انتخابات مجلس، تحريم يا....؟ بهزاد مهماندوست
اين روزها در هر کوی و برزنی ، چه در عالم حقيقی و چه در دنيای مجازی ، اذهان پرسشگر جامعه اين سوال که تکليف ما با انتخابات اينده چيست را می پرسند. خيلی ها بدون ذره ای ترديد با يک نه بزرگ پاسخ اين پرسش را فرياد ميزنند. عده ای ديگر اما با اندکی تامل و ذکاوت سعی در پاسخ ندادن به اين سوال دارند تا شايد با نظاره آخرين لحظه فرود سيب پس از گردش های متوالی ، رای و نظر قاطعشان را ابراز کنند.
صفحات شبکه های اجتماعی ، پر از پرسش ها و نظرخواهی های اينگونه است.
در اينکه انتخابات آتی ، پيوندی مستقيم با تجربيات تلخ خرداد ۸۸ را دارا بوده و خواهد بود ، ترديدی ندارم. اينکه احساسات بخش عظيمی از جامعه تحت تاثير وقايع تلخ پس از انتخابات – واقيعی که دامنه پس لرزه های آن تا همين حالا نيز ادامه داشته است- از نام هر نوع انتخاباتی گريزان و حتی بيزار شده است ، حقيقتی است انکار ناشدنی .
اما به عقيده من مولفه های موثر در مشارکت مدنی در انتخابات – همان ها که پس از خرداد ۸۸ ،نظام با تمام وجود بی اعتنايی اش به آن ها را ثابت کرد – همچنان از همان شکل و رنگ سابق برخوردارند.در طی تاريخ سی ساله انقلاب همواره شاهد تاثير مستقيم شرايط سياسی ، اقتصادی و اجتماعی مردم با نوع رفتار انان در انتخابات بوده ايم.
نتايج انتخابات نيز در طی اين سی و اندی سال همواره در ارتباطی مستقيم با روحيات و فضای اجتماعی غالب بوده است. به گونه ای که در طی سال های جنگ ، نتايج انتخابات معنايی مرتبط با جنگ و مسائل مربوطه داشته و اندکی پيش از آن نيز ، در همان روز ها و سال های اغازين حيات جمهوری اسلامی ، انتخابات و نتايج آن متاثر از پيش زمينه های اجتماعی حاصل از روحيه انقلابی گری مردم بوده است.
در اندک زمانی پس از خاتمه جنگ و با رحلت بنيانگذار جمهوری اسلامی ، موج تبليغاتی بر ضرورت باز سازی و "سازندگی" تاکيد کرد و فضای تک صدايی رسانه ای جامعه نيز به نوعی در "خريد" آراء جامعه تاثير داشت. اين بار اما داستان با اندکی تفاوت – که حقا تفاوتی بی نظير در تاريخ انقلاب ناميده ميشود- با هدايت "سردار سازندگی" سمت و سويی جديد يافته و نتيجه آن حذف بخش عظيمی از روحانيون سنتی و روی کار آمدن طيف تکنوکرات بود. در اين ميان ، جامعه نيز تا حدود زيادی آمادگی پذيرش اين تغيير را داشت و با آغوشی نسبتا باز پذيرای اين طيف جديد گرديد.
طيفی که نقش به سزايی در جهت دهی به افکار جامعه و پيدايش دوم خرداد داشتند. تا به اينجا ، تاثير شرايط مختلف بر تعيين رای مردم در هر برهه ای را ميتوان از نزديک درک کرد. آنچه اما پيش بينی انتخابات آتی را دشوار و حتی ناممکن ميسازد ، اتفاقاتيست که از خرداد ۱۳۸۴ به بعد فضای سياسی و انتخاباتی را تحت تاثير خود قرار داده است.
انتخابات رياست جمهوری ۱۳۸۴ و سه انتخابات پس از آن به وضوح ثابت نمود که نظام ديگر اعتنايی به خواست و نياز مردم در انتخابات ندارد. آنجا که رئيس جمهوری وقت – اندکی پس از اعلام نتايج انتخابات ۸۴- اظهار داشت که گزارش "بد اخلاقی های انتخاباتی " را کتبا به رهبر انقلاب تسليم نموده است ، کمتر کسی را توان پيش بينی اين بود که نظام در حال وارد شدن به يک بازی جديد و خطرناک در جهت هدفيست که بعد ها "مهندسی آراء" خوانده شد.
اوج اين شيوه مهندسی را در انتخابات ۱۳۸۸ ميشد مشاهده کرد. آنجا که نظام کليه هزينه های ناشی از ناديده گرفتن آراء اکثريت خاموش و کم اعتقاد جامعه را به جان خريد و همچنان ثابت نمود که ديگر بهايی برای آرای جامعه و آنچه به مقتضای زمان و نياز آن در حال رخدادن است ندارد.
حالا در آستانه انتخابات مجلس ، بار ديگر شاهد تحرکاتی هستيم که به عقيده بخش عمده ای از جامعه به لحاظ معماری و مشخصات سياسی تفاوت چندانی با آنچه پيش از اين رخداده بود نداشته و نخواهد داشت.
حال در اين بين به مانند هميشه دوراهی تحريم يا مشارکت در انتخابات پيش روی همگان قرار دارد که البته اقبال عمومی نسبت به استراتژی تحريم بيشتر از هر زمان ديگريست. اگر در خرداد ۱۳۸۸ هرآنکه شرکت در انتخابات را بيهوده و عبث می پنداشت ، تحت تاثير رويکرد و سخن تازه جبهه مخالفين قانع شد تا به ميدان بيايد ، امروز اما هيچگونه تمايلی به اين امر را در بدنه جامعه نميتوان احساس کرد.
در اين ميانه توجه به دو حقيقت تاريخی لازم به نظر ميرسد.
اول اينکه سياست تحريم در انتخابات در قبال حاکميتی که از رای سازی و توليد برگه تعرفه رای ابايی ندارد ، نه تنها مصداق مبارزه و مخالفت نمی باشد ، بلکه راه "مهندسی آراء " را هموار تر ميسازد. پس بهتر است اين تصور که تحريم و عدم شرکت در انتخابات ، نظام را در موضع انفعال و استيصال قرار ميدهد را از ذهن خارج نموده و در اين مورد با احتياط بيشتری عمل کنيم.
دوم اينکه موجی که با اظهارات اخير سيد محمد خاتمی به راه افتاده است می تواند نشانه خوبی باشد. بهترين معيار برای سنجش کفه ترازوی انصاف نظام – که شايد آخرين عرصه آزمون پس دادنش همين انتخابات باشد- خواهد بود. آنچه خاتمی گفته است – به عقيده من- حداقل مطالبات لازم برای حضور در انتخاباتی است که قدرت "مهندسی آراء " را ازجناح حاکم گرفته و امکان بازگرداندن (حد اقل بخشی) از جامعه به پای صندوق ها را فراهم خواهد ساخت. اين اقدام اگر ثمر بخش باشد و تحقق يابد ، کمترين محصولش ايجاد يک دژ مستحکم از منتقدين به شرايط کنونی در چارچوب سياست های نظام( يا همان مخالفين شناسنامه دار نظام) خواهد بود. به خاطر داشته باشيم که خودکامگان همواره بزرگترين کابوس خود را وجود منتقدين يا مخالفينی توانا و شناسنامه دار می دانند. ( همين امر دليل اصلی تاثيرگزاری احزاب اصلاح طلب پيشرو) در طی اين سالها بوده است.
سوم اينکه ، بهتر است تا زمان انتخابات با صبوری بيشتر ناظر وقايع و صف بندی ها باشيم. يقينا همين صف بندی ها می تواند عنصر تاثيرگزار در به ميدان آوردن بخش ناراضی جامعه به عرصه سياسی و انتخاباتی باشد و پرهيز از هرگونه اظهار نظر شتابزده ای نيز امکان "دست خوانی رقيب " در انتخابات را تسهيل می نمايد.