گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
29 شهریور» عامل قتل روحالله داداشی با وجودی که کمتر از ۱۸ سال سن دارد، چهارشنبه در ملاء عام اعدام میشود، ايسنا29 شهریور» سجاد کريمی قاتل غلامرضا سرابی در ملاء عام اعدام شد، مهر 29 شهریور» ۲۲ تن از زندانيان قزلحصار پس از انتقال به اوين و رجايی شهر اعدام شدند، هرانا 26 شهریور» اعدام يک شهروند در اروميه به اتهام محاربه، قاسم شعلهسعدی محاکمه شد، خبرهای حقوق بشری 23 شهریور» اعدام مخفيانه ۱۵ زندانی مواد مخدر در زندان تربت جام، هرانا
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! قصاص و نمایش آن بە مثابە حاد جنایت، سامان شجاعیجلاد در نمایش کشتار فاقد چهرە است، او چهرە خود را میپوشاند اما این بە معنای فقدان تصویر نیست چرا کە تصویر و چهرە دو امر متفاوتاند، بیچهرگی تصویر جلاد است در نمایش، چهرەی جلاد را بە واسطەی کراهتی کە از آن وجود دارد باید پوشانید در عوض اما تصویرش چنان پر رنگ باید نمایاندە شود کە خلاء چهرە او را پر کند و تمام اینها بە واسطەی برپایی نمایش امکانپذیر میگردد. بیچهرگی جلاد تنها در نمایش ممکن است بە تصویر برسد، امکان برپایی نمایش را مردم پدید میآورند و تصویر جلاد در چنین امکانی خلق می شود. در نمایش، مردم دستیاران جلادند برای توفیق او در خلق تصویری از خود.
ویژه خبرنامه گویا کودکی در آستانە مرد شدن بە دار آویختە شد، علیرضا.میم. صحبت از مسالە اعدام کودکان در ایران مجددا درگرفتە است، اعدام علیرضا از آن روی کە هنوز بە سن قانونی نرسیدە بود محکوم شدە و محکومیت کلی امر اعدام در ایران نیز یکبار دیگر یادآوری شدە است، اما فراتر از تمام این مسائل، پرسشهایی هست هنوز آنگونە کە باید مطرح نشدە است. مسالە، نمایش عمومی اعدام است و مشارکت انبوه مردم در آن و این کە مردم زیادی با آن هیجان وصفناپذیر، چرا برای رودرو شدن با اعدام اینگونە گوی سبقت از یکدیگر میربایند، چیست کە مردم را وامیدارد تنهایشان را در این نمایش خونین، با حکومت این طور بە اشتراک گذارند؟ برپایی نمایش عمومی اعدام یا «اعدام در ملا عام» بە عنوان امری کە غیر از ایران دیگر در کمتر جای جهان وجود دارد از کدام ضروریات نشات میگیرد؟ آیا این بە حکومت ارتباط دارد، خواستی اجتماعیست یا هر دو؟ بر سر مسالەی نمایش عمومی اعدام باید پای را فراتر از محکومیت یا توجیە صرف گذاشت. مشارکت حدود ١۵ هزار نفر در مراسم اعدام «قاتل روحاللە داداشی» امری اتفاقی نیست، چنانکە از تصاویر منتشرە هم پیداست این افراد نە تنها برای تماشای مراسم اعدام کودکی ١٧ سالە کە برای ابراز نوعی شادمانی بر کشتن او آنجا حضور داشتند، این مسالە بعد دیگری نیز بە نمایش عمومی اعدام میدهد، چرا حاضران عموما از مرگ این کودک بە وجد آمدند؟ آیا این تنها واکنشی بە مرگ یک «قهرمان» بود، آیا مردم شاد بودند کە حکومت حتی بر رقیب و سپس قاتل «قویترین مرد ایران» هم فائق آمدە و می تواند اینگونە بر دارش کند؟ قصاص چیست؟ قصاص در قوانین اسلامی بە عنوان راهکاری برای تکرار جنایت از سوی کسی کە مورد جنایت واقع می شود تعبیە شدە است، اگر چە این جرح عموما از سوی خود شاکی ایراد نمی گردد اما نهایتا شاکی با استفادە از این قانون امکان می یابد تا جنایتی با همان ابعاد وارد شدە را دوبارە بر تن متهم جنایت فرود آورد، از این رو است کە قصاص نظر بە تکرار جنایت دارد، جنایتی کە تکرار میشود اما از حمایت قانون برخوردار است و در ظاهر برای خنثی سازی آن جنایتی بکار گرفتە میشود کە خارج از قانون انجام گرفتە است. قصاص برآمدە از سیستم شخصی اعمال مجازات است، مدافعان قصاص گمان میبرند انتقام شخصی عادلانە است و قصاص هم معادلیست از آن. تفاوت حقوق جزای مدرن با حقوق اسلامی اما فقط در روشهای تفسیر انتقام شخصی نیست، حقوق مدرن جزا از قرن ١٨ تاکنون در حال دور شدن از هر نوع تفسیر شخصی از مبحث اعمال مجازات است، گام اول در حقوق جزای مدرن این است کە هدف و وسیلە باید از هم تفکیک شوند، از وسایل حقوق کیفری یکی مجازات است اما هدف همیشە چیز دیگریست، تحقق عدالت و تقویت دفاع اجتماعی. در انتقام شخصی اما وسیلە و هدف اینهمان می شوند، هدف چیزی نیست جز آزار دادن متهم بە واسطەی آزاری کە بر فرد انتقام گیرندە وارد کردە است. قصاص بە عنوان یکی از تجلیات انتقام شخصی هدفی را دنبال میکند کە چیزی جز یک وسیلە نیست، عدالتی در کار نمی باشد، آنچە قصاص را از عدالت و دفاع اجتماعی دور می کند تاکیدش بر نفرت شخصی و صحە گذاردن مجدد بر آن است. قصاص اما یک جنبە دیگر نیز دارد، با آنکە خود برآمدە از سیستم انتقام شخصیست، هر گونە انتقامی خارج از چارچوبهای قانونی و بدون نظارت، خود جرم جدیدیست، کسی کە دست اش شکستە شدە نمیتواند هر جا کە متهم را یافت دست اش را بشکند، او باید در انتظار حکم "حاکم" بماند. اجرای قصاص بدون اذن "حاکم" در حکم همان جنایت اولیە است و این حاکم است کە نهایتا تصمیم میگیرد دست متهم شکستە شود یا خیر. این جاست کە قصاص پیش از آنکە با انتقام شخصی ارتباط داشتە باشد بە حمایتی مرتبط می شود کە قانون از خویش بە عمل میآورد،. کسانی کە مدعی عادلانە بودن انتقام شخصی هستند و قصاص را برآوردن این آرزو میدانند اگر تصوری از این دومین جنبەی قصاص داشتند باید معترف می شدند کە در حقیقت قصاص وسیلەایست برای صحە گذاردن بر قانون، قانونی کە نهایتا حاکم تصمیم می گیرد چە هنگام و چگونە باید اجرا شود. این امر نشان میدهد عنان خشونت همچنان در دست حاکم است و هیچ تفویضی صورت نپذیرفتە است. قصاص هم مجازاتیست برای عملی خشونت آمیز کە بیرون از قانون انجام و کلیت آن را تهدید میکند، حاکم در حکم بە قصاص کلیت تهدید شدەی قانون را دوبارە برمیسازد و با خشونتی فزایندەتر خشونت اولیە را مجازات می کند زیرا بر خلاف تمام آنچە تصور می شود در قصاص هم اشارە قانون بە خود است. قصاص و عدالت فارغ از انتقام شخصی و حاکمیت حاکم کە بازهم بە آن برخواهیم گشت عادلانە بودن قصاص همچنان مسالە ساز است. با تمام تفاصیلی کە گذشت آیا می توان باز بە عادلانە بودن قصاص امیدی داشت؟ پاسخ مثبت بە این سوال ابتدا باید اثبات کند کە ایراد مجدد جرح بر متهم از منظر عدالت توجیه پذیر است. اگر نتوانستە چنین اثبات کند لاجرم باید گفت قصاص مخدوش کردن عدالت است بە واسطەی تکرار جنایتی کە خود از منظر عدالت فاقد هرگونە توجیهی است، تصور عادلانە بودن قصاص، چهرەی عدالت را مخدوش میکند زیرا همچنان کە درون عدالت جایی برای ایراد جرح و کشتن وجود ندارد برای تکرار آن نیز توجیهی برای ادلانە بودن اش نمیتوان تراشید. قصاص ظالمانە است نە از آن روی کە یک مجازات است بلکە دقیقا بە این دلیل کە اساس کیفری مجازات عادلانە را بر هم می زند. دیدیم قصاص جنایتی است مبتنی بر نص قانون و برای توجیه حق انتقام شخصی را بە مدد می گیرد، قصاص نوعی حمایت از قانون است کە تنها بە واسطەی وارد ساختن جراحت بر تن متهم است کە میتواند عملی شود، با گناه زدایی از عمل مشابه با آنچە کە پیشتر انجام شدە است، قصاص لاجرم بە نوع دیگری از جنایت منتهی می شود و از آنجا کە جنایت مکرر را بە واسطەی نظم حقوقی و اجتماعی تشدیدگر جنایت توجیه میکند باید نوعی «حاد جنایت» بە شمار آید، با این همە حتی این نیز بە کمک توجیه قصاص نمی آیند، قصاص حاد جنایتی است فاقد مبنای اجتماعی مشابە با آنچە در جنایت پیشین وجود دارد. اگر در جنایت ابتدایی بە کل مسائل و معظلات اجتماعی توجیهگر است در حاد جنایت هیچ مبنای فلسفی و جامعە شناسانەای نمیتواند توضیح دهد کە مبنای عینی آنچە اتفاق میافتد حاوی چە نوعی از عقلانیت است. از آنجا کە قانون، قصاص را تنها با اذن و ارادە حاکم قابل اجرا می داند، حاد جنایت قصاص را تنها بر مبنای فرمالیسم تصمیم گرایانە "حاکم" میتوان بە طور کامل فهمید. در این فرمالیسم عقلانیت جایی ندارد اما چارچوبی ساختە میشود برای اجرای قانون فراتر از هر عقلانیت قابل تصور. در قصاص تصمیم حاکم همان "شبکە" ای است کە کشتن دوبارە و ایراد مجدد جرح را بە قانون پیوند می دهد، اینجا هیچ چیز بهتر از خود قصاص روشن نمی سازد کە آنچە اصالت تام دارد نە انتقام کە همان تصمیم است و هر چیز دیگر تنها مقدمەایست کە موظف می شود تا توجیه تصمیم حاکم را مشخص سازد. قصاص بە مثابە غسل اجتماعی مدافعان قصاص توجیهات دیگری نیز دارند، آنها بر این گمان اند کە قصاص بر پاک شدن جامعە از اثر جنایت موثر است. قصاص در نظر آنان هدف دارد و بە وسیلە محدود نمی ماند، جنایت را اما با حاد جنایت پاسخ دادن و آنگاه گمان بردن بە منزە شدن جامعە بە نوعی «غسل گرایی» منتهی میشود کە در آن جامعە گمان میبرد بە واسطەی این غسل، آثار جنایت پیشین را از خود زدودە است، ورای تمام تحقیقات علمی ای کە دال بر بی خاصیت بودن قصاص اند نکتە بر سر این غسل اجتماعیست و اینکە هیچ غسلی بدون غرق کامل در چیزی کە بواسطەی آن نجاست پاک میشود محقق نمیگردد، اینجا هدف از غسل پاک شدن از جنایت است اما بە واسطەی فروبردن کامل خود در آن. یک حکومت و انبوهی از مردم در اعدام علیرضا. میم همدست شدند و در کف و سوت زدنهای مکررشان بر خیابان، با ارتکاب «حاد جنایت» بە گمان خنثی کردن آن «جنایت» ی کە پیشتر اتفاق افتادە بود خود را غسل دادند، اما در حقیقت بە درون جنایت راه یافتند و در آن غرق شدند. حاد مسالە در قصاص این است جامعەای کە قصاص را بە عنوان راهبرد عدالت کیفری هنوز قبول دارد بە جای دفاع از خویش در برابر مجرمان میخواهد در خود جنایت فرو رود و با پوشیدن قبای یک جانی، جانیان را مجازات کند. قصاص و امر نمایشی اینجا کارکردهای مجازات قصاص و این کە آیا کودکان را میشود اعدام کرد یا خیر هم تمامی مسالە نیست، ماهیت اجراگرانە و نمایشی قصاص نیز وجود دارند و خاصیت نمایشی قصاص پرسشهایی بە مراتب بزرگتر نیز پیش روی ما می نهد. قصاص مبتنی بر اجراگری است هرگاه خارج از قانون جنایتی اتفاق میافتد حاکم دست اندرکار اجرای جنایت دوم میشود و از آنجا کە هر اجرایی بە نمایش اشارە دارد لاجرم آخرین درجەی قصاص کە همانا اعدام است بە شدت متمایل است در یک نمایش عمومی اجرا شود، در حقیقت نمایش عمومی، تالی منطقی خود قصاص است، قصاص بدون نمایش ناکامل است و کمال قصاص در نمایشی شدن آن است کە بروز می یابد. نمایش، اعدام را بسیار فراتر از خود اعدام بردە و چهرەی دیگری نیز بە قصاص نفس میدهد تا جایی کە خود جامعە را نیز در فعل کشتن باز مینمایاند. اتفاقی نیست کە نمایش کشتن قانونی با تمام تشریفاتش بر هر ارزش نمایشی کشتن غیر قانونی (خصوصی) میچربد و اینکە کشتن دولتی باید دهها بار خشونت بارتر از کشتن خصوصی نمایش دادە شود. اگر این بصیرت «دوبور»ی را مد نظر داشتە باشیم کە نمایش توامان بە صورت خود جامعە، جزئی از جامعە و ابزار یکپارچە سازی آن نمودار میشود نمایشهای اعدام را فراتر از آنچە کە بدوا بە عنوان مراسم اعدام یک تن در نظر میگیریم باید حادترین نوع ابزار «حاکم» برای یکپارچە سازی اجتماعی بدانیم، جایی کە زندگی یک تن بە واسطەی قانون گرفتە میشود تا مردم تحت لوای قانون جلاد از زندگی برخوردار شوند، ابراز شادمانی مردم در حین نمایش اعدام چیزی نیست جز همین ارجاع مجدد کلیت زندگی بە قانون از راه حذف زندگی حتی اگر آن، زندگی یک تن باشد، انسان حتی وسوسە میشود بگوید نمایش اعدام چیزی شبیە بە یک جشن عمومیست بە افتخار اعطای این زندگی مجدد. مردم مکمل تصویر جلاد جلاد در نمایش کشتار فاقد چهرە است، او چهرە خود را میپوشاند اما این بە معنای فقدان تصویر نیست چرا کە تصویر و چهرە دو امر متفاوتاند، بیچهرگی تصویر جلاد است در نمایش، چهرەی جلاد را بە واسطەی کراهتی کە از آن وجود دارد باید پوشانید در عوض اما تصویرش چنان پر رنگ باید نمایاندە شود کە خلاء چهرە او را پر کند و تمام اینها بە واسطەی برپایی نمایش امکانپذیر میگردد. بیچهرگی جلاد تنها در نمایش ممکن است بە تصویر برسد، امکان برپایی نمایش را مردم پدید میآورند و تصویر جلاد در چنین امکانی خلق می شود. در نمایش، مردم دستیاران جلادند برای توفیق او در خلق تصویری از خود. جلاد از یکسو و مردم از سوی دیگر در نمایش اعدام بە تایید یکدیگر میپردازند، آنها بە علاوە خود قربانی در کلیتی بنام نمایش برپا می شوند و در عوض اینکە جلاد، بودنشان را در این مکان موجە میسازد مردم بە مکملی برای بی چهرگی او و بە یکی از ارکان اصلی تحقق «اعدام در ملاء عام» تبدیل میشوند. در این موقعیت اما اصالت با نمایش است و مهمترین اصل همکاری برای تداوم آن، دو نمونە زیر را ملاحظە کنید: ابتدا وضعیت مردم تماشاگر را از زبان یک شاهد عینی وارسیم: امروز صبح مردم با پتو و تخمه، به تماشای مراسم اعدام رفته بودند و وقتی اعدام در حال انجام بود، سوت میزدند و هورا میکشیدند... تماشای مرگ با زجر یک نفر، چرا انقدر دیدنی شده؟ از کی؟(١) و سپس از بلندگوی جلاد بشنویم: «ماموران نیروی انتظامی بارها از طریق بلندگو از مردم میخواستند که نظم را رعایت کنند. آنها تاکید داشتند که در صورت بینظمی اجرای این مراسم به تعویق خواهد افتاد.» (٢) فراتر از این، حضور مردم حتی محدود بە این "مکان" هم نیست، اگر مردم در مکان تن هایشان را در نمایش کشتن سهیم میکنند تا در چهرە جلاد از سهم خود در شکستن قانون تبری جویند، در تلویزیون چشمهایشان را بە اشتراک جنایت میگذارند، شاد اند و در سایبر اسپیس اذهانشان را بە خلق واقعیت مجازی جلاد می فروشند . آنان با هیجانی وصف ناپذیر بار دیگر بر وجە نابودگرانەی قانون در عامترین شکلش صحە می گذارند و بە اثبات آن می پردازند کە این نمایش عمومی در حقیقت چیزی نیست جز ذوب موقعیتی چهرە ملیونها تن در چهرەی جلادی کە بە عنوان نمایندە بلافصل حاکم عمل می کند. ترومای اصلی اما در تمام زوایای ناظر بر نمایش این است کە مردم از خود جنایت تبری نمیجویند آنان در چهرە جلاد بە خاطر سهمشان در شکستن قانون است کە برائت میجویند و اینکە چنین تبری جستنی تنها بە واسطەی مشارکت در ارتکاب حاد جنایت است کە محقق میشود. نمایش برای فاصلە گرفتن از جنایت برپا نمی شود، در تحقق نمایش، بازنمایی مردم همطراز با جلاد محقق می شود، فاصلە عظیم میان ایندو بە صورت غیر قابل باوری از میان برداشتە شدە و همە چیز بە طراز خود نمایش قابل سنجش می گردد تا جاییکە نمایش، قصاص نفس را از هر حیث شخصی ساقط و بە شخصیت عموم مبدل میکند. بخشایش برای فائق آمدن بر قصاص میخواهم بە تاسی از مهاتما گاندی کە میگفت «اگر چشمی در برابر چشمی گرفتە شود آنگاه تمام دنیا کور میشود» بگویم کلیت امر قصاص و امر نمایشی اعدام در «کوری» محض رخ میدهد، نشانی از اعدام پس از نمایش آن بر تک تک ما حک شدە است، کوری فراگیر می شود، چیزی کە قرار بود برای یک تن رخ دهد ما را نیز در خود گرفتە است، نمایش بیماری ای را فراگیرتر ساختە کە می تواند آن ١٥ هزار تن را در تن های بیشتر و بیشتری نیز برویاند. چارەای نیست جز بر هم زدن نمایش، نمایش را باید بە هم زد، بە هر ترتیبی کە هست تن ها را از بە عهدە گرفتن سهم نمایشی باید کنار کشید، رها ساختن مردم از نمایش اما بە واسطەی بخشایش و بخشودگی ممکن است عملی شود، بخشایش اکنون بنیان سوبژکتیویتە جمعی ماست، نە بخشش خصوصی کە بخشایش در عمیقترین و مردمیترین شکلاش اساس بر هم زدن نمایش است. Copyright: gooya.com 2016
|