وقت بيداری عاشقان است، شعری از م. سحر
وقت بيداری عاشقان است / خفته را حلقه بر در بکوبيد / يکدل و يکصدا در دل شب / راه خورشيد خاور بکويد / نور در چند گامیست در بند / بندش اندر برابر بکوبيد
عاشقان حلقه بر در بکوبيد
راه صبح ِ منوّر بکوبيد
بر سر دشمنان سنگ و ساروج
از کمينگاه و سنگر بکوبيد
ضربتی خورد و اين مار زخمی ست
مار مجروح را سر بکوبيد
فوج ِ نيکيد بر بد بتازيد
مشت خيريد بر شر بکوبيد
قلعهء ظلم و کاخ ستم را
بر بساط ستمگر بکوبد
وقت بيداری عاشقان است
خفته را حلقه بر در بکوبيد
يکدل و يک صدا در دل شب
راه خورشيد خاور بکويد
نور در چند گامی ست در بند
بندش اندر برابر بکوبيد
دست در دست ديگر فشانيد
پای در گام ديگر بکوبيد
راه بر عاشقان وطن ای
عاشقان دلاور بکوبيد
چشم ِ جان ، زی شمايان بود تا
دشمنان را سراسر بکوبيد
م. سحر
پاريس، ۲۸.۱۲.۲۰۰۹
http://msahar.blogspot.com/