در همين زمينه
14 بهمن» سواد خواندن و نوشتن دانش آموزان ايرانی در رتبه های پائين جهانی قرار دارد ، گزارش ترانه بنی يعقوب، همشهری عصر10 بهمن» مشاور سازمان دفاع از قربانيان خشونت: زنان كارمند كمتر كتك ميخورند، ایونا 17 دی» تمامی مدارس کشور در روز پنجشنبه تعطيل است، مهر 18 آذر» سواد خواندن و نوشتن دانش آموزان ايرانی در رتبه های آخر جهانی است، مهر 13 آبان» دانشآموزان برخی مدارس اطراف تهران يك روز در ميان به مدرسه ميروند، فارس
بخوانید!
4 اسفند » دولت و پلیس بر سر طرح امنیت اجتماعی اختلاف ندارند، مهر
4 اسفند » شیطان به روایت امیر تاجیک، خبر آنلاین 2 اسفند » قفل شدگی در گذشته، جمعه گردی های اسماعيل نوری علا 2 اسفند » ديدگاه هنرمندان براي رفع كمبود تالارها، جام جم 2 اسفند » آذر نفیسی نویسنده و استاد دانشگاه جانز هاپکینز در مورد تازه ترین اثر خود صحبت می کند (ویدئو)، صدای آمریکا
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! خشونت در مدارس ايران، اعتمادشيرزاد عبداللهي علي نوروزي دانش آموز کلاس چهارم ابتدايي شهر لالي، يازدهم ارديبهشت سال جاري به علت تاخير در ورود به کلاس از سوي معلم خود مورد تنبيه بدني قرار گرفت. اين دانش آموز به خبرنگار فارس در اهواز گفت؛ «6 ضربه با کابل به کمر و گردنم وارد شد که همان لحظه احساس سوزش و درد شديد تمام وجودم را فرا گرفت و پس از تعطيل شدن مدرسه در مسير خانه، ناگهان بي هوش بر زمين افتادم. با نوشيدن آب به هوش آمدم، اما در خانه به طور کاملاً ناگهاني تمام بدنم فلج شد و به بيمارستان اميد لالي انتقال يافتم.» با اينکه هنوز معلوم نيست که آيا فلج شدن دانش آموز ناشي از تنبيه بدني او بوده يا نه، معلم خاطي از کار معلق و پرونده اش به دادگاه تخلفات اداري فرستاده شده است. اين در حالي است که تناسبي بين نحوه تنبيه و بيماري کودک وجود ندارد و به گفته مدير کل ارزشيابي آموزش و پرورش ضربات وارده با پوسته کابل بوده و نه خود کابل. هنوز نظريه پزشکي در مورد علت بيهوشي و فلج کودک اعلام نشده است. اما برخي رسانه ها و مسوولان آموزش و پرورش، به نوعي حکم مجرميت معلم را صادر کرده ا ند. زمينه بروز خشونت چنين اخباري را بايد با احتياط دنبال کرد. خشونت در اشکال مختلف در مدارس وجود دارد و معمولاً مورد اعتراض اوليا قرار نمي گيرد. عرف جامعه و خانواده ها درجه يي از خشونت را پذيرا هستند. اما آنجا که پاي يک تصفيه حساب سياسي يا خانوادگي در ميان است معمولاً کار به شکايت مي رسد. تراکم دانش آموز در کلاس درس، معماري پادگاني، ميز و نيمکت هاي ناراحت، کمبود فضاهاي ورزشي، برنامه هاي خشک درسي و سخنراني هاي طولاني و خسته کننده معلم و مربي، دانش آموزان را به عصيان وا مي دارد و دانش آموز عاصي را جز با خشونت نمي توان به راه آورد. معلمان و مديران مدارس با برشمردن کمبودها و تنگناها هم خشونت را محکوم مي کنند وهم با بيان چنين مطالبي خشونت ورزي در مدارس را اجتناب ناپذير جلوه مي دهند. تنبيهات عجيب هر چند خشونت عليه کودکان و تنبيه بدني دانش آموزان در همه جاي دنيا و حتي در کشور هاي توسعه يافته اتفاق مي افتد، اما در ايران و برخي از کشورهاي خاورميانه، رفتارهاي خشونت آميز نوعي هنجار فرهنگي است و تنها برخي از رفتار هاي خشن نامتعارف و شديد نمود رسانه يي مي يابد. به عنوان مثال ارديبهشت سال 86 در يکي از مدارس راهنمايي منطقه 10 تهران دانش آموزي که لباس ورزشي خود را تعويض نکرده و با همان لباس در کلاس درس زبان انگليسي حاضر شده بود، از سوي معلم با رفتار تحقيرآميز (برهنه کردن) و ضرب و شتم روبه رو شد. با شکايت مادر دانش آموز و طرح موضوع در رسانه ها، معلم مدرسه گفت که کار او يک شوخي بوده است، به نوشته روزنامه کيهان در بهمن ماه سال 85 يک معلم در مدرسه راهنمايي رحيم ممتاز اهواز، دانش آموز بازيگوشي را مجبور کرد سر خود را به مدت يک ساعت در سطل زباله کلاس نگه دارد. پـدر اين دانش آموز به خبرنگار کيهان گفت؛ «اين تنبيه نه تنها هيچ تناسبي با شيطنت پسرم در کلاس نداشت، بلکه از نظر اخلاقي بسيار ناپسند بود و تاثيرات بسيار بدي بر روحيه فرزند نوجوانم گذاشته است». خشونت سازنده است امروز در بيشتر کشورهاي توسعه يافته بخش وسيعي از منابع مادي و معنوي صرف توجه به مسائل کودکان و حمايت رواني و جسمي از آنان مي شود. ماده 19 کنوانسيون حقوق کودک بيان مي کند بايد از کودکان در برابر هر نوع آسيب يا آزار بدني و رواني توسط والدين و افراد ديگر محافظت کرد. رفتارهاي خشن و برخوردهاي فيزيکي نسبت به کودکان از سوي تعدادي از والدين و معلمان به عنوان ابزاري سودمند براي تعليم و تربيت به کار مي رود و گاهي تبديل به عادت مي شود و به بهانه هاي مختلف تکرار مي شود. در چنين سيستم فکري تنبيه بدني و خشونت داروي تلخي پنداشته مي شود که آثار مفيدي در پي دارد. خانواده ها نيز عمدتاً با اعتقاد به چنين اصلي تنبيه بدني کودکان خود را تا زماني که منجر به جراحت و عوارض سنگين نشود، ناديده مي گيرند و حتي در مواردي با ترساندن کودک از معلم، در خانه او را وادار به اطاعت مي کنند.
معلمان در قرن 19 جهانبخش سلطاني مي گويد؛ «در سال 85 بازنشسته شدم. 31 سال در دبيرستان ها خدمت کردم. بعضاً بچه ها به يکديگر که هيچ به معلم ها هم فحاشي مي کنند. بعضي از خانواده ها هم فکر مي کنند معلم زرخريد آنهاست به اينان اگر بگويي که شما 10 دقيقه کلاس را اداره کن نه مي توانند و نه حاضرند. فقط فکر اين هستند که دردانه شان در مدرسه مشغول باشد و آنان روي مبل لميده و اتلاف وقت کنند.» سلطاني معتقد است دانش آموزان کنوني به بزرگ ترها احترام نمي گذارند. علي دلپسند دبير ادبيات فارسي از زاويه ديگري به موضوع نگاه مي کند؛ «دبير فوق ليسانس 20 سال سابقه هستم. خشونت در مدارس از نبود برنامه براي دانش آموزان و همچنين از شکاف معلمان با دانش آموزان حکايت دارد. معلم در قرن 19 و بچه ها در قرن حاضر زندگي مي کنند، ميان معلمان و دانش آموزان واقعاً شکافي است که موجب مشکلات اساسي در سيستم آموزش و پرورش شده است. عامل ديگر مشکلات اقتصادي و طرز فکر معلمان است که احساس مي کنند در کلاس ها بي خود و بي جهت وقت خود را تلف مي کنند، نه حقوق مکفي دارند و نه احترام کافي،» محمد حسيني تنبيه بدني در مدارس را اجتناب ناپذير مي داند؛ «کلاس هاي انباشته از دانش آموز با کودکان سر به هوا را چگونه بايد اداره کرد؟ بچه ها روي نيمکت هاي چوبي با عرض 25 سانتيمتر و بدون تکيه گاه در وضعيت ناراحتي در رديف هاي منظم نشسته اند. ابزار کمک آموزشي فقط حنجره معلم است و گچ و تخته سياه. سخنراني معلم خسته کننده است. بچه ها به موضوعات درسي بي علاقه اند. معلم چاره يي ندارد جز اينکه براي ايجاد نظم به خشونت متوسل شود. معلم بدون چاشني خشونت جذبه ندارد.» موضع يکجانبه وزير حيدر سليماني دبير آموزش و پرورش شهرستان کرج با تبليغاتي دانستن اظهارات مقامات در خصوص دانش آموز خوزستاني مي گويد؛«تنبيه بدني دانش آموز خوزستاني از نظر هر معلم، کاري خطا است اما اينکه برنامه هاي پربيننده تلويزيون اين خبر را با آب و تاب منعکس مي کنند غيرطبيعي است و به حيثيت جامعه معلمي آسيب مي رساند.» محمود مهدوي نيز با انتقاد از موضع گيري وزير مي گويد؛ «در حالي که هنوز ابعاد ماجرا روشن نيست، وزير آموزش و پرورش در رسانه ها موضع تندي عليه معلم خوزستاني اتخاذ کرد. به جاي آن وزير بايد کمي هم به زمينه هاي بروز خشونت توجه مي کرد.» ترکه هاي آلبالو و مدرنيته ظاهري خشونت عليه کودکان در فرهنگ ما ريشه عميقي دارد. در ادبيات کلاسيک ايران به ويژه در گلستان سعدي بر سودمندي خشونت عليه کودکان بسيار تاکيد شده است. سعدي «ضرب بي محابا و زجر بي قياس» را از ضرورت هاي تعليم و تربيت مي داند. در مکتبخانه ها، معلم با وسيله يي به نام فلک پاهاي دانش آموزان بازيگوش يا ضعيف در درس را بسته و با ترکه چوبي کف پاي آنها را مي نواخت. ايرانيان از صد سال پيش آموزش و پرورش مدرن را پذيرفتند و دبستان هاي جديد به سبک غربي جايگزين مکتبخانه هاي سنتي شدند، اما اين تحول، عميق و ريشه دار نبود و در واقع تاسيس دبستان اقتباسي شکلي بود. محتواي مکتبخانه هاي سنتي در قالب مدارس جديد به حيات خود ادامه داد. خشونت لفظي و تنبيه بدني وجه جدايي ناپذير رفتار معلمان بود. معلمان اين شعر سعدي را فراموش نمي کنند که مي گويد؛ استاد معلم چو بود بي آزار/ خرسک بازند کودکان در بازار. برخي از معلمان بر چنين زمينه فرهنگي، خشونت عليه کودکان را توجيه مي کنند. در رژيم سابق با اينکه دولت خود را مدرن مي دانست و آموزش و پرورش دستگاهي به ظاهر مدرن بود، اما درک مسوولان از مدرنيته از برخي ظواهر فراتر نمي رفت. در آن زمان تنبيه بدني دانش آموزان بسيار رايج بود. ترکه هاي آلبالو بخشي از خاطره دوره کودکي مردان و زنان ميانسال امروزي است. نظام آموزشي، مدرن يا سنتي؟ آموزش و پرورش ايران فاقد يک تئوري منسجم تربيتي است. در آموزش و پرورش ما عناصر نو و کهن به نحو شگفت انگيزي به همزيستي خود ادامه مي دهند. سليقه مديران و مربيان و معلمان تعيين کننده رفتار آنها است. در حالي که نظام آموزشي ما بسياري از مفاهيم مدرن تربيتي را پذيرفته اما همچنان نظام سنتي مورد ستايش قرار مي گيرد. بسياري از مقامات سياسي و نظريه پردازان دولتي، نظام تعليم و تربيت مدرن را اساساً پديده يي غربي و استعماري مي دانند و در فکر بازگشت به نظام آموزشي ماقبل مدرن هستند. چنين بازگشتي عملاً امکان پذير نيست، اما نتيجه چنين تفکري تنها بلاتکليفي نظام آموزشي کشور است. در گزينش معلمان بر احراز صلاحيت هاي عقيدتي و سياسي داوطلبان بسيار تاکيد مي شود، اما صلاحيت هاي حرفه يي شغل معلمي چندان مورد توجه گزينشگران نيست. به همين دليل معلمان در مورد مسائل تربيتي داراي ديدگاه هاي بسيار متفاوت و شخصي هستند. کساني که نظام مدرن آموزشي را رد مي کنند و خواستار بازگشت به نظام آموزشي سنتي هستند با اين پارادوکس مواجهند که نمي توانند خشونت ورزي عليه کودکان را محکوم کنند، چون يکي از عناصر آموزش سنتي اعمال خشونت و تنبيه بدني کودکان است. اما در دنياي امروز قادر به دفاع از اعمال خشونت عليه کودکان نيستند. قانون مترقي کافي نيست طبق ماده 77 آيين نامه اجرايي مدارس اعمال هرگونه تنبيه ديگر از قبيل اهانت، تنبيه بدني و تعيين تکاليف درسي جهت تنبيه ممنوع است و در اعمال تنبيهات نبايد بين دانش آموزان تبعيض و استثنايي قائل شد. بر اساس ماده 76 دانش آموزان متخلفي که راهنمايي ها و چاره جويي هاي تربيتي در آنها مفيد و موثر نمي افتد، با رعايت تناسب به يکي از روش هاي زير مورد تنبيه قرار مي گيرند؛ تذکر و اخطار شفاهي به طور خصوصي، تذکر و اخطار شفاهي در حضور دانش آموزان کلاس مربوط، تغيير کلاس در صورت وجود کلاس هاي متعدد در يک پايه با اطلاع ولي دانش آموز، اخطار کتبي و اطلاع به ولي دانش آموز، اخراج موقت از مدرسه با اطلاع قبلي ولي دانش آموز حداکثر براي مدت سه روز و انتقال به مدرسه ديگر. اين مقررات بسيار عادلانه و مترقي است و تنبيهات آن با کنوانسيون حقوق کودک تعارضي ندارد، اما وجود قانون خوب به تنهايي کفايت نمي کند. قانون بر بستر فرهنگ و توسط انسان ها اجرا مي شود. بسياري از معلمان چنين تنبيهات خفيفي را غيرکارساز و عامل تشويق دانش آموزان به انجام تخلف مي دانند. به گمان آنها اگر دانش آموزان از مفاد اين آيين نامه مطلع باشند، هرج و مرج محيط هاي آموزشي را فرا مي گيرد. Copyright: gooya.com 2016
|