گزارشى درباره كنسرت گروه عارف
ما همان آدم ها هستيم
مرضيه رسولى
شهرام ناظرى كاغذهايش را از جيبش درمى آورد و جلوى خود مى گذارد. بر عكس كنسرت هاى قبلى عينك شيشه اى رنگش را به چشم نزده. پرويز مشكاتيان كنار دستش نشسته است. آن ها اگر چه با هم در اين چند سال كار نكرده اند اما هنوز رابطه عاطفى شان محفوظ است. هر چند از اين صميميت در پوستر كنسرت ۱۰ و ۱۱ دى ماه و عكس روى بليت كنسرت خبرى نيست. در كنار هم اما با فاصله ايستاده اند و به دوربين چشم دوخته اند و ديگر اعضاى گروهى كه با نام عارف روى صحنه ظاهر شده، با همان فاصله دور و برشان را گرفته اند.۴ هزار نفر به آنها چشم دوخته اند و بعد از ايستادن در سرماى زمستان بيرون درهاى سالن وزارت كشور كم كم گرم مى شوند. آنهايى كه پول خريد بليت هاى ۲۰ هزار تومانى را نداشته اند روى صندلى هاى بالكن نشسته اند و از طريق ويديوپروجكشن برنامه را مى بينند يا اينكه از پشت سر همديگر كله مى كشند.
اعضاى گروه عارف بعد از چند سال دور هم جمع شده اند. بيژن كامكار مسن ترين عضو گروه مى گويد بعد از ۱۳ سال. جمع آنها جمع است، در غياب خيلى از ياران قديمى و پاى ثابت تمام برنامه ها و اجراها پرويز مشكاتيان است كه تمام تاريخ و خاطره عارف را به دوش مى كشد و هر چند وقت يك بار آن را با اعضاى قديمى و جديد تقسيم مى كند.گروهى كه سال ۱۳۵۶ در راديو تشكيل شد. بعد از گروه شيدا و نام عارف قزوينى را به پيشنهاد «سايه» بر آن گذاشتند كه آن وقت ها رياست راديو ايران را برعهده داشت. عارف در گلچين هفته برنامه اجرا مى كرد. پرويز مشكاتيان مى گويد: «بعد از استعفا از راديو به خاطر كشتار ۱۷ شهريور كانون چاووش را تشكيل داديم و آنجا هم با مردم همراه بوديم. شعرهاى مردمى و ميهنى را سرود مى كرديم و صبح تا شب خودمان مى ساختيم، مى زديم و تكثير مى كرديم و در اختيار مردم مى گذاشتيم تا آنجا كه ارتباط با مردم گسترده تر شد و تنها به همين دليل در سال ۵۹ چاووش را مهر و موم كردند.»
پرويز مشكاتيان، محمد رضا لطفى و حسين عليزاده رهبران چاووش با هم اختلاف نظر پيدا كردند تا اينكه چاووش از هم پاشيد و مشكاتيان با گروه كوچك عارف ادامه داد. اما ديگر از عارف فقط نامى مانده است و صدايى كه تنها مى توان در خلوت خانه به آن گوش سپرد: اجراى گروه عارف با صداى محمدرضا شجريان، اجراى گروه عارف با صداى شهرام ناظرى، اجراى گروه عارف با صداى عليرضا افتخارى، على جهاندار، ايرج بسطامى و حميدرضا نوربخش.آستان جانان، سر عشق، بيداد، نوا و مركب خوانى، دستان، جان عشاق، گنبد مينا و....
همه به راه خود رفته اند. پرويز مشكاتيان در اين مدت كه هفت سال از آخرين كنسرتش در تهران مى گذرد گوشه خانه اش در نياوران نشسته و كتاب مى نويسد. عليزاده با گروه هم آوايان تجربه هاى جديد مى كند، شهرام ناظرى آهنگ هاى پسرش را مى خواند، محمد على كيانى نژاد فراموش شده، ايرج بسطامى زير خروارها خاك است، محمدرضا شجريان دلزده از وضعيت هنر داخل در آن سوى مرزها برنامه مى گذارد، حميد متبسم گروه دستان را مى گرداند، عليرضا افتخارى پشت سر هم آلبوم بيرون مى دهد، كامكارها اركستر خانوادگى خود را دارند، كيوان ساكت دلش را به گروه وزيرى خوش كرده است و...
عارف از آدم هايش جدا مانده است. عارف حالا ديگر روح فراموش شده اى است كه هر چند وقت يك بار لباس جديد به تنش مى كنند. مگر يك گروه فقط با خاطره زنده مى ماند؟ گروهى كه همه كسانش را از دست داده است و آدم هايش هر كدام دغدغه هايى دارند كه از عارف جدا مى كندشان. اگر عارف باشد آنها با گروه هايشان چه كنند؟ از عارف جز دور هم جمع شدن اعضايش چه مانده است آن هم بعد از چند سال؟ از عارف چه كسى مانده است؟
عارف حالا فقط اسمى است در بيوگرافى آدم هايش و كنسرتى كه ۸ هزار نفر در دو شب مخاطب آن هستند. مثل همين امشب كه خيلى ها با آن غريبه اند و اگر آمده اند براى تجديد خاطره آن سال هاست، براى شنيدن صداى سنتور پرويز مشكاتيان، آواز گرم شهرام ناظرى كه «مرا عاشق» را مى خواند، شنيدن ساز بيژن، اردشير و ارژنگ كامكار و نى جمشيد عندليبى.
عارف آمده تا خود را مرور كند. بنابر اين قطعاتى كه پشت سر هم و بدون تنفس نواخته مى شوند از قطعات حماسى گرفته تا عرفانى و عاشقانه، مناسبتى با هم ندارند و اجراهاى قديمى و ساخته هاى جديد تر مشكاتيان را تشكيل مى دهند. شهرام ناظرى سرما خورده است و مثل هميشه هنگام خواندن دستانش را تكان مى دهد و هنگامى كه نمى خواند خودش را. موهاى پرويز مشكاتيان زير نور پروژكتورها سفيدتر از هميشه است اگر چه بيشتر از ۴۶ سال ندارد. بعد از اين اجرا او دوباره به گوشه خود مى رود و نوشتن كتاب هايش را از سر مى گيرد تا زمانى كه دلتنگى بر او غلبه كند؛ دلتنگى از همنشينى هاى گذشته نه دلتنگى از صحنه و ارائه كارهاى تازه اش به مردم. چرا كه معتقد است مخاطب در كارهايش تاثير ندارد و به خاطر شنونده كارى را بر خود تحميل نمى كند.
حتى عارف هم ا نگيزه اى براى مشكاتيان نيست. او هنوز براى اجراى كنسرت انگيزه مى خواهد و شرايط كنونى هم مايوس كننده و هم از بين برنده انگيزه هنرى است: «خرابى از حد گذشته و هيچ كارى نمى توان براى آن كرد. هيچ تعريفى از هويت موسيقى در اين سال هاى اخير نداشته و نداريم.»
او مى گويد: «ما توقع و انتظار مردم را برآورده مى كنيم و عارف پاسخگوى انتظارى است كه مخاطبانش دارند. اشعارى هم كه انتخاب شده، نشان دهنده پيام و حرف ماست.»
از آدم هاى پركار آن زمان اما خبرى نيست. آن زمان همه در كانون چاووش شب و روز كار مى كردند. مركز حفظ و اشاعه موسيقى مركز اجتماع آنها شده بود. هر روز تمرين مى كردند و مى خواستند كار را به بهترين نحو ارائه دهند و بهترين گروه موسيقى سنتى بودند.از آدم هاى آن دوران كه عارف دور هم جمع مى كردشان خبرى نيست، اما مشكاتيان مى گويد عارف همان عارف قديم است و اگر مى گذاشتند در استاديوم ۱۰۰ هزار نفرى آزادى كنسرت برگزار كند هيچ جايى خالى نمى ماند. اگر چه قرار بر اين شده كه عارف بعد از اين برنامه زنده بماند و يك كميته فنى براى ادامه كارش تشكيل شود. مشكاتيان مى گويد عارف همان است كه بود. كنسرت با سرود ايران مرز پرگهر تمام مى شود. نظم سالن به هم خورده است و از بالكن كه نگاهى مى كنى انگار گردباد وزيدن گرفته. همه از جايشان بلند شده اند. در اينجا هميشه مردم براى رفتن عجله دارند. آدم ياد اجراهاى اركستر موسيقى ملى مى افتد كه اين سرود حسن ختام برنامه هايش است. شهرام ناظرى كاغذ شعرهايش را در جيبش مى گذارد. ۴ هزار نفر به كمك همديگر سكوت خيابان ها را مى شكنند.
advertisement@gooya.com |
|
نگاهى به كنسرت گروه عارف
لحظه ديدار نزديك است
هوشنگ سامانى
گروه عارف به سرپرستى پرويز مشكاتيان پس از هفت سال سكوت با يك سازماندهى جديد در روز هاى ۱۰ و ۱۱ دى ماه كنسرت بزرگ خود را در تالار وزارت كشور به اجرا درآورد. تركيب ۱۸ نفره، ضمن برخوردارى از وجود برخى چهره هاى قديمى، جوانان مستعدى را هم به ميدان آورده بود. شهرام ناظرى درست در جايى نشسته بود كه سال ها پيش زنده ياد ايرج بسطامى از آن جايگاه نغمه سر مى داد و محمدعلى كيانى نژاد نوازنده نى هم جاى خود را به جمشيد عندليبى داده بود. در اين ميان كيوان ساكت نوازنده تار و برادران كامكار يعنى بيژن، اردشير و ارژنگ در همان جايى نشسته بودند كه پيش از اين گروه عارف را يارى مى دادند.آنچه در كنسرت اخير گروه عارف به اجرا درآمد مجموعه اى از آثار منتشر شده و همچنين چند اثر جديد پرويز مشكاتيان بود. با اين توضيح كه آثار قبلى با تنظيمى جديد ارائه شدند. از جمله مى توان به تغيير سازآرايى و ايجاد تعادل بين ساز هاى مضرابى و كششى اشاره كرد. اما مهم ترين و بارزترين تغيير پيش آمده در اجراى اخير نسبت به اجرا هاى پيشين اضافه كردن يك خط هارمونى ساده به نظر مى رسيد كه توسط ساز هاى آرشه اى مثل كمانچه، قيچك آلتو و قيچك باس همراهى مى شد. هارمونى اى كه به نظر مى آمد خيلى محتاطانه و فقط در برخى از قطعات خودنمايى مى كرد. البته وسواس مشكاتيان در به كار بردن صدا هاى همراهى كننده و به اصطلاح هارمونى به راحتى قابل درك است. زيرا هارمونى عنان گسيخته در موسيقى ايرانى به آنجا منتهى مى شود كه انبوهى از صدا هاى جورواجور با هم تركيب شوند و موجود ناهمگونى بسازند كه نه به موسيقى اصيل ايرانى شباهت دارد و نه به موسيقى فاخر و چندصدايى غرب.
گروه عارف در شمايل جديد خود چيزى نسبت به گذشته كم نداشت و تقريباً همان انسجام و يكدستى خود را بروز مى داد. به عبارتى آنها در گذر زمان دچار افت كيفيت نشدند و نشان دادند همچنان قادرند به عنوان گروه تراز اول در عرصه گروه نوازى موسيقى ايرانى عرض اندام كنند. اما نكته اى كه جالب و در عين حال عجيب به نظر آمد، برترى تكنوازى ها و دونوازى هاى برخى افراد گروه در مقايسه با تركيب كامل ايشان بود. درخشش بهداد بابايى در سه تارنوازى، سيامك آقايى در نوازندگى قيچك باس تحسين حاضران را در پى داشت ضمن اينكه دو نوازى كمانچه با هنرمندى اردشير كامكار و شروين مهاجر نيز چونان نگينى بر كل اجرا درخشيد.
فضاى شنيدارى كنسرت اخير به طور كلى در دستگاه شور تنظيم شده بود منتها براى ايجاد تنوع هر يك از تكنوازان كه در عمل اتصال قطعات را هم بر عهده داشتند، سعى داشتند فواصلى غير از دستگاه شور را در اجراى خويش بگنجانند. بر همين اساس جمشيد عندليبى ماهور نواخت و اردشير كامكار در معيت شروين مهاجر فواصل همايون را براى چابك سوارى برگزيد. حس قوى اردشير كامكار در كمانچه نوازى اجراى او را از سايرين متمايز مى كرد به ويژه آنكه وى به زيبايى خاصى از شور به همايون رفت و سرانجام فرودى دوباره به شور انجام داد.با آنكه بيشتر قطعات اجرايى به بازخوانى آثار پيشين اختصاص داشت اما همان چند اثر جديد به راحتى توان آهنگسازى اخير مشكاتيان را به نمايش گذاشت كه از آن ميان تصنيف «لحظه ديدار» درخشش خاصى داشت و نشان مى داد پرويز مشكاتيان همچنان مبتكر ترين تصنيف ساز زمانه ماست.
همخوانى اعضاى گروه در بخشى از اين تصنيف با مطلع «لحظه ديدار نزديك است» به نوعى بدعتى در كار هاى مشكاتيان به حساب مى آيد چه اينكه وى در آثار گذشته توجه چندانى به استفاده از گروه كر و نوازنده هاى همخوان نداشت.به رغم آنكه شنوندگان كنسرت گروه عارف به دليل سوء مديريت برگزار كنندگان كنسرت با يك ساعت و نيم تاخير و معطلى در خيابان، موفق شدند در صندلى هاى خود قرار گيرند _ كه اين تاخير خستگى آنها را به دنبال داشت _ ولى با اين وجود علاقه مندى خود را به ادامه برنامه و تكرار برخى قطعات نشان دادند. نوازندگان نيز در پاسخ به تقاضاى مردم بار ديگر بر كرسى هاى خود قرار گرفتند و هنرنمايى آغاز كردند. برنامه جالب و پايانى كنسرت، اجراى سرود تاريخى «اى ايران» از ساخته هاى زنده ياد روح الله خالقى بود. اجراى اين سرود در گروه هاى موسيقى سنتى تاكنون چندان معمول نبوده است و بازخوانى آن توسط شهرام ناظرى براى غالب شنوندگان غيرمنتظره بود. به نظر مى رسد اجراى آن نوعى واكنش به اقدامات جريان هاى ضدايرانى است كه اخيراً به شكل هاى مختلف سعى در تخريب و تحريف واقعيت هاى تاريخى دارند. از طرفى ديگر امسال مصادف با شصتمين سال تولد سرود «اى ايران» است و اين حسن تصادف هم در انتخاب اجرا بى تاثير نبوده است.