در همين زمينه
1 اسفند» نيمی از زنان خانه دار تهرانی خشونت خانگی را تجربه کرده اند، سرمايه14 بهمن» شیوع مصرف شیشه میان زنان در مناطق پایین شهر تهران، کلمه 10 بهمن» مشاور سازمان دفاع از قربانيان خشونت: زنان كارمند كمتر كتك ميخورند، ایونا 9 بهمن» صدا و سيما نمای بزرگ چهره بازيگران زن با آرايشهای غليظ را ممنوع کرد، فردا 7 بهمن» مجلس ایران سهم ارث زنان را پس از ۷۰ سال افزایش داد، بی بی سی
بخوانید!
4 اسفند » دولت و پلیس بر سر طرح امنیت اجتماعی اختلاف ندارند، مهر
4 اسفند » شیطان به روایت امیر تاجیک، خبر آنلاین 2 اسفند » قفل شدگی در گذشته، جمعه گردی های اسماعيل نوری علا 2 اسفند » ديدگاه هنرمندان براي رفع كمبود تالارها، جام جم 2 اسفند » آذر نفیسی نویسنده و استاد دانشگاه جانز هاپکینز در مورد تازه ترین اثر خود صحبت می کند (ویدئو)، صدای آمریکا
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! دستفروشی با فرم به روز شده، روند رو به افزایش حضور زنان دستفروش در مترو، کارگزاران
آنها عقیده دارند رفت و آمد و حضور این افراد فروشنده، ظاهر مترو را زشت میكند. فروش لوازم آرایش و شهریه دانشگاه ساناز ۲۱ ساله، دانشجوی حسابداری است. ساكن بریانك است؛ یكی از محلههای متوسط تهران. غیر از خودش شش فرزند دختر دیگر به همراه مادرش، اعضای خانوادهاش را تشكیل میدهند و پدرش را هم از دست داده. مونا، دیپلم، ۳۵ ساله. ۲فرزند دارد یك دختر و یك پسر. همسرش بیشتر از یك سال است كه بیكار است. آنها در شهرزیبا زندگی میكنند و مدتهاست تامین مخارج زندگی به عهده مونا است كه به طور میانگین ۲۰۰ هزار تومان در ماه از این طریق به دست میآورد.
او ترجیح میدهد به جای كار كردن در خانه باشد و وقتش را صرف تربیت درست كودكانش بكند و به جای او همسرش كار مناسبی داشته باشد. نداشتن خرجی و گرانی موجب شده تا مونا از این قطار به آن قطار برود و گل سر و كلیپس و گیره مو بفروشد. البته تا به حال چند بار هم ماموران مترو تمام وسایلش را گرفتهاند و این موضوع باعث ترس او هنگام دیدن مامور مترو میشود. مونا در روز پنج ساعت كار میكند و میگوید: «جنسهایم را نقد میخرم و آن مقدار جنس برمیدارم كه پول دارم. دوست ندارم جنس قسطی بخرم. او روزهای اول كارش گاهی آنقدر از نگاه مردم خجالت میكشیده كه چیزی نفروخته و از مترو خارج شده.» ● ۱۰۰ تومان حقوق ارزش جانكندن ندارد نسیم ۴۳ ساله، فوقدیپلم ادبیات در یك اتاق كوچك در خیابان سبلان با دو پسرش زندگی میكنند. به دلیل بیكاری و اعتیاد از همسرش جدا شده و در مترو گوشواره و دستبند و زینتآلات میفروشد. در ماه به طور متوسط ۱۵۰ هزار تومان سود میكند تا مخارج خانواده سه نفره را تامین كند. البته بیشتر دوست دارد شرایطی باشد كه مجبور نباشد كار كند. دو پسر ۱۷ و ۱۹ سالهاش ترك تحصیل كردهاند آنها عقیده دارند ماهی ۱۰۰ هزار تومان حقوق ارزش جان كندن ندارد. نسیم میگوید: «بدی این كار این است كه چون كسی مجبورم نمیكند بیایم سر كار،تنبلی میكنم و نمیآیم تا پولم تمام میشود و باز مجبور میشوم بیایم.» او بعضی مواقع از ترس مامورهای مترو وسایلش را در واگنها جا میگذارد یا دست مسافران میدهد و یادش میرود پس بگیرد. روزهایی كه سر كار میآید سه یا چهار ساعت كار میكند. از اول كه كارش را در واگنهای مترو شروع كرده مسافران را دوست داشته اما اوایل گاهی هم خجالت میكشیده. الان با تمام مسافرانی كه از او خرید میكنند دوست میشود و با تمامشان بسیار مهربان برخورد میكند. نسیم میگوید: «من الان فقط با حمایت برادرهایم كار میكنم. اگر آنها نبودند نمیتوانستم ادامه دهم.» ● اگر خانه داشتم دستفروشی نمیكردم پوران ۵۳ ساله و مستاجر. دو فرزند دختر دارد هر دو دانشجو هستند. همسرش جانباز و اسیری بوده كه چند سالی است شهید شده. در ماه ۳۴۰هزار تومان از ارتش پول میگیرد و ۲۰۰هزار تومان هم از كار در مترو عایدش میشود. او كار میكند تا فرزندانش در رفاه و آسایش زندگی كنند و كمبودی نداشته باشند. میگوید: «اگر خانه و حقوق كافی داشتم هیچ وقت كار نمیكردم.» چندین بار در واگنهای شلوغ مترو كیفش را دزد زده، چند بار هم ماموران وسایلش را گرفتهاند. او از ماموران میترسد و اینطور ادامه میدهد: «در طول این مدت كه كار میكنم ۲ بار از دلهره اینكه مامور وسایلم را بگیرد زیر سرم رفتهام.» در ضمن او معتقد است برخورد مردم در مترو بسیار صمیمانه است و آنها خوشحالند كه میتوانند اجناس مورد نیازشان را در مسیر رفت و آمدشان در مترو تهیه كنند. پوران در روز چهار ساعت، بعدازظهرها كار میكند. جنس را قسطی نمیخرد و به قول خودش پایش را از گلیمش دراز نمیكند مبادا قسطی بخرد و بعد نتواند پول كافی فراهم كند، آن وقت آبرویش در خطر است. فرشته ۴۵ سال دارد. دیپلم قدیم و ساكن میدان خراسان. دو فرزند پسر دارد و از همسرش به دلیل اعتیاد جدا شده است. در ماه بین ۴۰۰ تا ۵۰۰ هزار تومان از فروش لباسهای زنانه در مترو عایدش میشود كه خرج تحصیل فرزندانش و مایحتاج زندگیشان میشود. او به كارش عادت كرده و وابسته شده. در عین حال راضیتر بود اگر برای كار كردن اجباری نداشت. مسئلهای كه ناراحتش میكند برخورد رعبانگیز ماموران و خشونت آنهاست. فرشته چند بار توسط ماموران مترو گیر افتاده. او را به پلیس مترو تحویل دادهاند، از آنجا به كلانتری نزدیك ایستگاه مترو منتقل شده و تعهد داده. وسایلش هم به شهرداری منطقه مربوطه فرستادهاند. او در این مدت تا بازپسگرفتن اجناس بیكار بوده. به تازگی هم پلیس مترو ماموران خانم به واگنها میفرستد جهت شناسایی و دستگیری دستفروشها. «تمام این اقدامات نمیتواند ما را از كاری كه میكنیم منصرف كند، زیرا ما راه دیگری برای كسب مخارج خود نداریم.» اینها را فرشته میگوید، سپس ادامه میدهد: «الان به بركت این كار از زندگیم راضی هستم. نسبت به وضعیت سابقم به نظر خودم حالا پادشاهی میكنم.» او از نگاه و برخورد مسافران ناراحت نمیشود، زیرا اگر این كار نبود باید در خانه غریبهها مستخدمی میكرد. اما حالا چه اشكالی دارد مسافران آن طوری كه دوست دارند راجع به او و كارش فكر كنند. فرشته قبل از این در باشگاهها و آرایشگاههای زنانه اجناسش را میفروخته كه اصلا سود خوبی نداشته. او این روزها تقریبا هشت ساعت كار میكند. الهام دانیالی Copyright: gooya.com 2016
|