"مرگ کامل دموکراسی" در نظام جديد ايران! و دولت "مادام العمر" احمدی نژاد کليد خورده! دو مطلب تازه از بابک داد
اعتراضات مردم را با پاشيدن مواد شيميايی از فراز هلی کوپترها و هجوم به منازل و باتوم و گلوله پاسخ دادند تا ايران، چند صباح ديگر «آرامش گورستانی» داشته باشد. قاضی خونريز «سعيد مرتضوی» را به کار داغ و درفش بازداشت شدگان گماردند تا يا از آنها اعتراف بگيرد که گماشتگان صهيونيستها و آمريکاييها بوده اند. يا اگر مقاومت کردند آنها را مثل «اکبر گنجی» و «منصور اصانلو» تا سرحد مرگ برساند. و يا نهايتا" مثل «زهرا کاظمی» آنان را مستقيما" به ديار مرگ بفرستد.
اينهمه در مقابل چشمان جهانيان روی می دهند و قدرتهای جهان برای آنکه «مورد اتهام دخالت در امور داخلی» ايران قرار نگيرند، حتی برای دفاع از «حقوق بشر» مردم رنجديده ايران هم «با احتياط» اقدام می کنند! حکومت ايران خود از تمامی هنجارهای قانونی در برابر معترضان و مردم عبور کرده، اما همچنان معترضان را با اتهامات نخ نمای «خط گرفتن از خارج» متهّم می کند و دولتهای خارجی را به دخالت در امور داخلی(!) خود متهّم می سازد. از ديدگاه مقامات نظام، ريختن خون شهروندان معترض و هجوم به خانه های شهروندان و سربه نيست کردن معترضان، يک «امر داخلی» است و کشورهای ديگر نبايد به ضايع شدن حقوق بديهی آنها اعتراض کنند! با همين ديدگاه، نظام در زندانهای دربسته اش، با شدت بيشتری با زندانيان و فعالان سياسی ستادها و روزنامه نگاران و وبلاگ نويسان برخورد می کند.
اينها اما نتيجه و پايان کار نيست. اينها «مقدمه» ای است برای «برچيدن بساط نيم بند دموکراسی» در جمهوری اسلامی ايران. انتخابات اخير، نظام را به رقم و رکورد مورد نظرش رساند که سالها آرزويش را داشت. مردم با ترغيب و تشويق گروههای مختلف و نامزدها در انتخابات شرکت کردند و حتی مشارکت گروههايی که قبلا" انتخابات را تحريم می کردند، باعث شد آنطور که می گويند ۸۲ درصد واجدين شرايط در انتخابات شرکت کنند. حالا نظام از اين آرای بالا به عنوان «رکورد ۸۲ درصدی مشارکت مردمی» و «رأی مردم به اصل نظام» ياد می کند. چيزی که عصبانيت مضاعف مردم معترض را در پی دارد. با اين وجود، نظام با سرکوب معترضان تلاش دارد «اصل انتخابات» را در همين مقطع «ثابت و فريز» کند تا رياست جمهوری مادام العمر احمدی نژاد را کليد بزند. اين روزها زمزمه ای که از لابلای صحبتهای برخی سران کودتا می توان رديابی کرد، ماندن بر همين رکورد بالای رأی مردم به نظام(!) و بی نيازی به برگزاری انتخابات و نمايش دموکراسی است.
تمامی کسانی که به سکوت و بُهت و انزوا پناه برده اند، بايد از حالا در ماتم «مرگ کامل مردمسالاری» در «نظام جديد ايران» سوگواری کنند. با تداوم اين سکوتها و تأييدها، چه بخواهيم چه نخواهيم، به پيشواز دوره تازه ای می رويم که حتی با وجود همين تبعيض و محدوديتهای فعلی، ديگر در اين کشور انتخاباتی برگزار نخواهد شد. به عبارتی نظام جديد ايران، ديگر خود را به برگزاری آنچه اعتقاد دارد «نمايش مضحک انتخابات» و «بازيهای دموکراسی» است، پايبند نمی بيند و به رأی گيری گردن نخواهد گذاشت و همواره به مشارکت ۸۲ درصدی مردم در انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ استناد خواهد کرد. نظام جديد ايران از حالا تمام رأی ۴۲ ميليونی ۲۲ خرداد را به عنوان «رأی به نظام» مصادره کرده و منبعد اينگونه تبليغ خواهد کرد که با چنين آرای بالايی، مردم «يکبار برای هميشه» به نظام جديد رأی داده اند و ديگر بايد به «تحويل حکومت به امام زمان» انديشيد. اينچنين مردم از گردونه تعيين نتيجه سرنوشت کشورشان حذف می شوند.خيلی دامنه دارتر از گذشته و اين بار به طور کامل!
ترديدی نيست که هرگونه «سکوت» و «تأييد» شخصيتهای سياسی و رسانه های داخل و خارج در اين مورد، چه عواقب وخيمی برای «روند لنگان» دموکراسی در ايران و «مرگ قطعی» آن بدنبال خواهد داشت.
***
دولت «مادام العمر» احمدی نژاد کليد خورده!
پای «بودن و نبودن» در ميان است!
از بسياری از شهروندان شنيده ام که می گويند: «تحمّل احمدی نژاد» برای آنکه دولت امام زمانی اش را تا ظهور حضرت وليعصر(عج) تمديد کند، از تحّمل خود مرگ هم سخت تر است.
با اين حال، شايد مردم نمی دانند «پرده بعدی» اين کودتا، «مادام العمرکردن» رياست جمهوری احمدی نژاد و ستاد کودتاست. توجيه آنها اين خواهد بود که در آخرين انتخابات (۲۲ خرداد۸۸) رکورد مشارکت مردمی در انتخابات توسط مردم ايران شکسته شده و تمامی ۴۰ ميليون رأی مردم، «رأی به نظام» بوده و ديگر حاجتی به انتخابات نيست! احمدی نژاد و يارانش خود را «دولتمردان امام زمان» و زمينه سازان ظهور ايشان می انگارند و وقتی رسما" به «رأی مردم» تمکين نمی کنند، نشان می دهند نمی توان آنها را به شيوه های مسالمت آميز از اريکه قدرت پايين کشيد! چون برای خود «رسالتی مهدوی» و فراتر از اينها قائل هستند. آنها می پندارند بايد حکومت را به شخص امام زمان(عج) تحويل بدهند.
متأسفانه «نظام» هم در قمار «بودن يا نبودن» احمدی نژاد، به تمامی معيارهای (حتی ظاهری و شعاری) خود پشت پا زد و حاضر شد سرنوشت خود را به احمدی نژاد پيوند بزند. در اين راه کودتاچيان، مراجع تقليد و شخصيتهای سرشناس بسياری مثل هاشمی رفسنجانی و افراد عادی را مجبور به سکوت کرده و دير يا زود آنها را «قربانی» خواهند کرد. پس سکوت خفت بار شخصيتهای مؤثر در قبال اين جنايات، ممکن است فقط «نوبت» آنها را عقب بيندازد. اين ديگر آن نظامی نيست که امام خمينی «حفظ آن را اوجب واجبات» می دانست. از آن نظام ديگر هيچ نشانی باقی نيست و سکوت «به بهانه حفظ نظام» يعنی تأييد «مسخ نظام جمهوری اسلامی» که در سال ۵۷ تأسيس شد و در سال ۱۳۸۸ رسما" تغيير ماهيت داد.
ترديد نکنيد بعد از «جمهوريت نظام» که پيش پای احمدی نژاد قربانی شده، هيچکس از «دگرانديشان غيراحمدی نژادی!» از گزند آقايان کودتاچی در امان و مصون نخواهد ماند. لذا بهتر است شخصيتهای مؤثر انقلاب و ياران امام، برای احيای نهضت خمينی هم که شده، سکوت خود را بشکنند و هزينه اش را بدهند. در اين روزها؛ مردم رفتارها و گفتارهای شخصيتها را با دقتی بيشتر از هميشه «رصد» می کنند و محال است «ياری مسئولانه» يا «بی عملی و سکوت غيرمسئولانه» آنها را از ياد ببرند. اگر قرار است اين حرکت مدنی مردم، قربانی معصومی مثل «ندا» داشته باشد، ما و شما چه چيز ارزشمندتری از جان نازنين «ندا» و «نداها» داريم که از هزينه شدنش بترسيم؟ لااقل قبل از قربانی شدن، حرفی بزنيد، چيزی بگوييد و سکوت نکنيد. چون اگر عقب بنشينيد، «مصون» نمی مانيد. اينها با پرت کردن معترضان از ساختمان کوی دانشگاه يا از فراز پل حافظ و سعدی، نشان داده اند «مروّت» ندارند و مسئله اصلی شان «بودن يا نبودن» است. کودتاچيان با خشونت عريانی که نشان می دهند، تک تک منتقدان يا شخصيتهايی را که تأييدشان نکردند، به ترتيب يا «فلّه ای» سرکوب می کنند و از گردونه خارج خواهند کرد. پس پيشاپيش خودتان را، هزينه يک هدف بزرگتر کنيد و لااقل قربانی «جمهوريت نظام» و آرای مردم و آزادی باشيد. در مقابل حبس خانگی ميرحسين موسوی و دستگيری تمام يارانش سکوت نکنيد. اين سکوت شما اگر اقدامی «يزيدی» نباشد، يک بی معرفتی «کوفی» است. به حبس و حصر ميرحسين موسوی رضايت ندهيد و عمرتان را تبديل به حرفی يا حرکتی بکنيد که منشأ تحّول مثبتی برای جامعه باشد. به «اسلاميت» نظام هم خوشدل نباشيد.قربانی قبلی اين دولت، «اسلاميت» و نقش مراجع تقليد و ايمان و اخلاق در مردم بود. صدايش را هنوز نشنيده ايم!
پی نوشت مهم: ما هنوز در سفريم. از اين «دربدری» نهايت استفاده ام را برای «نوشتن» خواهم کرد تا چنانچه تلاشهای آنها برای دستگيری ام خدای نکرده به نتيجه رسيد، افسوس ناگفته ها و نانوشته ها را نخورم. يکی ايميل زده و از هجوم وحشيانه به منزل ما خبر داده و من نميدانم آنجا چه خبر است؟ اما مطمئنم برای همه منتقدان زندانی يا هنوز زندانی نشده «پرونده سازی» خواهند کرد. بيشترين چيزی که در ايميلهای تهديد آميز دريافت کرده ام، ارتباط دادن من با صدای آمريکا بخاطر مصاحبه هايم است و ربط دادن من به «اعتراضات اخير!» تا لابد بتوانند با «آمريکايی کردن اعتراضات!» برای سرکوبهای وحشيگرانه خود و کشتن معترضان، بهانه لازم داشته باشند و مثل هميشه برای اين جنايات، «مشروعيت» کسب کنند. مطمئنم برای همه فعالان و منتقدانی که از فردای انتخابات دستگير کرده اند، چنان نمايشنامه های نخ نمايی تدارک ديده اند.
برای همين اينجا اعلام ميکنم به جز مصاحبه های شفاف و نظرات مستقلی که در برنامه های صدای آمريکا و راديو فردا بيان کرده ام و همواره متن آنها را نيز در وبلاگم گذاشته ام، هيچ ارتباط ديگری با اين دو رسانه نداشته و ندارم. در مقابل تحليلهايم هيچگونه حق الزحمه ای از اين رسانه ها نگرفته ام؛ ولی متقابلا" از اين دو رسانه و ساير رسانه های مستقل توقع حمايت خبری و اطلاع رسانی از سرنوشت خود و خانواده ام را دارم. بنابراين هرگونه اتهامی را، حتی اگر بتوانند زير شکنجه از زبان من بيرون بکشند، از حالا خلاف واقع و غيرحقيقی اعلام ميکنم.
فرصت نوشتن [وبلاگ بابک داد]
www.babakdad.blogfa.com
تماس:
babakdad@hotmail.com
نشانی وبلاگ جديد «فرصت نوشتن۲»
مطالب تازه ام را در اين وبلاگ تازه می گذارم.
www.babakdad.blogspot.com