اخيرا بيانيه ای توسط خانم شهلا نوری انتشار يافته و از راديويی محلی خوانده شده با عنوان "پروژه های سوئدی و روح امام زمان در کالبد ماندانا مقدم.
خانم شهلا نوری در بيانيه خود می نويسد : « در روز ۲۵ سپتامبر ۲۰۰۸ اتفاقی در شهر گوتنبرک سوئد بوقوع پيوست که جای بسی تامل دارد !»
به نظر نگارنده، بيانيه خانم شهلا نوری و برخورد ايشان به اين اتفاق نيز جای بسی تامل دارد . ايشان در بيانيه خود به توضيح ناقص و تحريف شده ای از پروژه هنری خانم ماندانا مقدم پرداخته و بدنبال آن ، جمله پشت جمله ، متلک و افترا و توهين نثار اين هنرمند کرده است .
پروژه هنری خانم مقدم که در ۲۵ سپتامبر به نمايش گذاشته شد عبارت از چيدمانی است به شکل دهانه يک چاه که در آن يک خط تلفن قرار دارد. طرح هنرمند اين بوده که دهانه ديگر اين چاه در ايران و در باغ خانه هنرمندان تهران قرار داشته باشد و بازديدکنندگان بتوانند از طريق اين دو چاه و به واسطه تلفن با هم ارتباط برقرار کنند. طرحی که با اجرای آن در ايران موافقت نشده است.
خانم شهلا نوری در اين باره می نويسد: «از بدشانسی ماندانا مقدم و يا شايد به دليل طول کشيدن اين پروژه و عوض شدن مسئولين دولت "گفتگوی تمدنها" اين طرح با شکست روبرو شده و آن سر چاه سر از "جمکران" بيرون نياورده است.»
advertisement@gooya.com |
|
و در ادامه: «از قرار مسئولين ذيربط در رژيم اسلامی به کنه پروژه ايشان پی برده و متوجه شده اند که چنين طرحی فقط و فقط انسان را به ياد چاه جمکران می اندازد که نشانگر درجه تحجر حکومت اسلامی است.»
خانم شهلا نوری می کوشد با استفادۀ به خيال خودشان زيرکانه از کلماتی انتخاب شده به خواننده القا نمايد که گويا نام پروژه هنری خانم ماندانا مقدم " گفتگوی تمدن ها " بوده است ، و ايده ايشان نيز اين که ( از زبان خانم شهلا نوری بخوانيم ) :« با ايجاد اين چاه "ارتباط" ايجاد کند. همان نوع ارتباطی که متحجرين در چاه جمکران با امام زمان شان برقرار ميکنند! »
تذکر اين نکته لازم است که نام اثر هنری خانم ماندانا مقدم به هيچ وجه " گفتگوی تمدن ها " نبوده و نيست. و اين چيدمان کمترين و مطلقآ هيچ ربطی به مقوله گفتگوی تمدن ها نداشته و ندارد. اين نام را
خود خانم شهلا نوری در بيانيه انقلابی شان روی کار هنرمند گذاشته تا ايجاد شبهه کند. عملی که ارتکاب آن واقعآ "جای بسی تآمل دارد" . ايده هنرمند هم از ارائه اين کار به هيچ عنوان ايجاد ارتباط ، از آن نوعی نبوده که خانم شهلا نوری دريافته است.
استفادۀ مثلآ زيرکانه و در واقع رسوای خانم شهلا نوری از کلمات دستمالی شده و آبروباخته ای مثل "گفتگوی تمدن ها" ، کوششی است برای ارتباط دادن کار و ايدهَ هنرمند به تشبثات باصطلاح نهضت اصلاح طلبان در رژيم جمهوری اسلامی. و همچنين تلاشی است برای ـ به هر نحوی که شده ـ وصل کردن اين هنرمند به آن حکومت ، و در نتيجه لکه دار ساختن حيثيت او .
اگر خانم شهلا نوری با ديدن اين چاه درست مثل مسئولين ذيربط جمهوری اسلامی فقط و فقط به ياد چاه جمکران افتاده مشکل از خودشان و ذهنيت ايشان است. بسياری از بازديد کنندگان ولی ، بر خلاف خانم شهلا نوری با ديدن چيدمان هنرمند به ياد چاه جمکران نمی افتند. زيرا که غرض و مرضی ندارند.
خانم شهلا نوری که به حق مسلم و طبيعی خود برای دادن نظر و جار زدن آن پا می فشارد، خوب است که به حق ديگران نيز برای نظر دادن احترام بگذارد. يکی از اين نظر ها اين است: لطفآ بشنويد خانم نوری!
چاه می تواند سمبل اختناق و زندان و تيرگی باشد ، و تلفن درون آن ، وسيله ای برای ارتباط گيری و شنيدن فرياد درد انسان های ديگر در آنسوی چاه. بازديد کننده ای که گوشی تلفن را بر می دارد صدای ملت ايران را از درون چاه می شنود. چاهی که در آن افکنده شده و زندانی آن است. اين برداشت من ِ بيننده است از اين چيدمان هنری ، و می بينيد با آنچه شما دريافته ايد به کلی تفاوت دارد. ممکن است اين نظر با آنچه در ذهن خود هنرمند نيز بوده متفاوت باشد. اما به هر حال نظری است و برداشتی که يک بيننده از کار يک هنرمند دارد.
اگر هنرمند دستگاه تلفن را روی طاقچه ای پر از گل و در آستان دريچه ای رو به باغی مصفا قرار ميداد تا با آن با ايران امروز تماس بگيرند ، آنوقت اين اتفاق بقول خانم شهلا نوری جای بسی تآمل داشت ، زيرا که چنين چيدمانی تداعی بهشت را می کند. اما چاه چيز ديگری است. محصوره ای است سمبوليک که به جهنم منتهی می شود.به همان جهنم جمهوری اسلامی که خانم شهلا نوری و دوستان همگروهی شان در ادبيات سياسی شان به وفور به آن اشاره دارند.
واقعآ که جای بسی تآمل دارد که خانم شهلا نوری پيامی اين چنين روشن و دارای بار سياسی ارزشمند و ترقيخواهانه ای را درک نکرده و فقط و فقط به ياد چاه جمکران افتاده است و ارتباط با امام زمان!
آری خانم نوری ! همانطور که شما می گوئيد از قرار مسئولين ذيربط در رژيم اسلامی به کنه پروژه ايشان پی برده اند و درست به همين دليل با اجرای اين پروژه در تهران مخالفت کرده اند. البته شک نيست که مخالفت شما با اجرای اين طرح در گوتنبرگ دليل متفاوتی دارد.
خانم شهلا نوری در بيانيه خود می نويسد: « شايعاتی هم در اين ميان در دهانها می چرخد که خود شنيدنی می باشد. "مسئولين رژيم اسلامی بدين دليل با اين پروژه مخالفت کرده اند که مبادا صدای فريادهای "مرگ بر جمهوری اسلامی" مخالفين رژيم در برونز پارکن گوتنبرگ از طريق اين چاه در ايران شنيده شود و باعث "اغتشاش" گردد! »
خب ، اگر چنين است خانم نوری ، پس شما می بايست خوشحال می شديد و از آن استقبال می کرديد نه آنکه مثل مسئولان رژيم با آن به مخالفت برخيزيد. شما که در رديف کسانی هستيد که نوبر مخالفت با جمهوری اسلامی را آورده اند ، حيف است که چنين فرصت های گرانبهايی را از دست بدهيد !
در جای ديگری از بيانيه خانم نوری آمده است که : « اين هنرمند بی هنر هرچه ميخواهد ميتواند فکر کند اما اين وظيفه مخالفين جمهوری اسلامی است که فورا برای برچيدن اين سمبل ارتجاع اسلامی که حجاب "هنر" را سر آن کشيدند تلاش کنند... »
ظاهرآ در راستای همين تلاش، و فورا بر چيدن آن چيدمان است که دوستان خانم شهلا نوری شبانه و بطور مکرر به خراب کردن اين کار هنری اقدام می کنند. عملی که در ايران اسلامی و از امت هميشه در صحنه و گروه های تخريب و فشار آن سر ميزند و انجام آن از همفکران خانم شهلا نوری در گوتنبرگ انتظار نمی رود.
خانم شهلا نوری!
اثر يک هنرمند ، هرچه که باشد، به نظر شما خوب يا بد ، حاوی ايده و پيامی است که درک آن نياز به قدری فهم دارد. و نبايد آنرا از لولۀ سوراخ تنگ ِ غرض و مرض های گروهکی ديد و ارزيابی کرد.
اين حق شماست که به نقد و اظهار نظر پيرامون کار هنرمندان بپردازيد ولو اينکه نقد و نظر شما تا اين حد مغرضانه و آبکی باشد. اين واقعيت که شما اساسا درک درستی از کار هنری ، و توان درک پيام هنرمند را نداريد چيزی از حق شما نمی کاهد. اما عيب کار شما اين است که تلاش می کنيد با استفاده از اسم گذاری های من در آوردی ، به ترور شخصيت افراد و توهين به آنها بپردازيد و برای خراب کردنشان يک جوری ـ حالا هرجوری می خواهد باشد ـ آنها را به جمهوری اسلامی مرتبط سازيد.
خوشبختانه شما در شهری زندگی می کنيد که در آن امکانات وسيعی برای ياد گرفتن وجود دارد. شما می توانيد با خواندن چند کتاب در زمينه نقد هنری و يا با شرکت در کلاس های آموزش هنر ، فهم و سواد بصری خود را بالا ببريد. اما برای اينکه ياد بگيريد از شيوه های مذموم شانتاژ و تخريب شخصيت افراد استفاده نکنيد و دست به تحريف و افترا و توهين به اين و آن نزنيد ، متآسفانه کلاس درسی وجود ندارد. استفاده کردن يا نکردن از اين شيوه ها به منش و چگونگی شخصيت، و بلکه تربيت سياسی خود آدمها بستگی دارد و حد و ميزان وجدان يا غرض و مرض شان. ولی يک راهنمايی برای رفع اين گونه مشکلات شخصيتی می توان به شما کرد : حد اقل بنشينيد و فکر کنيد.
روزبه فاطمی