متن شکايت (و برخی مستندات) خانواده هدی صابر در رابطه با قصور و تعمد در حادثه منجر به مرگ هدی صابر، ندای آزادی
ندای آزادی : خانواده زنده ياد هدی صابر شکايتی را تسليم رئيس قوه قضائيه ايران کردند.
آن ها در شکايت نامه خود به بازداشت و نگه داشت غير قانونی و بدون حکم هدی صابر ، نرساندن نامه بزرگان ملی - مذهبی به وی مبنی بر پايان دادن به اعتصاب غذا، ضرب و شتم در بهداری زندان ، دير اعزام کردن وی به بيمارستانی بيرون از زندان که منجر به از دست رفتن زمان طلايی برای نجات شده ، عدم اطلاع به خانواده و ...اشاره داشته اند.
به پيوست اين شکايت نامه متن گزارش پزشک قانونی قرار دارد که صريحا به وجود کبودی و تورم و خون مردگی در سمت راست پيشانی هدی صابر اشاره کرده است( اين خود قرينه ای است قريب به يقين از ضرب و شتم هدی صابر در بهداری زندان که توسط او بارها به هم بنديان و سپس در بيمارستان مدرس به پزشکان آن جا يادآور شده است) .
ضمن آن که در قسمت دنده او نيز علامت خون مردگی وجود داشته که .پزشکی قانونی اين مورد را احتمالا ناشی از عمليات احياء دانسته است
همچنين در يکی از پيوست های اين شکايت متن گزارش پزشک مورد اعتماد خانواده وجود دارد که به از دست رفتن زمان طلايی برای احيا اشاره کرده و بر بی دليل بازگرداندن وی به بند پس از معاينه در بهداری زندان به عنوان يک امر پزشکی قابل تحقيق و تعقيب تصريح نموده است.
خانواده زنده ياد هدی صابر در پايان شکايت خويش خطاب به رئيس قوه قضائيه خواهان رسيدگی به موارد اهمال و قصور و تعمد در رابطه با اين حادثه شده و گفته اند:
انتظار است ضمن دستور رسيدگی قضايی به موضوع در جهت روشن شدن موارد اهمال و قصور و همچنين تعمد در عدم توجه مناسب و قانونی به وضعيت خاص ايشان توسط ماموران و مسئولان مربوطه و مجازات قانونی مرتکبين اعمال خلاف قانون، هر چه زودتر نتيجه به خانواده اعلام شود. ضمن آنکه خانواده نيز حق خود می داند که در صورت عدم رسيدگی، به ساير مراجع قانونی و نهادهای رسمی شناخته شده که اين نظام نيز عضو آنهاست مراجعه کند.
نامهء خانوادهء شهيد هدی صابر
متن کامل نامهء خانوادهء شهيد هدی صابر که نسخه ای از آن در اختيار ندای آزادی قرار گرفته است بشرح زير است :
به نام خدا
حضرت آيت الله جناب آقای صادق لاريجانی
رياست محترم قوه قضائيه
با سلام و احترام،
همانطور که استحضار دارند،
۱-هدی صابر در تاريخ دوم مرداد ماه هشتاد و نه توسط يک تيم عملياتی در خيابان دستگير و پس از يک هفته در قرنطينه و نيز دو هفته بازجويی در زندان ۲ الف سپاه پاسداران، بدون ارائه هيچ حکمی به بند عمومی ۳۵۰ زندان اوين منتقل شد و پس از ۸ ماه در شب اول فروردين ماه سال نو
به مرخصی آمد و مجدداً در ۳۱ فروردين ماه ۹۰ احضار و به زندان رفت.
۲-وی در هشتمين روز اعتصاب غذای خود در پی فاجعه جانکاه هاله سحابی در مراسم تشييع جنازه مهندس عزت الله سحابی دچار درد در ناحيه سينه و اختلال در سيستم گوارشی شد.
۳-در ۱۷ خردادماه نامه درخواست سه نفر از دوستان پيشکسوت و فعال سياسی مبنی بر شکستن اعتصاب وی و دوست ديگر منتشر می شود اما به سمع و نظر آنها در زندان نمی رسد.
۴-طبق شهادت ۶۴ نفر از همبندان وی در بند ۳۵۰، او در ساعت ۴ بامداد جمعه ۲۰ خرداد به بهداری مستقر در زندان اوين منتقل شد. اما دو ساعت بعد در حالی که از درد به خود می پيچيد به بند بازگردانده شد و گفت: «در بهداری نه تنها هيچ رسيدگی به وضعيتم نشده بلکه مورد ضرب و شتم و توهين قرار گرفته ام و توسط مأمورانی در لباس پرسنل بهداری از اتاق درمان بيرون انداخته شده ام.» در حالی که هدی صابر از درد به شدت می لرزيد با صدای بلند اعلام کرد که «از دست آنها شکايت خواهم کرد.» در اين هنگام و در پی اعتراض هم بندان وی، افسر نگهبان دوباره مقدمات اعزام به بهداری را فراهم کرد. با آنکه هدی صابر با تکرار اعتراض خود نسبت به برخورد و عملکرد مأموران بهداری گفت:« من به آنها اطمينان ندارم» اما افسر نگهبان وعده داد تلاش کند که او را به بيمارستان خارج از اوين منتقل کند.
۵-بر اساس برگه اعزام بيمار از بازداشتگاه اوين، پزشک زندان اظهار داشته است که بيمار از ساعت ۵ صبح جمعه ۲۰ خرداد درد قفسه صدری داشته و ساعت ۹ صبح همان روز دکتر مذکور تقاضای انتقال آقای صابر را به بيمارستان داشته است.
۶-بر اساس شرح حال اخذ شده از بيمار در بيمارستان مدرس، درد قلبی از ساعت ۴ صبح جمعه ۲۰ خرداد شروع شده است و درد قفسه سينه با انتشار به دست چپ و پشت همراه با حالت تهوع، استفراغ، تنگی نفس و تعريق بوده و اين درد ادامه داشته است.
۷-بر اساس گزارش پرستاری اورژانس بيمارستان مدرس، هدی صابر در ساعت ۱۰:۲۲ صبح جمعه ۲۰ خردادماه به اورژانس بيمارستان مدرس انتقال می يابد. بدين ترتيب وقت طلايی حدود ۵/۶-۵/۵ ساعت برای بيماری که دچار عارضه قلبی شده بود از دست داده شد.
۸-بر اساس گزارش معاينه جسد، در معاينه ظاهری سر و صورت آثار تورم مختصر همراه با کبودی ابعاد ۲*۵/۱ سانتيمتر در راست پيشانی مشهود بود و در زير پوست در محاذات زير تورم و کبودی سمت راست پيشانی خونمردگی به ابعاد ۲*۵/۱ سانتيمتر رويت گرديد.
۹-در اين فاصله به هيچ عنوان از طرف مسئولين قضايی و نيز مسئولين بيمارستان با خانواده وی تماسی حاصل نشد، طبق گزارش پزشکان حتی با آنکه هدی شماره تلفن خواهرش را به يکی از پزشکان داد و خواست تا با وی تماس گرفته شود تا خانواده به ديدارش بيايند، مأمورين همراه وی اجازه ندادند.
۱۰-اين درحالی است که نقل قول هايی در مورد ابهامات و تعلل های انجام شده در مورد هدی صابر از سوی مسئولين قضايی از جمله دادستان کل کشور، دادستان تهران و نيز جمعی از نمايندگان مجلس شورای اسلامی در رسانه ها مشاهده شد اما آنان با آنکه خود مسئول بودند تاکنون پاسخی در اين مورد نداده اند.
۱۱-براساس بند ۱ ماده ۲۱ و بند ۱ ماده ۴ آيين دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کيفری، رسيدگی به اين موضوع نياز به شاکی خصوصی ندارد و از جمله وظايف دادستان است.
۱۲-اينک با تأکيد بر مرام هدی صابر که عليرغم مواجهه با بی عدالتی های زياد ازجمله «حبس بدون حکم» روی گفتار و سخن اش همواره در محدوده مرزهای ملی بود و هيچگاه به مراجع قانونی بين المللی برای احقاق حق خود مراجعه نکرد، ما بعنوان خانواده نيز از شما در جايگاه مسئول ارشد قوه قضائيه در ايران می خواهيم که به سوالات ما به طور شفاف پاسخ دهيد:
•چرا هدی صابر که دچار عارضه قلبی و درحال اعتصاب بود در درمانگاه زندان اوين با خشونت و ضرب و شتم مواجه شد؟
•چرا هدی صابر را که دچار عارضه قلبی در بند ۳۵۰ زندان اوين شده با تأخير ۵/۶-۵/۵ ساعته به بيمارستان منتقل کرده اند به طوريکه جان عزيزش از دست رفت؟
•چرا در فاصله انتقال هدی صابر به بيمارستان (از صبح جمعه به بعد) از جانب مسئولين زندان و ساير مسئولين قضايی پرونده وی عامدانه به ما بعنوان خانواده او هيچ اطلاعی داده نشد و ما نيز همچون سايرين درگذشت او را يکشنبه صبح ۲۲ خردادماه از سايت های خبری مطلع شديم.
جهت مزيد استحضار يک نسخه از کليه مستندات مورد اشاره از جمله برگه اعزام بيمار از بهداری زندان،گزارش پرستاری اورژانس بيمارستان مدرس، گزارش معاينه جسد، گزارش پزشکان، شهادت نامه ۶۴ زندانی بند ۳۵۰ ، مصاحبه آقای دادستان کل و دادستان تهران، نامه نمايندگان مجلس شورای اسلامی و نامه وکلا به پيوست ضميمه است.
انتظار است ضمن دستور رسيدگی قضايی به موضوع در جهت روشن شدن موارد اهمال و قصور و همچنين تعمد در عدم توجه مناسب و قانونی به وضعيت خاص ايشان توسط ماموران و مسئولان مربوطه و مجازات قانونی مرتکبين اعمال خلاف قانون، هر چه زودتر نتيجه به خانواده اعلام شود. ضمن آنکه خانواده نيز حق خود می داند که درصورت عدم رسيدگی به ساير مراجع قانونی و نهادهای رسمی شناخته شده که اين نظام نيز عضو آنهاست مراجعه کند.
همسر: فريده جمشيدی
فرزندان: حنيف و شريف صابر
متن گزارش پزشک قانونی
بسمه تعالی
اينجانب دکتر …. متخصص قلب و فوق تخصص اينترونشنال کارديولوژی به توصيه خانواده مرحوم هدی رضازاده صابر در بيمارستان مدرس بخش کات لاب حضور يافته و ضمن مصاحبه مستقيم با آقای دکتر…. پزشک معالج ايشان اطلاعات ذيل را از چگونگی وضعيت بيمار بدست آوردهام.
۱-بيمار حدود ساعت ۱۱ صبح ۲۰ خرداد ماه ۱۳۹۰ به اورژانس از طريقه افسران زندان در وضعيت ادم حاد ريه و بی قراری شديد و درد سينه مراجعه می کند.
۲-پزشکان ضمن استماع شرح حال بيمار از خود وی شروع به درمان ادم حاد ريه در زمينه سکته حاد وسيع قدامی قلب می کنند.
۳-بنا به اظهار بيمار از حدود ساعت ۴ صبح بيمار دچار درد شديد سينه شده بوده است که يکبار به بهداری زندان برده شده و سپس به بند بازگردانده شده تحت اين عنوان که ناراحتی قلبی ندارد.
۴-بيمار اظهار میکرده است که در بهداری زندان نوار قلب تهيه شده است، و ظاهراً اعلان شده که تغييری نداشته است. ضمناً بيمار اظهار نموده است که در حين درد مورد ضرب و شتم قرار گرفته است.
۵-بيمار شماره تلفن خواهرشان را در اختيار يکی از خانم دکترهای کشيک قرار می دهد و تقاضا می کند که به خانواده اش اطلاع داده شود. افسر همراه بيمار به خانم دکتر مزبور تذکر می دهد که به هيچ وجه حق تماس با خانواده بيمار را ندارد و در صورت تماس مسئوليت قانونی بر عهده او خواهد بود.
۶-پزشکان دستيار و فلوشيب با استفاده از مقدار زيادی مورفين و درمانهای ادم حاد ريه بيمار را جهت تعبيه بالون داخل آئورت به بخش آنژيوگرافی منتقل می کنند.
۷-در بخش آنژيوگرافی بيمار مورد آنژيوگرافی قرار می گيرد که رگ RCA سالم بوده و رگ LCA ضايعه ۵۰% داشته و رگ LAD قطع شده بوده است. فشار داخل بطن چپ بسيار بالا و LVEDP حدود ۵۰ بوده است. قدرت فراکسيون جهشی قلب زير ۲۰% (۱۵% بوده است). يعنی بيمار بدليل سکته قلبی و گذشتن زمان طلايی باز کردن رگ در زمانی به کات لاب رسيده است که بخش بزرگی از عضله قلب بصورت برگشت ناپذير از ميان رفته بوده است.
۸-بيمار مورد آنژيوپلاستی با تعبيه استند قرار می گيرد و فلوی خوبی در رگ بسته شده برقرار میشود. با وضعيت نسبتاً stable بيمار به بخش CCU منتقل می گردد.
۹-روز بعد ۲۱ خرداد ساعت حدود ۸-۹ صبح به آقای دکتر ….اطلاعات داده می شود که بيمار در CCU arrest, قلبی کرده است (ايست قلبی) عمليات CPR و شوک انجام می شود و بيمار جهت بررسی مجدداً به کات لاب برده می شود. در آنژيوگرافی کنترل رگ بيمار باز بوده است(stent) باز بوده است. اما علی رغم عمليات احياء قلب و عروق طولانی بيمار بدليل فيبرپلاسيون مکرر بطنی فوت می کنند. علت تابلوی فوت بيمار شوک کارديوژنيک در زمينه سکته دير درمان شده حاد قلبی است.
۱۰-ظاهراً يکی از پزشکان زندان با پزشکان معالج تماس گرفته و اظهار داشته است که بيمار در زمان بررسی در بهداری زندان تغييرات نواری نداشته است. که البته با توجه به درد شديد سينه بيمار نبودن تغييرات نواری دليل برای بستری نکردن فوری بيمار در CCU نمی باشد و پس فرستادن بيمار به بند زندان از نظر پزشکی خطای تشخيص و درمانی که منجر به ايجاد سکته قلبی می شود می باشد که مراجع نظام پزشکی و پزشکی قانونی می توانند با بررسی پرونده و نوار الکترو کارديوگرافی و CD آنژيوگرافی و آنژيوپلاستی مراجع به وضعيت بيمار اظهار نظر قطعی بکنند.
۱۱-آنچه بطور خلاصه بنظر اينجانب بعنوان انترونشناليست می رسد اينست که بيمار قطعاً بيش از ۷ ساعت زمان طلايی درمان سکته قلبی را از دست داده، در حاليکه بيمارستان مدرس و طالقانی و بيمارستان قلب شهيد رجايی و مرکز قلب تهران همگی کمتر از نيم ساعت با زندان فاصله دارند. بيمار می بايد به محض بروز درد سينه به CCU اعزام می شده و درمانهای سند روم کروزن حاد برای بيمار شروع می شده است. متاسفانه بيمار در تابلوی ادم حاد ريه پس از سکته قلبی به بيمارستان آورده شده است. علاوه بر اينکه به اظهار خود بيمار مورد ضرب و شتم در حين درد نيز قرار گرفته است. ضمناً افسری که همراه بيمار بوده است پزشکان بيمارستان را علی رغم درخواست بيمار از قراردادن اطلاعات بيمار به خانواده منع کرده است.