http://www.cinemayeazad.blogspot.com
يکی دوهفته ی پيش روی برخی سايت های اينترنتی اين خبر منتشر شد:
«محمد حقيقت» سينماگر ايرانى.مقيم پاريس و عضو هيأت انتخاب جشنواره كن شب گذشته در تماسى با خبرنگار هنرى «ايران» برگزيده شدن عباس كيارستمى كارگردان مشهور ايرانى را به عنوان رئيس هيأت داوران جشنواره كن اعلام كرد.
قرار است انتخاب كيارستمى در روز ۱۶ ژانويه به طور رسمى از رسانه هاى گروهى فرانسه اعلام شود. بنا بر اين گزارش سال گذشته «كوئنتين تارانتينو» با اهداى جايزه نخل طلا به مايكل مور جو خاصى ايجاد كرد، بنابراين از وراى انتخاب رئيس هيأت داوران مى توان به سياست آن سال جشنواره پى برد. در سال هاى گذشته نام هاى بزرگى همچون فرانسيس فورد كاپولا، مارتين اسكورسيزى، روبرتوروسيلينى، ژوزف لوزى، لوكينو، ويسكونتى، سوفيالورن، ايزابل آجانى، رومن پولانسكى، ژرارد وپارديو، فريتس لانگ، ژان كوكتو، رنه كلر، ژان مورو، تنسى ويليامز، فرانسواز ساگان، ميلوش فورمن، ويم وندرس، برناردو برتولوچى، كلينت ايستوود و ... شنيده شده بود.
چند روز بعد در سايت پيک نت هم همين خبر با آب وتاب بيشتری نقل می شود. عباس کيارستمی سر داور جشنوار کن عنوان درشت پيک نت را شکل می دهد. مضمون تقريبا شبيه همان اطلاعيه است. اما منبع خبر قيد نشده است، پيک نت هم آب ورنگی به خبر فوق مبدهد نام چند بزرگی که به دين موهبت دست يافته اندرا رديف می کند . تمام زمينه جينی ها برای اينکه از اين انتخاب معمولی يک اتفاق استثنايی بسازند فراهم آمده است . اما يکباره در سايت فستيوال کن خبری درج می شود که ربطی با اطلاعيه اوليه تبليغات چی سينمای جمهوری اسلامی ندارد . اول بخش هايی از اين خبر را از سايت گويا نقل می کنيم .
« بر اساس خبري که سايت جشنواره فيلم کن اعلام کرده است؛ عباس کيارستمي به طور رسمي رئيس هيئت داوران بخش "دوربين طلايي" پنجاه و هشتمين دوره جشنواره کن شد. اين نخستين باري است که يک فيلمساز ايراني رياست هيئت داوران بخشي از جشنواره کن را به عهده مي گيرد وبعداشاره می شود به شايعاتی که در مورد داوری بخش اصلی جشنواره کن پخش شده بود. وبعد حرفهايی از کيارستمی نقل میشود که گفته است:« از اين فرصت استفاده کرده و به جشنواره کن به خاطر نوع برخوردش با جهان - با تمام تفاوت ها و گوناگوني هايش – درود مي فرستم. کن هميشه نگاهي انسان گرا داشته و به عنوان جشنواره اي مستقل هيچگاه هيچ خط سياسي اي را دنبال نکرده... من هم امسال در خدمت هنر به طور کلي و سينما به طور مشخص همراه اين جشنواره خواهم بود». "
در همين مدت سايت هنری/ سينمايی پندار ( داخل ايران) خبر دفتر کن را نقل می کند ، اما چنين وانمود می شود که بخش های اصلی وفرعی جشنواره در يک حد ارزش هستند البته ديگر نام بزرگانی که قبلا چنين افتخاری نصيبشان شده را به دنباله خبرش نمی چسباند.
اول اينکه ما هر که باشيم وهر نظری نسبت به مسايل هنری داشته باشيم چه به بهره سياسی رژيم های سرکوبگر از هنر معتقد باشيم وچه به اين مسايل اهميتی ندهيم وفقط به ارزش های هنری وخلافيت هنرمند بها بدهيم ( در آن صورت و با اين معيار قاعدتا نبايد فرقی بکند که اين هنرمند به گونه لنی ريفنشتال { سينما گر خلاق آلمانی} يک فاشيست باشد ويا مثل فريتس لانگ{ديگر هنرمندمعتبر آلمانی} ضد فاشست، مردم آلمان بايد به وحود هر دو افتخار نمايند ) بهر حال و در هر صورت نمی توانيم به دليل گرايشمان به يک فر د ، يا هنرمند خبر ی را نادرست انتشار دهيم .اما در مورد انتخاب اخير هم اصلا شايعه ای در کار نبود، شايعه به خبری ميگويند که دهان به دهان می گردد بدون اينکه منبع پخش کننده مشخص باشد اما اين خبر کذب را شخصی حقيقی بانام واقعی اش که ادعا شده عضو کميته انتخاب کن هم هست پراکنده وچند روز بعد ، دفتر جشنواره ی کن، خبر واقعی را انتشار داده است که در بی، بی ،سی وسايت .گويا. هم منعکس شده وشايذ چند سايت های ديگر هم، انرا نقل کنند، اما ، چرا يک عضو کميته انتخاب به خود حق داده است که خبری را قبل از اعلام رسمی منتشر کند، در اين 57 سالی که کن برپا شده 57 نفر هم رياست هيات داوران بخش اصلی را بعهده داشته اند تا حالا خوانده ايد يا شنيده ايد که عضو کميته انتخاب اطلاعيه ای قبل از اعلام رسمی فستيوال {حتی اگر خبر واقعی هم باشد} انتشار دهد؟ چه برسد به آنکه جعل خبر هم بکند. ديگر اينکه داوری بخش های فرعی در کن ويا هر جشنواره ديگر هم ارزش با بخش اصلی نيست ، آقای کيارستمی خودش هم ميگويد که چند سال پيش همين سمت را در بخش فيلمهای کوتاه داشته است هيچگاه اين انتخاب برجسته نشده ، انعکاسی هم در مطبوعات و سايت های فارسی زبان نداشته است ، حالا چگونه می شود خبری که چند سال پيش عادی تلقی شده بود امروز اين چنين مهم نموده می شود؟، اما آيا آقای عضو کميته انتخاب هم بی دليل چنين رفتاری را مرتکب شده است ؟. نه، نبايد آنقدر ساده انديش باشيم. چنين بنظر می رسد آقای ژيل ژاکوب مدير کن قصد داشته به چنين هدفی برسد و اين آقا هم کار را تمام شده تصور کرده وخواسته است خود وقبل از اعلام رسمی بيان کننده اين خبر بهجت بخش! باشد، . اما اتفاقاتی که هنوز مشخص نشده وشايد هم تا آقای ژيل ژاکوب مدير کن است ودولت فرانسه زير عنوان ارتباط اقتصادی در راه چاپيدن سرمايه طبيعی مردم در بند ايران سهم عمده ای می برد . برنامه هايی که در جهت مقاصد سياسی دولتی تنظيم شده برملا نشود. قصد ما نيست که بگویيم که کن آقای کيارستمی را شايسته رياست هيات داوران نمی داند . اگر دولت فرانسه برای لاس زدن با جمهوری اسلامی لازم بداند، سر داوری کن که چيزی نيست مديريت جشنواره را هم تقديم خواهد کرد، همچنان که به هنگام جشنواره کن 96 جايزه نخل طلا را به سينمای جمهوری اسلامی اهدا کرد ومعلوم نشد به چه دليلی اپوزسيون ضد رژيم! با هلهله وشادی از اين اتفاق استقبال کرد با اينکه آقای کيارستمی همان زمان در مصاحبه باخبرگذاری جمهوری اسلامی با صراحت گفت:
حضور ما در عرصه های بين المللی موقعيت خوبی است برای اينکه تصور وذهنيت مردم دنيا را نسبت به ملتی!! ( ترور های رژيم جه ربطی به ملت دارد؟) که از سوی غرب به عنوان تروريست معرفی می شود عوض کنيم.
می دانيم مدتی قبل از اهدای اين جايزه به کيارستمی، محکوميت جمهوری اسلامی در می کونوس رژيم ومتحدان اروپايی اش را دچار مخمصه کرد و آقای کيارستمی خود اذعان دارد که اين جايزه ، توانسته است ، ذهنيت دنيا را نسبت به اين جانيان تغيرد هد ، حالا ما اپوزسيون سرنگونی طلب به جای اينکه از اين موقعيتی که در اثر مقاومت شجاعانه قاضی پرونده فراهم آمده بود بيشترين بهره را ببريم ، مجالس جشن وسرور بر پا می کنيم واين موفقيت رژيم را به يکديگر تبريک می گويم !!! واقعا که...
حتی رايزن فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی در فرانسه هم در تبريک وتهنيت ، به تاثير اين جايزه در به سايه کشاندن رسوايی رژيم در ميکونوس اشاره داشت.
«جناب آقای عباس کيارستمی با سلام ... تبريکات متغددی که از جانب هم ميهنان! وديگران بما ابراز می شود حاکی از تا ثير مثبت مطرح شدن نام جمهوری اسلامی ايران در سطحی چنين گسترده می باشد. باا حترام سيد حسن هاشمی رايزن فرهنگی ج.ا در پاريس»
قصد ندارم به گذشته برگردم و اتفاقات آن روزها را مرور کنم. من از معدود کسانی بودم که سياسی بودن اين جايزه را با اتکا به اسناد مستدل به ميان مردم آوردم ، آنچه اتهام هم بود از بابت فاش گويم تحمل کردم .حسود ، مغرص، ضد هنر، ُسياه بين وطن فروش، واژه هايی بود که نثار من می شد . امامن به استدلالهای خودم اطمينان داشتم اعتنايی به اين جو سازی ها نکردم وايستادم ويک تنه با ذهن های متوهم مقابله کردم. زمان گذشت، تا وقتی رسيد که در دولت به اصطلاح، اصلاح طلب وناجی! خاتمی آقای پزشک مدير عامل بنيادفارابی شد. او بود که معلوم نشد به چه دليلی ماجرای زد وبند دولتی را برای کسب اين جايزه برملا کرد . و بعد از آن در مطبوعات چاپ داخل بارها ، به اين مسئله اشاره شد ونقش آقای حقيقت در ارتباط با اين امتياز ها نيز شکافته شد ، حتا در ماجرای حذف فيلم سفر با باد از بهرام بيصايی از مجموعه کيش و در جشنواره کن ،درنامه ای که بيضايی به ژيل ژاکوب نوشت باز هم نقش آن آقا در داد وستد های فستيوال کن مشخص تر شد وکار به آنجارسيد که ژيل ژاکوب مجبور شد تا همه کاسه کوزه ها را سر پير ريسيا ن بشکند واو را قربانی کند. اين اتفاق در مطبوعات داخل هم انعکاس وسيع يافت که ما به يک نمونه آن توجهتان می دهيم:
اخراج مشاور مهم دبير کن وتوضيحات مديرعامل فارابی اعتبار واهميت نخل طلايی ايران را دربرابر يک سئوال بزرگ قرار داد. عنصر اخراج شده از کن چه ارتباطی با عوامل سينمای ايران داشت؟ هفته نامه سينما/ ويدئوشماره158 ستون بازتاب.
منتهی ما وقتی شيفته شخصی يا کاری مِی شويم، ويا وقتی به اين توهم گرفتار شده ايم که اين امتياز ها برای ما غرور آميز است اين امکان را { ممکن هست ناخواسته} برای واسطه ها فراهم می آوريم تا با سوء استفاده از حس ناسيوناليستی ما جيب هايشان را از سکه انباشته کنند ودر خفا به ما وساده انديشيیمان بخندند، من هم برای هنرمندان زادگاهم ارزش و اعتبار قايلم اما رفتارها وحرفها ی هنرمند هم در قضاوتهايم اثر خواهد داشت .بر اساس تاملی که من نسبت به مجموع رفتار های آقای کيارستمی طی اين سال ها داشته ام/ چه آن زمان که سانسور را باعث رشد خلاقيت مِی دانستند ، چه حالا که فيلم خود شان در قصابخانه وزارت ارشاد خاتمی تکه وپاره شده، چه آن زمان که نسبت به حرکت ها واعتراضات مردم بی اعتنا می ماندند چه حالا که با دانشجويان می پيوندندورايشان از خاتمی پس می گيريند ،چه آنگاه که برنامه های وزارت ارشاد را وخوب ومهم می دانستند وچه الان که وضعيت سينما در ايران را يک فاجعه می داند ، چه آن وقت که حضور زنان را در فيلمهايشان حذف می کردند وچه حالا که خودشان را مدافع بر حق زن می دانند وچه.. وحتی اگرعلاوه برنحل طلای کن/ شير برلين / ببر وپلنگ ونيز... وانواع واقسام حيوانات فستيوال های ديگر را به چنگ بياورند واگر حتی صد جايزه ديگر هم از جشنواره ها بگيرند ودر صد فستيوال هم سرداورش کنند وعلاوه بر نوبل ژاپونی انواع و اقسام نوبل های سوئدی ونروژی وهندی وسريلانکايی و... را تصاحب کنند در تاثيری که به خصوص آثارو حرفهای ايشان در بزک چهره کريه آخوندها، داشته ترديدی نمی توان داشت؛ تمام نکته هايی که فهرست وار گفتم بر اسنادی متکی است که در دوکتاب «با اجازه آقای فلينی» و«راه کن از قندهار می گذرد» وده ها مطلبی که در سايت ها نوشته ام منعکس شده ونمی شود همه آن اسنادرا در يک مقاله چند صفحه ای گنجانيد. اما آماده ام در هر جا وهرموقعيت در هر بحث ومناظره ای شرکت کنم تا اگر هستند کسانی که هنوز هم در صحت اين ادعا ترديد دارند خود به قضاوت دعوت شوند . امامن در نونشتار اينبارم بيشتر به حرف ها ونظرهای ديگران استناذ می کنم . اول ببينيم روزنامه ليبراسيون چاپ پاريس چه نوشته است؟ اميد اينکه ليبراسيون و منتفد فيلمش «ژان پير برن »هم متهم به حسادت وغرض ومرض نشوند.
وضعيت کنونی رژيم برای کيارستمی قابل قبول است وحتی به نوعی رفاه خود را در آن مي بيند. او بر خلاف تعدادی از کارگردانان که از سانسور در ايران شديدا ابراز ناخرسندی مي کنند، با درد اين همکارانش همبستگی ندارد. از او در باره سعيدی سيرجانی سئوال می شود جواب ميگويد: من از نويسندگانی که واقع بين (!) نيستند خوشم نمی آيد؛ فيلمهای اوبه رژيم اين امکان را می دهد که تصوير ديگری از خود درخارج از کشور ارايه دهد( نشريه ليبراسيون 94-11-5)...
advertisement@gooya.com |
|
از اين مسئله هم می گذريم ومی رسيم به اظهار نظر آقای عباس کيارستمی در باره جشنواره کن که در سايت گويا درج شده .ايشان ميفرمايند: اين جشنواره هيچگاه ،هيچ خط سياسي اي را دنبال نکرده ومستقل هم بوده است.
برخلاف نظر آقای کيارستمی نه فقط جشنواره کن بلکه بسياری از جشنواره های مشهور سينمايی خط سياسی ای را دنبال می کنند واز استقلال به معنی درست آن بدورند. بهتر است درمورد جشنواره کن به نظرهايی که در داخل ايران در اين موردابراز شده توجهتان بد هم ، رضا عليپور متعلم يکی از تهيه کنندگان فيلم« شايد وقت ديگر »می نويسد: آقای "ژان پی یر ریسیان" (عضو سابق هیأت انتخاب فیلم برای جشنواره یاد شده) در گفتگویی با ماهنامه سینمایی "فیلم" (شماره 158) به صراحت اعلام کرده اند که فیلم "سالهای آتش زیر خاکستر"، محصول "الحزایر" و ساخته "محمد لخدر حمینه" در سال 1975، جایزه نخل طلا را گرفت چرا که قرار بود در همان سال آقای "والری ژیسکاردستن" (رئیس جمهور وقت فرانسه) یک تک پا تشریف ببرند "الجزایر" و برگردند (به مناسبت دوازدهمین سالگرد استقلال الجزایر از فرانسه). به هرحال دولت فرانسه یک جورهایی می بایست دل ملت و دولت "الجزایر" را به دست می آورد که گویا در به دست آوردن دل دومی موفق و کامیاب بود.
البته عليپور برداشت های خودش را از کن بيان نمی کند بلکه اين حرفهايی است که ژان پير رسييان مشهور ومعزول در گفتگو با ماهنامه فيلم مطرح کرده است.
گفتيم که اين وضعيت در مورد ديگر فستيوال ها نيز صادق است تنها کافی است به گزارش اخيرماهنامه فيلم در باره اسکار 2005 توجه کنيم. که اين نشريه ضمن معرفی فيلمهای بخش اسکار خارجی در باره فيلم «لاک پشت ها هم پرواز می کنند» که جمهوری اسلامی به آکادمی اسکار معرفی کرده میِ نويسد : موفقيت اين فيلم به احتمال زياد بستگی به تحولات ُسياسی دارد.(ماهنامه فيلم شماره 326)
آيا از اين روشنتر می توان دخالت مسايل سياسی در انتخاب های جشنواره های مشهور راعيان کرد و همچنين ادعای آقای کيارستمی در مورد استقلال کن با واقعيت همخوانی ندارد. می دانيم همه اين گونه جشنواره ها بدون استثنا از بودجه های دولتی تغذيه می شوند واستقلال سياسی برای اين رويدادها واژه ای است بی معنی .حتی در اطلاعيه آن آقا هم ميخوانيم که سال گذشته «كوئنتين تارانتينو» با اهداى جايزه نخل طلا به مايكل مور جو خاصى ايجاد كرد. بنابراين از وراى انتخاب رئيس هيأت داوران مى توان به سياست آن سال جشنواره پى برد.»
اين جو خاص اين چنين بود که سال گذشته فيلم مايکل مور که محتوای آن بر ضد سياست های بوش بود جايزه نخل طلارا گرفت و به اين تصور دامن زده شد که سياست ضد بوش دولت فرانسه در اهدای اين جايزه بی تاثير نبوده است هر چند نمی توان در توانايی های فيلم سازی مايکل مور شک داشت اما اگر سياست های بوش و فرانسه در مورد حمله به عراق هماهنگ بود اقای ژيل ژاکوب می توانست ترتيبی بدهد که اين فيلم در يکی از بخش های فرعی قرار بگيرد تا برد تبليغاتی اش محدود و کم آزار باشد.
وقتی مسئول بنياد فارابی که پروژه بهره سياسی از هنر را خود برنامه ريزی می کند زد وبند عوامل رژيم خودش را در کن فاش می کند . چطور می توان ادعای استقلال اين جشنواره را بيان کرد؟( مصاحبه آقای مسئول فارابی در شماره713 کيهان لندن، چاپ شد) البته کسانی که خود از اين خان گسترده بيشترين بهره را برده اند خوب معلوم است با چه انگيزه ای جشنواره مذکور را مستقل ارزيابی می کند / برای اينکه اين ادعايمان را هم به يک سند از منقدين فيلم داخل کشور بياميزيم بخشی از صحبت های امير عزتی منتقد سينما را که دو ، سه ماه پيش از جهنم آخوندها گريخته است را نقل می کنيم امير عزتی در گفتگوبا مجله الکترونيکی سينما در ديدگاه شماره 3 می گويد:
حتی آنهایی که ظاهرا کلمه ای درباره جمهوری اسلامی به زبان نمی آورند و به سادگی در حال ساختن فیلم و ارسال به جشنواره ها هستند ، هم در خفا برای کسب آبرو برای حکومت آخوندی هستند. مثل کیارستمی که مقدمات مطرح شدن او در مجامع بین المللی در بنیاد سینمایی فارابی ریخته شد و تا چند سال هزینه رفت و آمدهای ایشان به اروپا و حتی هزینه تلفن راه دور او توسط همین بنیاد پرداخت می شد.
حرف آخر اينکه که تا وقتی رژيم جمهوری اسلامی را به سقوط نکشانيم هيچ جايزه ای نمی تواند سرشکستگی مارا بابت تحمل نابکار ترين حکومت روی زمين ، جبران کند. از جهتی ديگر چون آقای کيارستمی از گستاخی! های سعيديی سيرجانی در برابر حکومت عصبانی! شده بودند به جاست که با سروده ای از سعيدي سيرجانی اين نوشتار را به پايان برسانيم .
به يکباره جان در ستم سوختن/ مرابهتر از با ستم ساختن
بصير نصيبی/24 ژانويه 2005/ زاربرو کن/آلمان
Cinema-ye-azad @t-online.de
[عباس کيارستمي رئيس هيئت داوران بخش "دوربين طلايي" جشنواره امسال کن شد]