گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
5 آذر» مهرداد درويشپور: بايد مجازات جرائم با انگيزههای نژادپرستانه و جرائم عليه زنان سختتر شود، گزارش سايت اينترنتی دانشگاه ملاردالن سوئد9 آبان» مخالفت جهانی با عضويت ايران در نهاد "زنان سازمان ملل"، گفتوگوی راديو فرانسه با مهرداد درويشپور 22 مرداد» اعتراض به شرکت نماينده ايرانی تبار پارلمان سوئد در يک همايش دولتی در ايران در ديدار با رئيس تشکيلات حزب حاکم سوئد (مودرات) 4 مرداد» همرأيیها و چالشهای پيش روی زنان در جنبش سبز در ايران، متن سخنرانی مهرداد درويشپور در دفتر حزب راديکال خشونتگريز ايتاليا 7 اردیبهشت» آيا جنبش کارگری با جنبش سبز بيگانه است؟ گفتوگوی ميترا شجاعی با مهرداد درويشپور و جعفر عظيمزاده، دويچهوله
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! جنبش دانشجويی و رابطه آن با ديگر جنبشهای اجتماعی در ايران، مهرداد درويشپورجنبش دانشجويی، جنبش زنان، جنبش اتنيک و جنبش کارگری، چهار جنبش مهم جامعه ما هستند که نقطهی مشترک اين چهار جنبش در زبان سکولار آنها است. از ديگر سو هر چهار جنبش از حکومت مستقلاند
متن سخنرانی دکتر مهرداد درويش پور در کنفرانس ۱۶ آذر در استکهلم به مناسبت۱۶ آذر روز دانشجو، سميناری جهت بررسی جنبش دانشجويی ايران به همت گروه "دموکراسی سبز" در شهر استکهلم برگزار گرديد. در اين سمينار مرتضی اصلاحچی، عضو سابق دفتر تحکيم وحدت، دکتر مهرداد درويش پور فعال سياسی و استاد جامعه شناسی و دکتر محمد رفيع محموديان استاد جامعه شناسی به ايراد سخن پرداختند. *** در صحبت های خود به دو مسئله محوری می پردازم. يکی ويژگی جنبش دانشجويی ايران و ديگری رابطه اين جنبش با سه جنبش زنان،قوميت ها و کارگری، همچنين سعی می کنم تمايزات و شباهت های اينها را نيز بررسی کنم. جنبش دانشجويی در جهان به خاطر شرايط به خصوصی که دارد از ويژگی های منحصر بفردی برخوردار است. جوان بودن اين جنبش منجر به سياليت و راديکال بودن آن می شود. اين جنبش هميشه در عرصه اجتماعی پيشتاز است. اعضای اين جنبش از موقعيت تثبيت شده اجتماعی برخوردار نيستند که بخواهند گرفتار ملاحظه کاری شوند به همين دليل به شدت آرمان گرا هستند. اين مسئله هم می تواند نقطه ضعف اين جنبش تلقی گردد و هم نقطه قوت آن. نقطه قوت از آن جهت که اين جنبش شجاعت بالايی برای تحقير و به چالش کشيدن قدرت حاکم دارد اما همين خصلت راديکاليسم وآوانگارديسم می تواند باعث شود که اين جنبش از ديگر جنبش های اجتماعی فاصله بگيرد و اين جدايی از ساير جنبش ها می تواند منجر به اين شود که سرکوب جنبش دانشجويی توسط قدرت حاکم راحت باشد. نمونه های اين امر در تاريخ فراوان ديده می شود. در کشورهايی که طبقات اجتماعی قدرتمند نيستد جنبش دانشجويی وظيفه احزاب را انجام می دهد و گفتمان های سياسی را فرموله می کند. در گذشته ايران شاهديم که جنبش دانشجويی بارها فعاليت هايی را انجام داده است که در اصل کارويژه احزاب است. از ديگر سو شايد بتوان گفت که اين جنبش به خاطر سروکارداشتن با علم و دانش به شدت با روشنفکری گره خورده است به همين خاطر اين جنبش از کيفيت بالايی برخوردار است و به گمان من اين جنبش را بايد نه برمبنای کميت آن بلکه با توجه به کيفيت بالا اش و نقشی که در گسترش و بسط تفکر در جامعه ايفا می کند سنجيد. اگر بخواهم جنبش دانشجويی ايران را به لحاظ تاريخی بررسی کنيم اين جنبش گرايش به چپ داشته است. اگر آغاز جنبش دانشجويی ايران را از سال ۲۲ در نظر بگيريم می بينيم که نقش حزب توده در جنبش دانشجويی بسيار بالا بوده است. در دهه های چهل و پنجاه نقش جنبش چپ در اين جنبش غير قابل انکار است که اين گرايش تا زمان انقلاب فرهنگی در دانشگاه های ايران وجود داشته است. برخی می گويند که در دهه شصت جنبش دانشجويی گرايش اسلامی داشته است اما واقعيت اين است که گروه های اسلامی که در آن دهه در پرتو انقلاب فرهنگی شکل گرفتند اساسا نقش ضد جنبشی داشتند و به عنوان ابزارهای قدرت سياسی حاکم در دانشگاه ها فعاليت می کردند. اما اين واقعيت که آقای اصلاحچی هم بدان اشاره کردند صادق است که تلاش های حکومت برای دراختيار گرفتن کنترل دانشگاه ها ناکام ماند و شاهديم که قسمتی از اسلام گرايان انقلابی پيشين تلاش کردند از طريق اصلاحات از گفتمان انقلابی عبور کنند. اين مسئله در دانشگاه ها هم رخ داد و دگرديسی دفتر تحکيم، هم نوايی اين جريان با گفتمان پسا انقلابی است. ما می بينيم که جنبش دانشجويی و دفتر تحکيم وحدت در اين دوره کاملا با اصلاح طلبان همسو بوده است اما به نظر من با حادثه ۱۸ تير است که اين جنبش بند ناف خود را از گروه های اصلاح طلب می برد و به عنوان يک جنبش مستقل تولدی دوباره پيدا می کند و از گروه های اصلاح طلب فراتر می رود. بايد توجه کرد که اين تحولات توسط دفتر تحکيمی رخ می دهد که با هدف کنترل فضای دانشگاه ها شکل گرفته بود. دفتر تحکيم دو تغيير اساسی داشته است. يکی فاصله گيری از گفتمان اصلاح طلبی حکومتی است که در بعضی مواقع حتی از آن سمت بام افتاده است. يک نمونه بيانيه ای است که اين تشکيلات پس از حمله آمريکا به عراق منتشر کرد. تغيير دوم زبان سکولار دفتر تحکيم است. اين تشکيلات ديگر زبان دينی ندارد و به يکی از قوی ترين تشکل های سکولار کشور تبديل شده است البته در کنار اين تشکيلات دانشجويان آزادی خواه و برابری طلب و دانشجويان ليبرال هم هستند که آنها هم گفتمان سکولار دارند. جنبش دانشجويی ايران به خاطر ويژگی هايی که دارد خار چشم حکومت است و می بينيم که اکنون يکی از دغدغه های اصلی حکومت کنترل اين جنبش و فضای دانشگاه است. جنبش دانشجويی ايران نه سرنوشت جنبش دانشجويی چين را داشت که کاملا شکست بخورد و نه سرنوشت جنبش دانشجويی يوگوسلاوی را که توانست نقش جدی ای در سرنگونی ميلوسويچ ايفا کند. جنبش دانشجويی ايران نه جنبش شکست خورده است و نه جنبش پيروزمند. مهم ترين فشار حکومت روی دانشگاه است و به همين خاطر هم می بينيم که مرتب بحث انقلاب فرهنگی دوم از سوی حکومت مطرح است چرا که حکومت از اينکه دانشگاه به عنوان مهم ترين مرکز توليد فکر سکولار الهام بخش جامعه باشد نگران است. اگر بپذيريم که جنبش دانشجويی، جنبش زنان، جنبش اتنيک و جنبش کارگری چهار جنبش مهم جامعه ما هستند نقطه مشترک اين چهار جنبش زبان سکولار آنها است. از ديگر سو هر چهار جنبش از حکومت مستقل اند. اما چه چيزی ميان جنبش دانشجويی و سه جنبش ديگر تفاوت ايجاد می کند؟ به گمان من جنبش دانشجويی با توجه به دلايلی که برشمردم از کيفيت بالاتری به نسبت بقيه جنبش های مدنی ايران برخوردار است. از آنجا که دانشگاه محل زيست دانشجويان است امکان سازماندهی درونی جنبش دانشجويی به نسبت ساير جنبش ها راحت تر است. به همين علت هم حکومت همواره فشار را بر اين جنبش تشديد می کند. اما اگر اين جنبش در پيوند با ساير جنبش های اجتماعی نباشد (و به نظر من پاشنه آشيل اين جنبش هم همين مسئله است) حکومت اين امکان را دارد که اين جنبش را سرکوب کند. بايد توجه کنيم که دانشگاه ها فقط در تهران نيستند در شهرهای ديگر و مناطق حاشيه ای هم دانشگاه وجود دارد. دانشجويان اين شهرها می توانند ارتباط خوب و موثری را با جنبش اتنيک در اين شهرها برقرار کنند. جنبش زنان به عنوان جنبشی که به صورت بالقوه بزرگ ترين بدنه اجتماعی را در کشور دارد می تواند بسيار فعالتر عمل کند و يا کرگران که وظيفه توليد را بر عهده دارند. اگر جنبش دانشجويی خواستار تغيير وضع موجود است نيازمند اين مسئله است که نه فقط به تجديد سازمان خود بپردازد بلکه بايد پيوند ارگانيک با سه جنبش ديگر اجتماعی برقرار کند. Copyright: gooya.com 2016
|