در همين زمينه
23 آذر» کتاب فلسفی تازهای به کوشش عزتالله فولادوند انتشار يافت، ايسنا20 آذر» گناه عينی لِشِک کولاکوفسکی، خسرو ناقد، روزنامه آينده نو 5 مهر» فلسفه يعنی وسعت فکر و ذهن، نشست نقد و بررسی کتاب "فلسفه و تجدد" کريم مجتهدی، سهام الدين فراهانی، اعتماد ملی 6 تیر» دنيای ما عقل سليم را از دست داده است، گفتوگوی رامين جهانبگلو با دالايی لاما 29 خرداد» شکاکی، بخشی از روشنگری است؟ درباره عقايد فلسفی ديويد هيوم، ع. سلطانی دشت بزرگ
بخوانید!
4 اسفند » دولت و پلیس بر سر طرح امنیت اجتماعی اختلاف ندارند، مهر
4 اسفند » شیطان به روایت امیر تاجیک، خبر آنلاین 2 اسفند » قفل شدگی در گذشته، جمعه گردی های اسماعيل نوری علا 2 اسفند » ديدگاه هنرمندان براي رفع كمبود تالارها، جام جم 2 اسفند » آذر نفیسی نویسنده و استاد دانشگاه جانز هاپکینز در مورد تازه ترین اثر خود صحبت می کند (ویدئو)، صدای آمریکا
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! فلسفه؛ رياضي يا انسان گرا؟ درباره ادموند هوسرل، ا. سلطانزادهEdmund Husserl 1859 – 1938 ادموند هوسرل - شكست مجدد علمي نمودن فلسفه! ادموند هوسرل ، نظريه پرداز فلسفه پديده شناسي “فنومنولوگي“، درآغاز قرن 20، مانند برتراند راسل، رياضي داني بود كه فيلسوف گرديد. بايد يادآوري نمود كه تاكنون متفكرين بورژوازي غرب، هر 30-40 سالي يكبار ادعا كرده اند كه توانستند فلسفه را “علمي“ نمايند. هوسرل بااشاره به اينكه فلسفه غرب بعداز 2500 سال هنوز نتوانسته به علم تبديل شود، اعلان نمود كه او سرانجام آنرا با پايه: علوم رياضي، تجربي و علم منطق، سيستماتيك نموده ، گرچه اوبارها عقايد و نظرات فلسفي و منطقي خودرا تغيير داد و سرانجام سر از فلسفه زندگي و اگزيستنسياليستي در رابطه باانسان، درآورد. مورخين فلسفه بااشاره به اينكه هوسلر يك فيلسوف: بي وطن آلماني زبان يهودي تبار بود، نوشتند كه فلسفه پديده شناسي او انعكاس زندگي شخصي اش ميباشد. نازيها بعد از پيروزي ، اورا كه استاد دانشگاه بود، درسال 1933 به مرخصي اجباري فرستادند و زمانيكه اوحتا 80 ساله شده بود، از ورودش به دانشگاه، يعني محل كارسابقش جلوگيري نمودند وشاگرد او يعني هايدگر را رئيس دانشكده فلسفه درجنوب آلمان نمودند. يكي ازدلايل مشكل بودن نظرات هوسلر، اين است كه او اغلب از واژهها و مفاهيمي استفاده ميكند كه نامشخص و چند معني و چندپهلو هستند وهر خواننده اي ميتواند آنها را به سليقه خود تفسير و معني و ترجمه نمايد. گرچه لغت فنومن در زبان يوناني به معني ظاهر شيئي است، ولي فلسفه فنومنولوگي اورا ماهيت شناسي اشياء و مقوله ها تفسير و معني نموده اند. هوسرل درپايان عمر آرزو ميكرد كه كاش بجاي اشغال به فلسفه بورژوازي، گلهاي باغچه همسايه راآب ميداد!. اوميخواست فلسفه را به يك علم واقعي و اصيل تبديل كند، چون درنظر او فلسفه ازآغاز تاكنون هميشه ادعاي علمي بودن كرده ولي هيچگاه علمي نشده بود. درپايان عمر بعلت آمدن فاشيسم در اروپا، هوسرل سراغ زندگي انسان و مسايل اگزيستنسياليستي و شناخت انسان رفت؛ يعني اينكه او در پروژه علمي نمودن فلسفه بر مبناي رياضي و علوم تجربي، سرانجام شكست خورد .باتوجه به معني يوناني واژه فنومن ، فلسفه هوسلر ميخواست باكمك ظاهرشناسي به ماهيت شناخت ظاهر و پديدهها برسد . اوميخواست باكمك پديده شناسي، فلسفه را به علمي : اصيل، جدي، سختگير، واقعي، مطلق ، و منطقي ، تبديل كند. فلسفه، طبق هدف آغازين اش، مهمترين و جدي ترين مثال علوم با ادعاي شناخت مطلق است. باوجود اينهمه اغتشاشات فكري،فلسفه پديده شناسي هوسلر توانست دوباره به دانشگاهها راه يابد و فلسفه مورد توجه پروفسورهاي غيراجتمايي و غيرسياسي شود. جنبه ديگر فلسفه هوسلر دراين بود كه خواست باكمك وسايل و راههاي كفرآميز به شناخت خدا برسد !.
هوسلر براي حل بحران عصر جديد پيشنهاد ميكند كه بايد به يك جهانبيني طبيعي ماقبل تئوري تكيه داد تا بيگانگي ميان زندگي و خردگرايي برطرف گردد. او بحران فرهنگي آنزمان را نتيجه جنون نسبي گرايي و عقلگريزي درجامعه دانست و به مبارزه با روانشناسي گرايي پرداخت كه درادامه تجربه گرايي، همچنان در قرن 19 مسلط به تفكر شده بود. دشمني او با رئاليسم بدليل تجربه گرايي آن ، و مبارزه اش با روانشناسي گرايي بدليل ذهني و شخصي بودن آن رشته است، چون درنظر او روانشناسي هميشه از علمگرايي فرار ميكند . با وجود همه مخالفت و مبارزه هوسلر با واقعگرايي و نسبي گرايي ، اين دو ،از شاخه هاي مهم فلسفه وجود فرهنگ غرب شدند. هوسلر آندو را دليل بحران فرهنگي گوناگون دوره مدرن ميدانست . فلسفه نسبي گرايي ميگويد كه بيشتر مقوله ها مانند : آزادي ، عدالت ، رفاه ، نيكي و غيره ، نسبي هستند و نه حكمهايي ابدي و آسماني . و بايد قبول كرد كه انواع و اشكال زندگي متضاد وجود دارد و انواع معني ، تفسير و ارزش گذاري واقعيات . در نظر آنها ، تنوع و كثرت مهم است و نه وحدت و يك نواختي . اين دونظريه توانستند تاكنون روي جزيره آرام فرهنگ فلسفي غرب به زندگي ادامه دهند. فلسفه هوسرل سالها بين شنوندگان جهاني طرفداراني يافت و يكي از مهمترين شاخه هاي مهم فلسفه نيمه اول قرن بيست شد. Copyright: gooya.com 2016
|