاطر يك كلمه، كتاب 500 صفحهاي در ارشاد مانده است، ایلنا
بخوانید!
7 اردیبهشت » نيمی از کودکان خيابانی در تهران بهسر میبرند، ۷۰ درصد اين کودکان خانواده دارند، ايسنا
7 اردیبهشت » تصادف كاميون با خودروي يك نهاد نظامي 3 كشته برجاي گذاشت، ايسنا 7 اردیبهشت » روايت شمس آل احمد از انقلاب در نمايشگاه كتاب، ايسنا 7 اردیبهشت » «تايتانيك» سريال تلويزيوني ميشود 7 اردیبهشت » آبگوشت، كباب، نبات، فالوده بستني و آب زرشك از نگاه يك خبرنگار روس!
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! ارزيابي محمود حسينیزاد از داستان دهه هشتاد، ايسنامحمود حسينيزاد معتقد است: ادبيات داستاني در دههي 80 بيشتر پيشرفت کمي داشته تا کيفي؛ اما در سال آخر دهه اين پرسش خوب مطرح شد که داريم چه کار ميکنيم؟ اين نويسنده و مترجم در گفتوگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) در ارزيابي خود از ادبيات داستاني دههي 80، عنوان كرد: اين ادبيات دو - سه مشخصه دارد؛ يکي آمدن تعداد زيادي از نويسندگان جوان از نظر سن و سال و نويسندگان كتاب اولي. يعني انتشار کتابهاي زياد هم در ادبياتي که به «ادبيات جدي» معروف شده و هم در آن ادبياتي که به «ادبيات عامهپسند» مشهور شده است. دومين مشخصه، پيدا شدن ناشراني است که از اين جوانها و کتاب اوليها حمايت ميکنند. امري که پيشتر وجود داشت، ناشرها سختگيرتر بودند.
حسينيزاد در پاسخ به سؤالي دربارهي دستاورد اين دهه گفت: ورود نويسندههاي بيشتر، تشکيل کلاسهاي داستاننويسي، تمايل ناشران به نشر آثار جوانترها، يا به وجود آمدن جوايز ادبي بخش خصوصي، خب همه نوعي دستاورد است؛ اما به نظرم بحثي که از طريق وبلاگها در سال گذشته راه افتاد، بهترين دستاورد اين دهه است؛ يعني اين بحث که آيا «آمدن اين همه نويسندهي كمتجربه و نشر آثار آنها خوب است يا نه؟» يعني رسيدن به نوعي آگاهي که داريم چه کار مي کنيم. اين بحثي است كه در اواخر دههي 80 راه افتاد و من فكر ميكنم چکيدهي اتفاقات ادبي دههي 80 است و ميتواند به نتايج خوبي برسد. اين نويسنده تأكيد كرد: اگر از من بپرسند كه در دههي 80 كار دندانگيري خلق شده است يا نه، معتقدم كه اثر آنچنان درخشاني در اين دهه خلق نشده و ما تنها با انبوهي كتاب مواجه بودهايم با تک آثار خوب. همين بحثي که راه افتاد و اميدوارم به شکل معقول و نه بد و بيراه ادامه يابد، نشانهي عدم وجود پيشرفت کيفي در ادبيات اين دهه است. فكر ميكنم نتيجهي اين بحث را در دههي 90 ميتوانيم ببينيم. حسينيزاد با اشاره به ادبيات دههي 80 تصريح كرد: نه فقط در دههي 80؛ بلکه الآن چند دهه است که هر وقت ميخواهيم از نويسندهي ايراني صحبت کنيم و مثال بياوريم، برميگرديم به جلال آل احمد، بهرام صادقي، هوشنگ گلشيري، محمود دولتآبادي، ابراهيم گلستان و رضا براهني. ما اين نامها را تكرار ميكنيم و به چيز جديدي نرسيدهايم. زماني ميشود از ادبيات پويا حرف زد كه در ادبيات خلاقيتي رخ دهد. يكي از نويسندگان ميگويد ادبيات تكرار و تقليد است؛ اما بايد در اين تكرار خلاقيت به خرج داد. در اين دهه تکرار و تقليد داشتيم؛ اما خلاقيت به ندرت؛ نه که نباشد؛ خيلي کم بوده متأسفانه. مثلا همين تمايل به استفاده از زبان روز و به اصطلاح كوچه بازاري در ادبيات؛ مثلا شبيه فرديناند سلين. اما من نميدانم كه آيا اين را ميتوان پيشرفت ناميد و خلاقيت، يا اينكه نويسندهاي كه از اين زبان كوچه و بازار در آثار خود استفاده كرده است، آگاهانه بوده يا نه؟
اين نويسنده و مترجم سپس در پاسخ به پرسشي دربارهي رويكرد مخاطبان به ادبيات داستاني دههي 80 گفت: ما متأسفانه خواننده کم داريم؛ يعني براي ادبيات درست و حسابي. بايد ببينيم اشکال کجاست. اگر از اشکالهاي خيلي شناختهشده و دست و پاگير بگذريم، مثل نقش دولت در سياستگذاريهاي فرهنگي، نقش رسانهها و سختگيريهاي ارشاد، به نظرم يک مشکل ديگر هم داريم. در حوزهي كتابهاي جدي يک عالم کتاب هست که حتا به چاپ دوم نميرسد و آن هم با تيراژ يکي – دوهزارتا. اما در آن ادبيات که به عامهپسند معروف است، بعضي کتابها به چاپ بيستم و بيشتر ميرسند. فکر کنم دليلش اين است که گرچه كتابهاي عامهپسند زبان خيلي بدي دارند و تکنيک در آنها افتضاح است؛ اما دربارهي زندگي و انسانها مينويسند؛ موضوعهاي ملموس. اما آن ادبياتي که ما به نام ادبيات جدي ميشناسيم، به نوعي بريده از جامعه است؛ حکايتهايي که بيشتر ذهنيت دارند تا عينيت؛ آن هم براي جامعهاي که در آن بايد با ذرهبين دنبال کتابخوان گشت. Copyright: gooya.com 2016
|