گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
3 شهریور» ایثار بزرگ و رسالت ما، بهزاد مهماندوست31 مرداد» انتخابات مجلس، تحريم يا....؟ بهزاد مهماندوست 17 مرداد» جزئيات حادثه جديد در صنايع پتروشيمی عسلويه، آغاز تخليه کارکنان از منطقه خطر، مهر 16 مرداد» جريان نفت در خط لوله قلعه نار به اهواز مجددا برقرار شد، ايرنا 16 مرداد» وزير جديد نفت: قرارگاه خاتم الانبيا بايد جايگزين سرمايهگذاران خارجی شود، مهر
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! سلام نظامی به نفت، بهزاد مهماندوستدر طی دوران رقابت های انتخاباتی سال 1384 ریاست جمهوری و تا مدت ها پس از آن احمدی نژاد همواره در پی القای این مطلب که سر تا سر عرصه صنعت نفت را مافیایی در اختیار دارد که مانع از رساندن و رسیدن "پول نفت" بر سر سفره مردم گشته است ، یکی از اصلی ترین اولویت هایش را بر شکستن این انحصار و کوتاه کردن دست "مافیای نفت" از سفره مردم و داراریی های جامعه قرارداد. واژه مافیای نفت اما تا مدت ها از زبان رییس دولت همواره شنیده میشد. حتی زمانیکه پس از تلاش فراوان ، از وارد نمودن نزدیک ترین دوستان و همرزمانش به درون ساختمان طالقانی باز ماند و نهایتا تنها به گزینه ای که "نزدیک تر " به خود می دانستش و مدت ها در طی دوران زمامداری "مافیا" از بالا نشینان ساختمان قدیمی ساخت طالقانی بود ، از به کار بردن واژه "مافیا" در وصف نفت و سازمانش ابایی نداشت. دوران همکاری دولت با مهمان ناخوانده ای که صرفا "نزدیک" به رئیس دولت بود پایان یافت. دیری نپایید که وزیری هامانه از تحمل دخالت های اطرافیان رئیس دولت در امور وزارت مطبوعش سر باز زد و ردای خدمت در حرم رضوی را بر جامه وزارت ترجیح داد. جانشین وزیری هامانه هم ، اگر چه اندکی به رئیس دولت "نزدیک تر" بود ، اما باز هم از میان همان "مافیای" معروف بر خواسته بود. نوذری که در سمت کلیدی مدیریت عامل شرکت ملی نفت ایران در سالهای پس از شروع به کار دولت نهم به فعالیت پرداخته بود ، حالا در موقعیت نماینده رئیس جمهور در وزارت قدیمی نفت ، دومین فردی بود که مسئولیت مبارزه با مافیا و حذف آن از صحنه صنعت نفت را عهده دار شده بود. شروع به کار دولت دهم و عدم دعوت از نوذری برای ارائه برنامه و ادامه همکاری ، حکایت از نارضایتی رئیس دولت از نوع "مبارزه" آقای وزیر با مافیا داشت و اینگونه بود که میر کاظمی - اولین وزیر غیر نفتی وارد شده به ساختمان طالقانی – مسئولیت وزارت نفت و مبارزه با "مافیای نفتی" را عهده دار گردید. میر کاظمی نیز چون وزاری سلف خود نشان داد که چندان تمایلی به ایجاد تحول و زیر و رو کردن وزارتخانه مطبوعش ندارد و با تکیه بر اصل بهره گیری از پتانسیل های داخل وزارتخانه ، با اندکی تغییر همان مسیری را پیمود که پیش از او پیموده بودند و طبیعتا فرجامی جز آنان نیز نمی توانست در انتظارش باشد. در یک صبح زیبا ، اقای وزیر نیز(به رسم ویژه دولت احمدی نژاد) احتمالا در مسیر محل کارش و یا هنگام صرف صبحانه ، خبر انحلال وزارتخانه مطبوعش راشنید و بدین طریق با بازگشت به منزل ، برنامه ریزی برای تدریس در دانشگاه امام حسین را جایگزین امور روزانه وزارت "تازه منحل شده نفت" نمود. نام رستم قاسمی - سردار رستم قاسمی- از نخستین روزهای آغاز به کار دولت اول احمدی نژاد همواره در میان گزینه های پیشنهادی برای تصدی وزارت نفت خودنمایی میکرد. اگر چه در میانه، نام "سردار " گاهی پررنگ و گاهی کم رنگ تر میشد اما آنچه همواره شنیده میشد حکایت از بی میلی سردار به ترک ساختمان قرارگاه خاتم الانبیاء در شهرک غرب تهران و استقرار در این محل جدید داشت. زمانیکه پس از کش و قوس های فراوان ، مجلس موضوع انحلال وزارت نفت را از دستور کار خارج و اهالی بهارستان روی خوشی نیز به سرپرست وقت وزارت نفت برای نشستن بر صندلی وزارت نشان نداد، احمدی نژاد بار دیگر خود را در محاصره ای احساس کرد که حالا دیگر علاوه بر حذف موضوع "مافیای نفتی" و به خاطره ها سپردنش ، تسخیر وزارت نفت توسط هم فکران رئیس دولت را نیز امری محال نشان میداد. اما احمدی نژاد که مرد ایجاد جریان های سیاسی و جهت دهی به افکار عامه است ، تمام تلاش خود را برای جلوگیری از پذیرش یک "دوست نزدیک" دیگر به کار برد. طرح مساله سرداران اسکله ساز – که با انتقادات تندی از سوی اصولگرایان سنتی مواجه گردید - نیز کار ساز نیفتاد و خط نشین کشیدن های اهالی بهارستان کارساز افتاد . اینک نام "سردار" از همیشه پر رنگ تر بر پیشانی وزارت نفت هویدا بود و در روزی که رئیس دولت وقوعش را در این نزدیکی ها نمی پنداشت پای حکم معرفی "سردار" به مجلس را امضاء نمود. در نگاه اول و در صورتی که بخواهیم "سردار " را بدون احمدینژاد به قضاوت بنشینیم ، هر گز قادر نخواهیم بود وی را بدون ردای نظامی گری و عضویتش در سپاه ،به بحث بنشینیم .
"سردار" سالها فرماندهی بزرگترین کارتل نفتی را عهده دار بوده است و به عنوان بزرگترین شرکت پیمانکاری صنعت نفت که با بهره گیری از منابع لایتناهی مادی و انسانی ، در غیر رقابتی ترین شرایط به یکه تازی در صنعت پرداخته است حال بر جایگاه کارفرمای سالهای نه چندان دورش تکیه زده است. اما نفوذ سپاه به درون دولت آنهم بدین شیوه علنی و آشکار ، را می توان اولین تجربه نظام از ورود علنی سرداران سپاه به مرکز ثروت کشور نامید. اگر چه بنیانگذار انقلاب ، صرفا مداخله نظامیان در امور سیاسی را نفی کرده بود- و صد البته که سالهاست این فرمان بنیانگذار نظام به فراموشی سپرده شده و حالا سپاه در جایگاه یک حزب قدرتمند سیاسی در تمامی عرصه ها حضور دائم دارد- اما نمی توان کسب منصب وزارت بر یک نهاد اجرایی را نیز از این فرمان بنیانگذار انقلاب جدا دانست. وزارت خانه ای که نبض اقتصاد و درآمد های کشور را در دست دارد ، را غیر سیاسی پنداشتن ، حکایت از نگاهی ساده لوحانه دارد. عملکرد "سردار" در دوران پیش از صدارتش بر قلب درآمد زای کشور نیز عملکردی "غیر خاص" محسوب میگردد. سازمان تحت امر او در تمام این سالها با بهره گیری از رانت ، همواره در غیر رقابتی ترین شرایط به توسعه و بسط خود و درآمد هایش پرداخته است. از منظر مدیریتی نیز ، بهره مندی از منابع انسانی (با کمترین هزینه) و منابع مالی(بی آنکه در اختیار داشتن آنها مستوجب پاسخگویی به نهاد و ارگانی باشد) دست هر مدیری را برای اداره سازمان تحت امرش باز خواهد گذاشت. در نگاه دوم – که انهم البته بدون در نظر گرفتن احمدی نژاد و سایر عوامل موثر بر بر سر کار آمدن "سردار " است – قرارگرفتن صاحب بزرگترین پیمانکار دولت در طی سالهای اخیر (قریب به یک دهه) که نه تنها پیمانکار دولت بوده است بلکه با بهره گیری از همان منابعی که قبلا نیز ذکر شد ، در بسیاری از میادین در نقش حامی و پشتیبان پروژه ها در صنایع مرتبط با نفت و گاز نیز حاضر گردیده است ، را می توان برای نفت به فال نیک گرفت. آشنایی "سردار" با مفاهیم پیمانکاری و پروژه و بخش خصوصی شاید بتواند به منزله خبر خوش برای این قسمت از جامعه باشد. بخش خصوصی که در طی سالهای پس از روی کار آمدن احمدی نژاد ، بیش از هر بخش دیگری در جامعه به پس دادن تاوان توهمات "بخش خصوصی ستیزانه " رئیس دولت مشغول بوده است ، شاید در سایه آشنایی "سردار" با ساختار پروژه های پیمانکاری و ضرورت به کارگیری پیمانکاران در مقاطعه کاری ، نسیم حیات مجددرا حس نماید(به خاطر داشته باشیم که اصلی ترین خواستگاه ایجاد شغل و گردش ثروت مولد در جامعه به مدد سیاستهای دولت در این سالها در شرف تعطیلی قرار گرفته است). حال با تمام اوصاف بالا باید اندکی صبر کرد تا دید که ایا آمدن "سردار" بر راس وزارتخانه ای چون نفت ، فرجامی چون سایر مظاهر حضور نظامیان در عرصه های مختلف خواهد داشت یا سر انجامی خوش را می توان در انتظار جامعه دانست. به هرحال باید در انتظار اولین سلام نظامی "سردار" باقی ماند ... Copyright: gooya.com 2016
|