چيزي به نام روز عشق در چند سال اخير در ميان جوانان ايراني رواج پيدا کرده است که بيش از عشق ورزي ، ترويج رابطه هاي نه چندان ضابطه مند خانوادگي است. اين نوشته بنا ندارد به تخريب آنچه با فرهنگ غربي عجين است بپردازد؛ بلکه در پي يادآوري از يک باور فرهنگي ايراني است که ريشه در اعتقادات و دين دارد.
هديه هايي که اهدا مي شود نه از سوي دختران و پسران به هم ، بلکه از سوي همسران به يکديگر يا دختران و پسراني که در محدوده خانواده در پي بنياد نهادن کانون خانواده اند. جشني براي احترام به زن و مادر نه براي روابط سطحي ، بلکه به پاس احترامي که براي زحمات او قائلند. جشن اسبندي يا اسفندي در ميان مردم برگرفته از جشن اسپندرمزگان است.
مراسمي به نام «اسبندي» 25بهمن ماه (مقارن با آنچه غربي ها به آن ولنتاين مي گويند) در بسياري از نقاط ايران مانند کاشان ، محلات ، دليجان ، کازرون ، اقليد، شاهرود، کرمان ، شهر بابک ، گناباد، طبس ، قوچان و برخي از شهرهاي آذربايجان تا چند سال پيش باشکوه فراوان برگزار مي شده که اکنون نيز اجزايي از آن باقي مانده است.
advertisement@gooya.com |
|
با مقايسه اجزاي اين مراسم با آنچه ابوريحان بيروني در آثارالباقيه و التفهيم درباره «جشن زنان» يا «مردگيران» يا «سپندار مذ» نوشته ، به اين نتيجه مي توان رسيد که مراسم اسبندي نمودي از جشني باستاني است که نياکان ما در بزرگداشت زنان برگزار مي کردند.
مهم ترين نکته اي که ابوريحان در آثار الباقيه و التفهيم درباره جشن «مردگيران» يا «جشن زنان» بر آن تاکيد مي کند، هديه دادن مردان به زنان است. وي در اين باره مي نويسد: «در زمان گذشته ، اين ماه (اسفند) و بويژه اين روز، عيد زنان بوده و در اين عيد مردان به زنان بخشش مي نمودند و هنوز اين رسم در اصفهان و ري و ديگر بلدان باقي مانده و به فارسي مردگيران مي گويند».
بقاياي اين رسم به شکل محدودتري در مراسم اسبندي ديده مي شود. در محلات کساني که نامزد دارند براي او اسفندي مي فرستند که عبارت است از: برنج و روغن و يک قواره پارچه و چند قسم ميوه و ظرفي از آش و يک ظرف هم هفت سين. در کاشان ، نان برنجي ، يک بشقاب نقل ، يک بشقاب نان قندي ، دو عدد ماهي دودي ، يک قطعه پارچه گرانبها، چندقسم ميوه و گاهي يک سکه طلا که همه را در خوانچه اي مي گذاشتند و خوانچه را حمامي محل روي سرش مي گذاشت و به خانه عروس مي برد. فرستادن اسفندي در آبادي هاي پيرامون کاشان مانند قمصر، بيدگل ، نياسر، گبرآباد، مرق ، سينقان اردهال ، نشلج ، راوند، آذران ، نراق ، ريزه و برزک نيز مرسوم است.
در بيدگل ، گاهي همراه با «اسفندي» گوسفندي را که با بستن حنا زيبا کرده اند و آينه اي به پيشاني آن بسته اند براي عروس مي فرستند.
در دليجان ، خانواده داماد در مجمعه يا سيني بزرگي ، مقداري حلوا، ميوه ، لباس ، يک جفت کفش و مقداري نبات که داخل کفش گذاشته شده و موسوم به «تو کفشي» بود به فرد سيدي مي دادند تا به خانه عروس ببرد. در برخي مناطق «اسفندي» را روي قاطري مي گذاشتند، زنگي به گردن قاطر مي بستند و يک نفر در حالي که ساز مي زد، آن را به خانه عروس مي برد. فرستادن «اسفندي» براي عروس در ايزدخواست آباده ، اقليد و کازرون (از شهرهاي استان فارس) نيز مرسوم بوده است.
در اقليد «اسفندي» را درون يک سيني مي گذاشتند و روي آن را با پارچه اي نازک مي پوشاندند و حمامي يا سلماني محل آن را به خانه عروس مي برد. آنهايي که وضع مالي بهتري دارند يک راس بره پروار که پاهايش را حنا بسته اند، نيز به همراه سيني «اسفندي» مي فرستند.
در مراسم «اسفندي» داماد به صورت هاي ديگر نيز بايد به عروس و خانواده اش «خدمت» کند. در دليجان علاوه بر فرستادن «توکفشي» (اسفندي) داماد موظف بود 7بار هيزم به خانه نامزد خود ببرد. در برزک کاشان ، اگر شب اول اسفند برف ببارد، داماد بايد به خانه نامزدش برود و پشت بام خانه آنها را برف روبي کند.
احترام به زنان و بزرگداشت آنها در مراسم «اسفندي» نمودهاي ديگري نيز دارد. مثلا در «واران جاسب» از توابع محلات ، براي عروسي که تازه به خانه بخت رفته است مراسمي به قرار زير را بجا مي آورند: سربينه حمام تختي مي بندند و مادرشوهر به اتفاق عده زيادي از زنان خانواده ، عروس خود را به سربينه مي برند و در آنجا عروس را به تخت مي نشانند و شيريني و آجيل جلو مهمان ها مي گذارند و بزن و بکوب و شادي راه مي اندازند. مادرشوهر مقداري آجيل و نقل و حلوا و جوز قند و باسلق توي يک سيني مي گذارد و به عروس خودش مي دهد و روي او را مي بوسد.
آيا اين بر تخت نشاندن عروس را نمي توان نمودي از اقتدار زنان و حکومت آنها در اين روز، در گذشته هاي دور، محسوب کرد؟ در برخي آبادي هاي محلات اگر در شب اسفند، زني پسر به دنيا بياورد آن را خوب نمي دانند، اما اگر دختر بزايد آن را به فال نيک مي گيرند زيرا معتقدند دختر روزي دار است.
در واران جاسب (از توابع محلات) زنان و بويژه دختران ، تا چند سال پيش ، از فرداي شب اسفند، به محلي به نام کوچه «ماروا» مي رفتند و در آنجا به انواع و اقسام بازي مشغول و سرگرم مي شدند. تاب بازي و بازي ديگري به نام «گذر گذر» و نيز رقص و پايکوبي ازجمله اين سرگرمي ها بود. ناگفته نماند که در اين بازي هيچ مردي شرکت نداشت. به صحرا رفتن دختران نيز رسم بوده است.
در برخي از آبادي هاي کاشان در روز اسفند دخترها دست همديگر را گرفته و ضمن شعر خواندن به اين سو و آن سو مي رفتند.
در برخي از آبادي هاي گناباد، مردم معتقدند شب اول اسفند، شب بخت گشايي دختران دم بخت است.
در روستاي «ابر» شاهرود، در شب اول اسفند، مراسمي به نام تسو (Tosu) برگزار مي کنند. پسران و دختران ، بوته هايي به نام تسو را در پشت بام منزلشان جمع مي کنند آن گاه اطراف بوته را با طنابي مي بندند و بوته را آتش مي زنند. بعد يکي از آنها سر طناب را به دست مي گيرد و دور سر خود، شبه آتش گردان مي گرداند و اشعاري به زبان محلي مي خواند سپس بوته نيمه جان را روي زمين مي گذارد و تا زماني که بوته روشن است از روي آن مي پرند و مي گويند: زردي ما از تو، سرخي تو از ما.در طبس ، اسفندماه را ماه نوروز مي نامند. در اول اسفند به صحرا مي روند، از روي بوته هاي باقلا مي پرند و اين شعر را مي خوانند:
سورمه سياه بقلي / غم به تو داد بقلي
شاديت به ما ده بقلي / زرديم به تو دادم بقلي
سبزيت به ما ده بقلي
چون گل باقلا، مانند سورمه ، سياه است به آن سورمه سياه مي گويند. در صحرا دايره و تنبک مي زنند و به رقص و شادي مي پردازند و شيريني و آجيل مي خورند.
مراسم ويژه شب و روز «اسفند» به آنچه گفته شد محدود نمي شود. پختن «آش اسفندي» که تهيه و خوردن آن طي آيين خاصي انجام مي گيرد، روشن کردن چراغ هاي خانه از ابتداي غروب و خاموش نکردن آنها تا صبح روز بعد، خواندن افسون هايي براي در امان ماندن از گزند حشرات موذي و مواردي از اين دست ، ازجمله اجزاي مراسم است که اتفاقا همه آنها با آنچه در متون گذشته درباره جشن مردگيران يا جشن زنان آمده است ، مطابقت دارد که آگاهانه از شرح آنها در مي گذريم.
با توجه به آن که در بسياري از نقاط ايران ، مراسم اسبندي در 25بهمن يعني مقارن با مراسم «ولنتاين» برگزار مي شود، مي توان با اقدامي برنامه ريزي شده آن را به جشني سراسري تبديل کرد تا به اين طريق هم سنتي ديرينه که مربوط به فرهنگ اين آب و خاک است احيا شود و هم بستر مناسبي براي جلوگيري از رواج آيين هاي فرهنگ هاي ديگر در ميان جوانان فراهم شود.
محمد جعفري (قنواتي)