چهارشنبه 22 تیر 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

نصرت‌الله مسلميان؛ نقاش و مجسمه‌ساز: هنر با حاکميت ايدئولوژی واحد؛ همخوانی ندارد، ايلنا

از نگاه مسلميان؛ در جامعه‌ای که يک ايدئولوژی واحد القاء می‌شود و رسانه‌ها در چنبره‌ی اهداف مديريتی هستند، نمی‌توان انتظار داشت هنر به ميان مردم برود. فضای بسته به خلاقيت آسيب می‌زند و در توليد آثار هنری؛ بودن فضای گفتگو، عدالت اجتماعی و آزادی بيان به شکوفايی هنر کمک می‌کند.

ايلنا: يکی از موضوعاتی که در جامعه امروز بسيار چالش برانگيز است و در ابعاد مختلف مورد بحث قرار می‌گيرد؛ مقوله هنر است. هنر در شاخه‌های مختلف. البته هنرهای تجسمی نيز از اين فضا دور نمانده‌اند. در ميان هنرمندان اين وادی از فعاليت‌های صرف هنری تا فعاليت‌های هنری با اهداف سياسی صورت گرفته است و حتی بسياری از دست‌اندرکاران اين عرصه معتقدند هنرمند نمی‌تواند از تحولات اجتماعی خود دور بماند و آثار هنريش را از اين تحولات به دور نگاه دارد. يکی از اين هنرمندان که چنين اعتقادی دارد، «نصرت‌الله مسلميان»، نقاش و مدرس است. او فراتر از اين خطوط را هم مورد توجه قرار می‌دهد و هنر را راهی برای خروج از فضای ايدئولوژيک می‌داند. او می‌گويد «در جامعه‌ای که يک ايدئولوژی واحد به احاد مردم القاء می‌شود و رسانه‌ها در چنبره اهداف مديريتی قرار دارند، چگونه می‌شود انتظار داشت هنر به ميان مردم برود؟»
گفتگويی داشتيم با اين هنرمند که شاگردان جوان بسياری را هنر نقاشی آموخته و به متن جامعه هنری فرستاده است. و نتيجه صحبتمان، مصاحبه‌ای شد که هنر و وضعيت آن در جامعه امروز را از وجوه مهمی آسيب‌شناسی و ريشه‌يابی می‌کند.

* پس از انتخابات و اتفاقاتی که پس از آن رخ داد؛ انتظار آن می‌رفت که هنرمندان به انزوا بروند. اما فعاليت‌های انفرادی يا گروهی که صورت گرفت چيزی برخلاف اين انتظار بود، ارزيابی‌تان از آن شرايط چيست؟



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 




__ توليد آثار هنری - در کل فعاليت هنری- يک فعاليت اجتماعی است. طبيعتا هنرمندان هم در جريان توليدات هنريشان زمينه‌های اجتماعی مختلف را به نمايش می‌گذارند. در همين رابطه است که می‌بينيد برخلاف انتظار در روندی که تحولات سياسی جامعه ما طی می‌کند هنرمند با هنرش در عرصه حضور می‌يابد چراکه هنر به مثابه يک توليد اجتماعی و در واقع يک رويکرد چالش‌ برانگير است.
هنرمند اين چالش را به ميان می‌کشد و با اين چالش می‌کوشد تا واقعيت‌های روز را به شکل يک ابژه هنری بيان کند. هرچند ممکن است جريان موافقی که برای حضور هنرمند و هنر در عرصه لازم است؛ وجود نداشته باشد اما به خاطر آن وجه چالش‌ برانگيز و پرسش‌گرانه‌ای که هنر دارد، هنرمند دست به خلق آثارش بزند. چه بسا در همين فرآيند به عنوان يک عامل فعال در زمينه تغيير واقعيت‌های جامعه تلاش می‌کند. از اين رو دور از انتظار نيست که هنر در چنين شرايطی حضور می‌يابد اگرچه به وضوح، موانعی بر سر راه آن وجود دارد.

* در اين ميان جوان‌ها چه تغييری کردند و آيا می‌شود گفت که حرکت و تلاش بيشتری برای حضور در عرصه هنری ازسوی جوانان ديده می‌شود يا نه؟
__ چندسالی است که به لحاظ کمی، تعداد بسيار زيادی از جوانان به‌سوی وادی هنر آمده‌اند و می‌کوشند خودی نشان دهند. به طبع، تلاش ۱۰ سال اخير به بار می‌نشيند. جوانان آن دهه اکنون صاحب تجربه‌ای شده‌اند، شناختی پيدا کرده‌اند، به زبان، ابزار و مقتضيات مربوط به هنرشان مجهز شده‌اند و امروز می‌توانيم بگوييم بازتاب بخش مهمی از رويدادهای معاصر را می‌توانيم در کار جوانان ببينيم.

* برخی از استادان معتقدند با روندی که هنرمندان جوان طی می‌کنند آينده‌ی هنرهای تجسمی نگران‌کننده است و ساختارشکنی‌هايی که صورت می‌گيرد ساختارشکنی‌های قابل توجيه و اميدوارکننده نيست؟
__ به‌رغم ابزار نگرانی‌ها ازسوی برخی کارشناسان و هنرمندان برای آينده هنرهای تجسمی ايران و نحوه‌ی فعاليت جوانان در اين عرصه، به نظرم صورت مسأله چنين نيست که بگوييم در آينده به سمت انفعال می‌رويم. چراکه باتوجه به شرايط پيش آمده اجتماعی، امروزه انواع و اقسام واکنش‌ها را ازسوی هنرمندان جوان می‌بينيم. و درنهايت بايد به اين نتيجه برسيم که هنر يک پديده فردی است و يک پديده فردی زمانی که بازتاب اجتماعی پيدا می‌کند، تأثيرگذاری‌های اجتماعی نيز به دنبال دارد.
فرديت ارتباط مستقيم با مفهوم هويت دارد و انسان در يک پروسه و فرآيند، آن هويت را کسب می‌کند و به نمايش می‌گذارد. نسل جوان ما با آنچه که در صحنه به اجرا می‌گذارند و در يک فرآيند زندگی می‌کنند هويتشان را به دست می‌آورند و طبيعتا اگر در جهت کسب هويت خودشان تصميم درستی بگيرند و نگاه تعاملی و تلفيقی نسبت به گذشته خودشان داشته باشند ما نبايد زياد نگران باشيم.

* از تصميم گيری جوان صحبت کرديد و از اينکه نگاه درستی داشته باشد. به يقين سانسور و محدود کردن انسان در انتخاب؛ هرگز راهکار درستی نبوده و در عرصه‌های مختلف نشان داده که سانسور عواقب بسيار سختی را به دنبال دارد. اما در چنين روزگاری تکليف جوان امروز چيست؟
__ البته که پيشنهادها يا الگوهای متعددی برای جوانان وجود دارد برای مثال يک پيشنهاد، ايدئولوزی بازار است، پيشنهادی ديگر ازسوی عرصه‌های بين‌المللی به سمت ما می‌آيد –الگوهايی که ناشی از رهواردهای بزرگی چون مدرنيته و مدرنيسم است- همچنين پيشنهادهای منتج از تحولات داخلی و فضايی که جوانان ما در آن زيست می‌کنند؛ وجود دارد. و البته اين فضا آکنده از پيشنهادهای ايدئولوژيک و جهت‌دار است. جوانان در اين پروسه می‌توانند در مقوله هويت، مقوله فرديت و درنهايت انتقال آن به مقوله هنر و تبديلش به يک پديده هنری انتخاب‌های صحيح می‌کنند يعنی رفتارهايشان انفعالی نيست و دنباله‌روی از پيشنهادهای سطحی به شمار نمی‌رود. می‌توانند آسيب‌شناسی مناسبی از وضعيت داشته باشند. به نظرم حتما شاهد پديده‌های موفقی ازسوی جامعه جوانمان خواهيم بود. البته طبيعتا می‌شود گفت که خيلی‌ها هم به بيراهه خواهند رفت و به‌جای آنکه هويت خودشان را از طريق تجربه ريخته به دست بياورند با مقوله، رفتار گزينشی خواهند داشت و اين رفتارهای گزينشی قطعا و قطعا به بيراهه کشيده می‌شود درنتيجه ما شاهد همه جور اتفاقی خواهيم بود. اما در کل موافق اين نظر نيستم که روندی که جوانان ما طی می‌کنند آينده نگران‌کننده‌ای را برای هنرهای تجسمی‌مان متصور می‌سازد. و معتقدم اين ديدگاه بدبينانه است. معتقدم جامعه ما حرکت بالنده‌ای را در پيش گرفته و هنر ما هم همين‌طور است و روز به روز هم بهتر خواهد شد.

* در اين ميان رابطه ميان خواست جوان به برون رفت از يک فضای ايدئولوژيک و هنر چيست؟
__ تحولات اجتماعی ما اين تغييرات را به وجود می‌آورد. جامعه ما به مرور پوست می‌اندازد. درواقع جوانان از تحولات تأثير می‌پذيرند که هم در عرصه‌های بين‌المللی و هم در داخل بسيار پويا و چالش برانگيز است. می‌خواهم بگويم دل مشغولی نسل جوان بسيار پوياتر و به روزتر است. طبيعتا در اين نسل مسأله کشف و ابزار خود جدی‌تر است. در اين نسل مسئوليت و انديشه اين که می‌توانم فکر کنم، بی‌انديشم و اينکه چه چيزی را نسبت به نسل‌های قبل‌تر بپسندم و بپذيرم قوی‌تر است. اين انديشه ارتباط قوی‌تری با روند بين‌المللی و جهان پيرامون دارد؛ يعنی انسان امروز بودن. از اينجاست که در کنار محدوديت‌های ايدئولوژيکی که در جامعه ما وجود دارد جوانان بيشتر می‌خواهند به خوديابی و ابراز خود دست يابند و اين ضرورت را احساس می‌کنند. يکی از راه‌هايی که می‌شود با آن به چنين هدفی رسيد مقوله هنر است. هنر می‌تواند شما را با وقايع بين‌المللی پيوند بزند، هنر می‌تواند شما را از روزمرگی نجات دهد، هنر می‌تواند شما را از فضای ايدئولوزی خارج کند. براساس همين توانمندی در راستای خودشناسی، هويت‌يابی و ابراز خود است که جوانان به سمت هنر جذب می‌شوند و می‌کوشند موانع موجود را از سر راهشان کنار بزنند تا از يکسو به خودشناسی نزديک شوند و ازسوی ديگر رابطه خودشان را به عنوان يک جزء با روابط بين‌المللی به‌عنوان يک کل درک کنند و به نمايش بگذارند.

* امروز فضاهای بين‌المللی نه تنها برای جوانان بلکه برای بسياری از افراد جامعه ما جذاب است.
__ فضای بين‌المللی فضايی است که بشر مسأله فرد را مورد توجه قرار می‌دهد و کشف هويت فردی موضوعی است که در جوامع ايدئولوژيکی چون جامعه ما يا به تأخير می‌افتد و يا موانع بر سر راه اين کشف قرار می‌گيرد. از اين رو جوانان متوجه شده‌اند با مقوله هنر می‌توانند اين هويت‌يابی را داشته باشند. درنتيجه بی‌دليل نيست که جامعه جوان ما تا اين حد به سمت بالندگی می‌رود.

* آيا می‌توان انتظار داشت که اين بالندگی چه در سطح جوان و چه در سطوح بالاتر روند شتابنده باشد؟
__ توجه به اين نکته الزامی است که در مقوله هنر نبايد انتظار روند شتابنده‌ای داشت. هنر، مقوله‌ای بسيار پيچيده است و از عوامل بسيار تأثير می‌گيرد. در کل به خاطر پيچيدگی اين مقوله نمی‌توان انتظار داشت که به يک جريان وسيع اجتماعی تبديل شود. معمولا با تعداد کمی از افراد نخبه سامان می‌يابد اما بازتاب وسيعی دارد و بايد تأثيرگذاری بنيادی داشته باشد. می‌توانيم انتظار داشته باشيم که افرادی در اين عرصه از مراحلی عبور کنند، شاخص باشند و به نمونه‌های برجسته‌ای برای تداوم فرهنگ و زندگی اجتماعی تبديل شوند.

* باتوجه به همين نکته که هنر با تعداد کمی از افراد نخبه سامان می‌يابد اما بازتاب وسيعی دارد؛ اين پرسش به ميان می آيد که چرا در ايران شاهد چنين بازتابی برای آثار هنری نيستيم؟
__ به نظرم هنرمندان در بهترين حالتی که می‌توانند نقش ايفا کنند اين است که آثار هنری خوب توليد کنند اما اينکه اين آثار چگونه در سطح جامعه منعکس می‌شود و به سمت مردم می‌رود ديگر خارج از توان هنرمند است. در اين مرحله بايد يک سری از مکانيزيم‌های ديگر به حرکت دربيايد.

* به بحث آزادی بيان و انديشه رسيديم، کاستی که درد دل بسياری از هنرمندان است. و باز گويا قرار است متوليان اين گله را هرگز جدی نگيرند.
__ اگر در فضايی که آثار هنری توليد می‌کنيم يک فضای تعاملی نباشد و اراده‌ای برای گفتگو، تعامل، طرح انديشه و پذيرش افکار و الگوهای متفاوت نباشد، شرايط بهتر از اين نخواهد بود.

* تعامل و گفتگو نيست اما به جايش؟
__ در جامعه‌ای که سعی می‌شود يک ايدئولوی و فکر واحد به آحاد مردم القا کند ما نمی‌توانيم انتظار داشته باشيم که آثار هنری ميان مردم برود.

* و البته رسانه‌ها هم که تکليفشان مشخص است!
__ در جامعه‌ای که بزرگترين امکانات رسانه‌ای در چنبره و اختيار مديريتی است که بسيار ايدئولويک سعی می‌کند به يک جهت مشخص برود و از تعامل و گفتگوی انديشه‌ها جلوگيری می‌کند چگونه توليدات هنری می‌تواند به ميان مردم برود؟!
درواقع رسانه‌ها به‌جای آنکه بتوانند بازتابی از افکار و عقايد مختلف داشته باشند، کاناليزه می‌شوند، سانسور می‌شوند و به هنر بيشتر به‌عنوان يک ابزار صرف نگاه می‌شود. درنتيجه در چنين جامعه‌ای ما فقدان نهادهای اجتماعی را احساس می‌کنيم و اين نهادها هم کاناليزه شده‌اند و همچنين تمام امکانات به سمت مديريت دولتی پيش می‌رود که آنهم يک هدف در پشتش وجود دارد. پس چگونه می‌توان انتظار داشت هنر به ميان مردم برود. درنتيجه اين کار هنرمند نيست که هنر را به ميان مردم ببرد. در اين عرصه بايد مکانيزم‌های ديگری به درستی عمل کنند تا آشتی مردم با هنر صورت گيرد. به طور کلی وقوع اين امر يک پروسه طولانی است که نياز به امکانات، ابزارها و تصميم‌گيری‌های درست – چه سياسی، چه فرهنگی و چه اقتصادی دارد. در فقدان اين همه بايدها، مگر هنرمند به تنهايی می‌تواند از پس همه موانع برآيد. بهترين حالت تنها می‌تواند توليد آثار خوبی داشته باشد.

* برخی می‌گويند محدوديت خلاقيت به دنبال دارد!
__ در فضای بسته می‌توان با آثار هنری برجسته‌ای روبه رو شد اما با محدوديت. يعنی به سمت مثبت اجتماعی شدن هنر نمی‌توان رفت. به هيچ وجه اعتقادی به اين ندارم که محدوديت خلاقيت می‌آورد. بلکه به نظرم محدوديت به خلاقيت آسيب می‌زند. آنچه که بر خلاقيت تأثير دارد نحوه زيست انسان است. يعنی چگونه، اين تجربه زيسته را با چه استراتژی و فکری به سمت هنر هدايت کند. درنتيجه فکر نمی‌کنم گسترش عدالت و رفاه به هنر لطمه بزند. البته شرايط سخت اجتماعی بر چگونگی بيان هنری تأثير می‌گذارد، شکل بيان را پيچيده می‌کند، سمبليک می‌کند و ... . اما در توليد آثار هنری اتفاقا بودن فضای تعاملی، گفتگو، عدالت اجتماعی، آزادی بيان و امکانات و مواردی از اين دست بسيار می‌تواند به شکوفايی هنر کمک کند. معتقد به اين نيستم که بايد هنر آميخته به رنج و کمبودهای اجتماعی باشد تا رشد کند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016