در همين زمينه
22 مهر» رمان "کلنل" دولت آبادی در شهر وايمار، گفتگوی شيرين جزايری با محمود دولت آبادی، نويسنده و بهمن نيرومند، مترجم رمان، دويچه وله
بخوانید!
6 فروردین » ویدیوی پنج ساعت برنامه کامل نوروزی تلویزیون فارسی بیبیسی
6 فروردین » جشنواره کن 2010 با «رابین هود» آغاز میشود، خبرآنلاین 6 فروردین » آمادگی ايران برای ساخت فيلمهای سينمايی مشترک با چين، فارس 6 فروردین » آغاز برچیدن ستونهای مونوریل صادقیه توسط شهرداری تهران، پارسینه 6 فروردین » ورود مسافر به مازندران به مرز 4 ميليون نفر رسيد، فارس
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! چون غرض آمد؛ هنر آلوده شد، مرور محمود دولتآبادی از تاريخ نسل افسرده ايرانی تا روزگار نوروز، ويژهنامه نوروزی ايلناـ بهاعتقاد محمود دولتآبادی؛ نگاه تاريخی به گذشته ايرانی تنها از رويدادهای رنجآور خبر میدهد. تصورات او از نوروز؛ سبزه، شادمانی و آشتی مردمان است. میگويد: آرزو میکنم که ديگران شاد باشند *تصوير غالب در ادبيات ما، رنج است. کما اينکه در اکثر آثار ادبيات کلاسيک جهان هم معمولا ما با روی فرسايشگر زندگی مواجه هستيم. در ادبيات داستانی معاصر ما هم، لحظات شاد يا فانتزی کمتر ديده میشود. شما چه نگاهی به اين موضوع داريد؟
ــ اين بديهیست. به دليل اينکه شما توجه نداشتهايد که زندگی در يک قرن و نيم گذشته چگونه بوده و نمیدانيد که بشر با چه مشکلاتی مواجه بوده است و برای سادهترين امور با چه سختیهايی تلاش کرده است. شما فرزندان روزگاری هستيد که قيمت نفت آن افزايش يافته، روزگار ارتباطات که جهان در يک مانيتور گرد آمده و میتوانيد به همهجای آن سرک بکشيد. ديگر آن معنای گرسنگی وجود ندارد و مشکل آب و نان و ارتباطات آزاد و ... وجود ندارد. فقط کافیست به اين نکته فکر کنيد که تا چهل سال پيش، هيچکدام از اينها وجود نداشت و انسان هم، انسان بود. آن رنجی که شما در ادبيات دنيا میبينيد، محصول دورههای اجتماعی تاريخ جهان است. به عنوان مثال در "بابا گوريو" بالزاک هم اين رنج ديده میشود. آن پدر محصول روزگار خودش است. اما "بابا گوريو" آدمیست که میخواهد دخترانش رشد کنند و زندگی ديگری داشته باشند. اما خودش محيط ديگری را نمیشناسد. اين چه دستاوردی برای او دارد جز اينکه خودش متلاشی میشود و دخترهايش هم، هر يک زندگیای را انتخاب میکنند که او نمیشناسد؟ اين کشمکش، رنجآور نيست؟ در آثار کلاسيک ادبيات جهان نمونههايی از اين دست بیشمار است. در آثار داستايفسکی، هرمان هسه و استاندال هم ديده میشود. اما همه اينها در يک مقطع تحول از زندگی مکانيکی به يک زندگی جديد روی میدهد. از قرن نوزدهم تا نيمه دوم قرن بيستم. شما توجه کنيد که دنيا چند جنگ بزرگ را تا نيمه دوم قرن بيستم تجربه کرده است. در ايران هم همينطور است. اگر از منظر تاريخی نگاه کنيد، میبينيد که تمام اتفاقهايی که در اين سرزمين افتاده؛ رنجآور است. باوجود تمام اينها، من هنوز چشم به راه نويسندهای مثل عزيز نسين هستم. *البته همانطور که میفرماييد شايد به خاطر همين ويژگیهای زندگی جمعی است که اين تم در ادبيات ۴۰-۵۰ سال پيش بيشتر ديده میشود. کما اينکه در گاو "غلامحسين ساعدی" هم ما با همين تصوير از اجتماع مواجه میشويم. *اما به تدريج ما با نگاهی مواجه هستيم که به اثر ادبی هم به مثابه کالا نگاه میکند که بايد عرضه شود و در نتيجه نويسندگان، متوسل به شگردهايی برای جذب مخاطب میشوند. *اما نسل شما به اثر ادبی به شکل يک امر قدسی نگاه میکند. *فکر نمیکنيد ادبيات داستانی ما از صادق هدايت تاکنون، به نوعی راوی تاريخ جنون و ابهامیست که گسترده میشود؟ *و در آخر بفرماييد که تصوير ذهنی شما از نوروز چيست؟ گفتوگو از مريم منصوری Copyright: gooya.com 2016
|