گفتگو: نوشين کشاورزنيا
پس از آزادی خديجه مقدم از اعضای کميته مادران کمپين يک ميليون امضا، مادران صلح و فعال زيست محيطی و جامعه مدنی، او را همچنان فعال و با ايده های فراوان ديدم که پرتلاش ترازقبل برای آزادی زندانيان زن می کوشد.گفتگوی مرا با او می خوانيد:
نوشين کشاورزنيا
- خانم مقدّم تا آنجا که ما اطلاع داريم فعاليتهای برابرخواخواهانه شما در کمپين تنها بخشی از فعاليتهايی اجتماعی و مسالمت آميزی است که از گذشته تا کنون دنبال کرده ايد، لطفا در مورد ساير فعاليتهای خود هم توضيح دهيد؟
به خاطر اينکه سن و سال من از شما بيشتر است ، فعاليت هايم هم کمی از شما جوان ها بيشتربه نظر می آيد ، نه اينکه ، زن خيلی فعالی باشم . من در خانواده ای به دنيا آمده ام که هميشه به مسائل اجتماعی و سياسی و بيشتر صنفی توجه خاصی می شده . پدرم و عموهايم از فعالين جنبش کارگری بوده اند و از بچگی متاسفانه طعم تلخ بی عدالتی را چشيده ام و عزيزترين نزديکان ام در زندان های شاه برای ابتدايی ترين خواسته هايشان کشته شده اند . آنها در واقع به من و امثال من ياد دادند که اولا بی عدالتی وجود دارد و برای به دست آوردن حق و حقوق مان بايد با شيوه های مسالمت آميز و نه قهر آميز مبارزه کنيم ، حتی اگر جان مان را در راه عدالتخواهی از دست بدهيم .در واقع من فقط به زندگی شرافتمندانه و غرورآميز پدرو مادرم ادامه داده ام و با توجه به نياز های جامعه امروز در حوزه های کودکان ، محيط زيست ، اشتغال زنان ، حمايت از دختران بی پناه و توسعه تعاونی های زنان هم فعاليت هايی داشته ام .
- چطور شد که به فعاليت در حوزۀ زنان رو آورديد؟ شما در يکی از نوشته هايتان گفته ايد«کمپين همۀ زندگی من شده» می خواهم بدانم چرا و چه وقت جنبش زنان تا اين حد برايتان مهم و حياتی شد؟
هميشه برای من مسائل زنان مهم بوده. يادم هست بعد از پيروزی انقلاب در سازمان آب که کار می کردم ، مهد کودک ايجاد کرديم که الان هم هست و يادگار آن دوره از فعاليت ماست . شورای زنان کارگر تشکيل داديم ، نشريه هم داشتيم ولی بيشتر به مسائل و مشکلات زنان کارگر در محيط کار می پرداختيم و به حقوق زنان و قانون، توجه چندانی نداشتيم و با اين اميد که عدالت اجتماعی بر قرار خواهد شد و زنان هم به حق و حقوق خود خواهند رسيد .البته هميشه مراسم ۸ مارس برگزارکرده ايم و به شکل محفلی ۲۵ سال بدون وقفه نشست داشته ايم و به مسائل روز که زنان با آن درگير هستند پرداخته ايم و اطلاعات خودمان را بالا برده ايم تا اينکه امروزبيشترين فعاليت مان در کمپين شده است.
کمپين واقعا همه زندگی من شده ، چون با اهداف و روش هايش کاملا موافقم ، من اصولا با حرکت های مردمی، هميشه موافقم . بايد حرکت کرد ، شعار دادن و حرف زدن و کنج خانه ماندن و يا در کتابخانه خواندن و نوشتن بدون ارتباط با مردم و يا چشم به قدرت داشتن و کار سياسی کردن ، بدون تلاش برای بهبود وضعيت زندگی مردم ونديدن مسائل قابل لمس را قبول ندارم .
در کمپين هدف مشخص است و هر کسی می تواند به شيوه خودش با مردم گفتگو کند و مردم را تشويق به مشارکت کند ، اين برای توسعه کشورمان از هر جهت مهم است . وقتی مردم بی تفاوت نباشند ، خلاقيت ها بروز می کند و در بقيه حوزه ها هم موفقيت بيشتر خواهد بود حتی در حفظ محيط زيست ،صلح ، کارآفرينی ، تعاون و... اين را هم اضافه کنم از زمانی که فعالين جنبش زنان تحت نام" هم انديشی " گرد هم آمديم ، فعاليت در حوزه زنان برايم جدی تر شد که بعد ، تجمع ۲۲ خرداد ۸۵ و ۸۶ و بعد تر، هم حرکت کمپين شروع شد و من در کمپين به قول دوستانم ذوب شدم .
يکی از فعاليتهای مهم در کمپين فعاليت کميته مادران است که شما هم عضو آن هستيد، نقش اين کميته را در پيشبرد اهداف کمپين چگونه ارزيابی می کنيد ؟ فکر می کنيد مادرانی که با کمپين همراه و همگام شده اند چه خصوصياتی دارند که جذب اين حرکت شده اند؟
- خيلی ممنون که فعاليت کميته مادران را يکی از فعاليت های مهم در کمپين می دانيد. راستش من از اينکه سه نسل در کنار هم داريم کار می کنيم خيلی لذت می برم و باور کنيد با همه فشاری که از نظر تنظيم وقت، برای انجام دادن ساير مسئوليت هايم به من وارد می شود احساس می کنم دوباره جوان شده ام . فکر می کنم ساير مادران عضو کميته هم همين احساس را دارند .
به عقيده من، کميته مادران تا کنون نقش بسيار مثبتی در پيشبرد اهداف کمپين داشته . وقتی خانواده های بچه های کمپين ، می بينند که مادران هم همان فعاليت فرزندان آنها را انجام می دهند ، جدی تر به اين حرکت نگاه می کنند و اطمينان بيشتری پيدا می کنند وکمتر نگران بچه هايشان می شوند حتی خودشان هم عضو کمپين و کميته مادران می شوند ، چون من اين موضوع را به عينه ديده ام ، می گويم ، فکر نکنيد من برای مادران اعتبار بيشتری از جوانان قائل هستم ، اين فرهنگ ماست که هميشه فکر می کنيم بزرگتر ها اشتباه نمی کنند در حالی که اصلا اين طور نيست . در کمپين ، اوايل ، جوان ها دانش شان را در اختيار ما قرار می دادند و ما تجربه مان را ، ولی حالا خوشبختانه جوانها تجربه شان هم با اين حرکت مردمی خيلی از ما بيشتر شده است.
از طرفی در جذب افراد جامعه به کمپين و حمايت از اعضاء درمقابل نهاد های حکومتی هم کميته مادران تاثير خوبی دارد. وقتی زنانی ، در حرکتی با نقش مادری خود جلو می آيند به عقيده من يعنی :" ما سال های سال است به خواسته های برحقمان نرسيده ايم و خواسته های مشترکی با فرزندانمان داريم و ديگر اينکه دست درازی به بچه های ما موقوف!"
- تصويری که ما تاکنون از مادر در جنبشهای اجتماعی داشته ايم تصويری حاشيه ای بوده يعنی نقش مادر را تنها در رابطه با فرزند زندانی و تلاش برای آزادی او می ديديم فکر می کنيد کمپين يک ميليون امضا و اقدامات کميته مادران چه در تاثيری در برجسته کردن نقش کنشگری مادران در حرکتهای اجتماعی داشته؟
- فعاليت مادران در کمپين به صورت يک گروه منسجم ، کليشه ای را که تا کنون از مادر ساخته اند از بين می برد ، همه فکر می کنند مادرفقط بايد ايثار کند و خودش را فدای فرزندش بکند در حالی که مادرکمپينی، هم ،حق خودش را ، طلب می کند و هم حق دخترانش را و وقتی برای دادخواهی می رود التماس نمی کند بلکه با غرور از حقوق شهروندی دفاع می کند. حالا ممکن است خودش هم به زندان بيافتد. اعضا کميته مادران لزوما همه مادر نيستند و حتی برخی ازدواج هم نکرده اند . ولی مادری اجتماعی خود را پذيرفته اند .
- يکی از تجربياتی که در جنبشهای اجتماعی درباره حضور افراد از سنين مختلف داريم نوعی اقتدارگرايی مبتنی بر سن است که معمولا با تقويت سلسله مراتب همراه بوده شما با توجه به سيطره نگاه برابرخواهانه جنسيتی در کمپين، رابطۀ ميان نسل جوان و مادران فعال دراين حرکت را چگونه ارزيابی می کنيد؟
من اين اقتدارگرايی مبتنی برسن که با تقويت سلسه مراتب همراه بوده را ، در ان.جی او ها ی مختلف خيلی ديده ام ولی در کمپين هنوزنديده ام و فکر می کنم دو دليل دارد. يکی اينکه کمپين يک حرکت افقی و سيال است ودرباره اين حسن کمپين خيلی صحبت شده . دوم اينکه ايده کمپين از طرف جوان ها مطرح شده وجوانها اغلب در مطالعات زنان، باسواد تر از مادران هستند.البته اميدوارم اين بار اقتدار گرايی از طرف جوان ها بوجود نيايد . من در کميته مادران هم گفته ام که ما بايد خيلی هشيار باشيم و مواظب باشيم جوان ها به صورت ابزاری از ما استفاده نکنند و فکر نکنند که ما فقط برای خدمت به آنها کميته مادران را تشکيل داده ايم . ما هم مثل آنان به دنبال حق و حقوق خودمان هستيم و علاوه بر آن سپر بلايشان هم در مواقع خطر می شويم و پيگير برنامه های رفع خطر. چون گاهی پيش می آيد که بچه ها ، ما را با مادران خودشان که متاسفانه ، زيادی سرويس می دهند اشتباه می گيرند و مثلا می پرسند کميته مادران می توانند برای فلان نشست غذا بپزند که خيلی زود متوجه شان می کنيم که می توانيم همه با هم اين کار را انجام دهيم . اين برخوردها بسيار آموزنده است .هم برای ما ، هم برای جوانها.
- در مادران صلح هم ما همکاری نسلی از مادران جوان با مادران مسن تر را شاهديم به نظر شما در اين حرکت هم توانسته ايد از تجربه ناخوشايند اقتدار مبتنی بر سن فاصله بگيريد؟ در اينجا چه عوامل يا اقداماتی را در پرهيز از سلسله مراتب عمودی قدرت موثر می دانيد؟
در مادران صلح هم اقتدار مبتنی بر سن وجود ندارد و اگر اقتداری هم هست مبتنی بر سابقه فعاليت و تجربه است که آگاهانه با آن برخورد می شود . در واقع ما در همه جا داريم تمرين دموکراسی می کنيم . دوست داريم آدم های دموکراتی باشيم ولی تربيت مان با اعتقاد و آرزوی مان تفاوت دارد .من خيلی به آموزش خودمان و تمرين دموکراسی ، اعتقاد دارم و مطمئن هستم می توانيم در کنار هم اين فرهنگ را رواج دهيم فقط بايد کمی صادق باشيم .
- همه ما با توجه به اخبار مطرح شده کمابيش در جريان بازداشت و دستگيری شما قرار گرفته ايم. اما می خواهيم از زبان خوتان شرح ماجرای دستگيری و بازداشت را بشنويم.
پليس امنيت برای دستگيری من پرونده سازی کرده است . به اين شکل که ۵ احضاريه در پرونده من گذاشته که من هرگز آنها را رويت و امضا نکرده ام برای اينکه بتواند از دادستانی حکم ورود به خانه را بگيرد و مرا دستگير کند . هنگام ورود به خانه هم بدون نشان دادن کارت شناسايی و حکم می خواستند مرا ببرند که مقاومت کردم .
- آيا قبل از اين هم سابقه دستگيری و بازجويی داشتيد؟
من سابقه بازجويی قبلا هم داشته ام در مورد برگزاری ۸ مارس ، برای کمپين و فعاليت های محيط زيستی حتی. مثلا برای شرکت در کنفرانس برلين و به خاطر سخنرانی در آن کنفرانس که در زمينه اقتصاد و محيط زيست بود و اصلا هم سياسی نبود، بارها و بارها بازجويی شدم و در دادگاه اول جالب است که همين سه اتهامی را که به خاطر فعاليت در کمپين به من نسبت داده اند به من تفهيم کردند ولی در دادگاه تجديدنظر فقط تبليغ عليه نظام جرم من بود که به دو ماه زندان قابل خريد محکوم شدم در حاليکه در پنل اقتصاد و محيط زيست از ايران آقايان دکتر رئيس دانا و دکتر علوی تبار هم بودند وآنها تبرئه شدند . همه جا ما زنها مجريم ، فکر کنيد ۸ سال پيش ۳۰۰ هزار تومان پرداخت کردم برای اينکه گفته ام جنگل ها تخريب می شوند.
- فکر می کنم شما چهل و پنجمين نفری هستيد که در کمپين يک ميليون امضا به خاطر فعاليتهای مسالمت جويانه تان بازداشت شديد به نظر شما هدف از اين بازداشتها آن هم در اين حجم وسيع چيست؟
اتفاقا من اين سوال را از آقای سبحانی ، قاضی پرونده ام ، پرسيدم و ايشان صراحتا اعلام کردند که می خواهيم چوب لای چرخ کمپين بگذاريم، من در جواب گفتم صد سال پيش زنانی مثل ما که می خواستند اولين مدارس دخترانه را تاسيس کنند طرد شدند ، تکفير شدند و کتک خوردند، بعضی از روحانيون مدرسه را حرام کردند، در حالی که بعضی ديگر موافق تاسيس آن بودند. زنانی که قصد تاسيس مدرسه داشتند خودشان با سواد بودند و در منزل تحصيل کرده بودند اما می خواستند بقيه زنان نيز از حق تحصيل برخوردار شوند. حالا اگر من ، دختر من و دختر شما در دانشگاه تحصيل کرده ايم، نتيجه تلاش آنها بوده است. حالا شماهم چوب لای چرخ کمپين نگذاريد که تا صدسال هم اين ماجرا طول بکشد. بگذاريد بيست سال ديگر نوه های ما از نتايج اين حرکت برخوردار شوند. اما آقای سبحانی با تمسخرو بداخلاقی مرا از دادگاه بيرون کرد.
وقتی در بازجويی با مامورين وزارت اطلاعات ، آنها گفتند که ما با کمپين مشکلی نداريم گفتم پس چرا بنا به گفته قاضی چوب لای چرخش می گذاريد؟ که پاسخی ندادند.
من فکر می کنم واقعا ايشان درست گفته اند می خواهند جلوی حرکت برابری خواهی را بگيرند غافل از آنکه هر چقدر چوب لای چرخ کمپين بگذارند اين جنبش به حرکت خود با سرعت بيشتری ادامه خواهد داد.
در بازداشت اخير با رفتاری ناشايست و غيرمحترمانه با شما برخورد کرده اند در خبرها هم خوانديم که شما و وکلايتان به اين نحوه برخورد اعتراض کرده ايد . فکر می کنيد هدف از اين نوع برخورد با شهروندان چيست؟
ايجاد رعب و وحشت . و خاموش کردن صداهای حق طلبانه !
به نظر می رسد در تمامی مواردی که شما را مورد بازداشت و بازجويی قرار گرفته ايد اينطور توجيه شده که در خانه تان با اعضا و دوستان کمپينی خود ديدار کرده ايد و جلساتی را برگزار کرده ايد؟ آيا اگر باز هم قرار باشد جلسه ای با فعالين کمپين داشته باشيد خود را محق می دانيد که اين ديدارها را در منزل شخصی تان برگزار کنيد؟
چرا که نه . بر اساس کدام ماده قانونی من محق نيستم ؟
- با توجه به اينکه در دستگيری اخير شما از طرف سه نهاد دادگاه انقلاب، وزارت اطلاعات و پليس امنيت مورد بازداشت و بازجويی قرار گرفته ايد، لطفا برای خوانندگان ما توضيح دهيد که چه برخوردی با شما در اين بازجويی ها شده و محور سوالات پرسيده شده چه بوده؟
من کلا ۵ بار مورد بازجويی قرار گرفتم. دو باردر دادگاه انقلاب توسط بازپرس پرونده و بازجوی وزارت اطلاعات، يک بار در پليس امنيت عشرت آباد و دور بار هم در بازداشتگاه وزرا توسط مامورن پليس امنيت .واقعا ۵ بازجويی طی يک هفته و در ان شرايط خيلی سخت است. برخورد ها متفاوت بود. بدترين برخورد را متاسفانه قاضی پرونده با من داشت وتوهين و تحقير و تهديد بسيار کرد که من به مامورين وزارت اطلاعات هم گفتم و ديديد که من را يک هفته نمی دانم قانونی بود يا نه به بازداشتگاه موقت فرستاد که همه سارقين و قاچاقچيان مواد مخدر را آنجا می آوردند و فقط يک شب نگه می داشتند و بعد آنها را به زندان می بردند ولی مرا يک هفته در محيطی بسيار آلوده نگه داشتند البته اگر ايدز و هپاتيت نگيرم خوشحالم که موقعيت آنجا را ديدم و در تلاشم برای راه اندازی آزمايشگاه ايدز و هپاتيت به کمک دوستان پزشک ام. يک سال است که آزمايشگاه بازداشتگاه وزرا تعطيل شده .و کلا هيچگونه امکاناتی در اختيار پرسنل آنجا قرار ندارد به طوريکه خود زنان پليس در گفتگو هايی که با هم در مورد بهداشت آنجا داشتيم می گفتند شايد شما بتوانيد صدای ما را به گوش مسئولان برسانيد ، ما که هر چقدر گزارش و درخواست می نويسيم جواب نمی گيريم. حتی وسايل کمک های اوليه که در هر خانه ای الان وجود دارد مثل درجه تب – باند - گاز استريل – دستگاه فشارخون حتی ظروف يکبار مصرف و قاشق به اندازه کافی در اين بازداشتگاه وجود نداشت باور کنيد جانماز و مهرنمازهم که بعضی از متهمين می خواستند برای بازداشتی ها نداشتند . متاسفانه جان زنان پليس زحمتکشی که در آنجا خدمت می کنند و رفتار بسيار خوبی هم با متهمين دارند علاوه بر بازداشتی ها ، در خطر است .
محور سوالات ابتدا درباره کمپين و فعاليت های ما بود. بعد به مرکز فرهنگی، کانون مدافعان حقوق بشر، مشارکت، فعالان خارج کشور .هم رسيد. می توانستم بفهمم دربيرون چه کسانی يا گروه هايی از من حمايت می کنند چون بلافاصله در مورد آنها سوال می شد.
advertisement@gooya.com |
|
- ما شنيده ايم در مورد آقای اصانلو هم از شما سوالاتی را پرسيده اند آيا به غير از جنبش سنديکايی در مورد ديگر جنبشهای مسالمت آميز اجتماعی هم مورد بازجويی قرار گرفتيد؟ اصولا تحليل شما از اين پرسشها چيست؟
در مورد آقای اسالو که فاميلی صحيح ايشان است از من سوالی نکردند فقط در بازجويی های کتبی دليل رفتن مرا به منزل آقای اسالو پرسيدند، من هم واقعيت را گفتم که با مادرشان و همسر و خواهرشان دوست هستم و فکر می کنم وظيفه دارم که برای ديدن مادری که پسر زحتمکش اش در زندان است حتما بروم . من امسال به خاطر پرستاری از همسرم که عمل جراحی کرده بود اصلا عيد ديدنی جايی نرفتم ولی وظيفه خودم دانستم که با چند تن از مادران صلح و خانم شيرين عبادی به منزل آقای اسالو- شادروان دکتر زهرا بنی يعقوب و احسان منصوری بروم و همدردی، حداقل کاری است که برای مادران اين عزيزان می شود کرد . ولی تحليل من از اينگونه نگرانی ها ی حکومت، همبستگی واتحاد جنبش های اجتماعی ، با هم است و اين همبستگی وجود دارد ، و هر روز هم بيشتر می شود اين يک واقعيت است ، بايد اين را بپذيرند و اينقدر نيرو صرف نکنند . ببينيد برای آزادی من چه طيفی ، طومار امضا کرده اند ، مقاله نوشته اند ، شعر گفته اند ، اعتراض کرده اند ؟ از دانشجويان گرفته تا زنان و کارگران و دانشگاهيان و هنرمندان و نويسندگان و... تازه هر کس به ديدن من می آيد گله می کند که دوستان شما در عرض يک ساعت اين امضاها را جمع کردند و بعدا هم اسم ما را اضافه نکردند . اين يعنی چی ؟اين يعنی يک همبستگی خودجوش که اميدوارم هر روز بيشتر شود .
در پايان می خواهم از همه کسانی که برای آزادی من تلاش کردند و با نوشته هاو مصاحبه های خود به من عشق رساندند تشکر کنم و بگويم اميدوارم لايق اين همه محبت باشم .