بخوانید!
31 مرداد » درياچه اروميه بزرگ است، بايد كوچكش كنيم، تا بتوان از آن نگهداري كرد!، ايلنا
31 مرداد » ریشه و تبعات رفتارهای پر خطر جنسی در ایران، فرارو 30 مرداد » جشنواره شيكاگو با جديدترين نقشآفريني «رابرت دنيرو» آغاز ميشود (+ ویدئو)، ايسنا 30 مرداد » فاضلاب شهری باز هم در خیابانهای کرمان جاری شد، مهر 30 مرداد » مديركل دفتر توسعهي گردشگري: مشكل سختگيري سفارتخانههاي اروپايي را به وزارت خارجه اعلام كردهايم
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! «در گرگ و ميش راه» ابراهيم مختاري به چاپ چهارم رسيد، ايسناكتاب «در گرگ و ميش راه» (تلاش مداوم زني در جامعهاي بسته و مردسالار) نوشتهي ابراهيم مختاري به چاپ چهارم رسيد. به گزارش خبرنگار بخش كتاب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اين كتاب توسط ابراهيم مختاري - كارگردان سينماي مستند - از زندگي زينت دريايي نوشته شده است. مختاري پيشتر، با الهام از زندگي «زينت» در سال 72، فيلم سينمايي «زينت» را ساخته بود و 10 سال بعد در اداي دين به «زينت»، فيلم مستند «يك روز بخصوص» را از خود او ساخت.
به گفتهي او، اين كتاب بهصورت جامع به زندگي «زينت دريايي» پرداخته كه دو فيلم يادشده بخشهايي از آن را روايت كردهاند. «در گرگ و ميش راه» در بهار سال 84 براي اولينبار توسط نشر چشمه منتشر شد و به تازگي نيز توسط همين ناشر به چاپ چهارم رسيده است. اين كتاب دو بخش دارد؛ يك بخش از كودكي تا كشف برقع براي اشتغال به بهورزي بهصورت روايت اولشخص از خاطرات زينت است و بخش دوم از آغاز بهورزي تا پايان يك دوره از فعاليتهاي او در شوراي روستا كه بهصورت گفتوگو تنظيم و نوشته شده است. در بخشهايي از كتاب به روايت زينت دريايي آمده است: «زنها و بچهها با ديدن من پوزخند ميزدند؛ يعني كه عقلش سر جا نيست. جوري رفتار ميكردند انگار من ديوانه شدهام. زنان به من ميخنديدند و زخم زبان ميزدند. ميگفتند از تو ديگر هيچ چيز بعيد نيست، ممكن است هر كاري بكني. اگر زني ميخواست با من دوست باشد، از ترس مردم خودش را كنار ميكشيد. من هم سعي ميكردم چشمم به چشم كسي نيافتد، يا نشنوم از من چه ميگويند. ديگر خودم هم رويم نميشد با كسي رفتوآمد كنم؛ چون طوري رفتار ميكردند انگار كه من هيچام... چند سال طول كشيد تا مردم كمتر سر به سرم بگذارند و البته زنان هنوز هم به من نگاه ميكنند؛ ولي ديگر چيزي نميگويند؛ طوري كه انگار هيچ اتفاقي نيافتاده است؛ اما براي من اتفاقي بزرگتر از اين نميتوانست بيافتد.» Copyright: gooya.com 2016
|