ناصر تقوايی: اتهام مرضيه وفامهر "خوشبختانه سياسی نيست"، راديو فردا
بابک غفوری آذر - مرضيه وفامهر، سينماگر ايرانی و بازيگر فيلم «تهران من، حراج»، نزديک به يک ماه است که در بازداشت نيروهای امنيتی جمهوری اسلامی است.
راديوفردا در اين باره با ناصر تقوايی، کارگردان سرشناس سينمای ايران و همسر خانم وفامهر، گفتوگو کرده و نخست از او درباره آخرين پيگيریهايش از وضعيت همسرش پرسيده است:
ناصر تقوايی: ولله تغيير نکرده است هنوز. اتفاقا يکی دو ساعت پيش از دادگاه ايشان آمدم. چون ديگر يک ماه از بازداشت ايشان گذشته است و قاضی میتواند ماه به ماه آن را تمديد کند.
اتفاقا به خودشان هم گفتم. گفتم که اين حکم محکوميت ابدی نيست که برای ايشان صادر میکنيد. ايشان بايد در بازداشت موقت باشد تا تحقيقات ميدانی انجام بشود، آدمهای اصلی اين ماجرا اصلا در ايران نيستند، يا در استراليا به سر میبرند يا در آمريکا هستند. چه کسی بايد اينها را به ايران بياورد تا قاضی بتواند به درستی تحقيق کند؟
راديوفردا: آقای تقوايی، مشخصا چه اتهامی متوجه خانم وفامهر شده است؟
اتهام ايشان ظاهرا شرعی است. خوشبختانه سياسی نيست که گرفتار عوارض ديگری بشود. دو سه مورد شرعی را عنوان کردهاند. خلاف شرع هم انجام شده باشد طبيعی است که جرايم شرعی آن مشخص است، يا ديه میدهد يا شلاقش میزنند و آزادش میکنند تا برود، ديگر چرا در حبس نگهش میدارند؟ چرا تا زمان تشکيل دادگاهش يک وثيقه تعيين نمیکنند تا او از زندان بيرون بيايد و به کار و زندگیاش برسد؟
به وکيلش اطلاع نمیدهند، جرمش هنوز به روشنی اعلام نشده است، از چه بايد دفاع کنيم؟ ما توقع داشتيم که اگر در زمينههای فرهنگی- هنری هم چنين مسائلی پيش میآيد، به هر حال مثل هميشه اين مسائل به وزارت ارشاد مربوط باشد. کسانی در اين مورد تصميمگيرنده باشند که حداقل اطلاعی از امور هنری و سينما داشته باشند.
وقتی يک پرونده به جايی ارسال میشود که هيچ اطلاعی در مورد آن مسائل ندارند، مسائل مجازی تبديل به مسائل واقعی میشوند. سينما يک هنر مجازی است. کار سينما نمايش دادن است، نمايش ندادن نيست.
خانوادهها و مردم، اگر يک بداخلاقی يا ناهنجاری اجتماعی وجود دارد، اينها را نمیبينند.
حالا يک فيلمسازی آمده است و شايد به نوعی هم در فيلمش دارد حرفی را میزند که دولت هم خواهان و مشتاق همان حرف است، يعنی نمايش دادن همين ناهنجاریهای اخلاقی در ميان جوانان باهوش ما.
تا اين مسائل نمايش داده نشود که مردم متوجه نمیشوند که ته ماجرا به کجا میرسد؟ اين پنهانکاری تاکنون به مردم چه کمکی کرده است؟
شما از طريق نهادهای ديگری، مانند معاونت سينمايی وزارت ارشاد يا خانه سينما هم اين موضوع را پيگيری کردهايد؟
من از کسی کمک نخواهم خواست. فکر میکنم خودم به اندازه يک جمع میتوانم کارايی داشته باشم. من در اين سينما ۵۲ سال سابقه دارم. اينها به اندازه يک ثانيه حرمت آدم را نگه نمیدارند.
آيا نهاد بازداشتکننده خانم وفامهر هم مشخص نيست؟
نهاد جديدی درست شده است که من نام آن را قبلا نشنيده بودم. در اين ماجرا اسمش را شنيدم. به اسم دادگاه «فرهنگ و رسانهها» که ظاهرا به اين گونه جرايم رسيدگی میکند.
تا آنجايی که میدانم خود وزارت ارشاد از اين مسئله بیاطلاعند. در حالی که تمام امور مربوط به فرهنگ و رسانهها، قاعدتا بايد به وزارت ارشاد مربوط باشد.
مقداری شايعات و مسائل نادرست منتشر شده است. حتی آن چيزی که نماينده شميران در مجلس عنوان کرده است که اين افراد مجوز برای فيلمبرداری نداشتهاند. اما مجوز وجود داشته است. رفتهاند به وزارت ارشاد، آرشيو اين وزارتخانه را گشتهاند و مجوز آن را هم پيدا کردهاند. مگر ممکن است يک گروه از استراليا به ايران بيايد، فيلمبردار استراليايی در خيابانهای تهران فيلمبرداری کند و آن وقت پليس جلوی آنها را نگيرد؟
اين گروه به راحتی کارشان را انجام میدادند. حتما مجوز داشتهاند که کارشان را پيش بردهاند. منتها اين مسائل به من يا بازيگر فيلم مربوط نمیشود. مدير توليد و تهيهکننده فيلم از اين مسائل خبر دارد.
گفتيد که حدود يک ماه از بازداشت خانم وفامهر میگذرد. ممکن است بفرماييد که ايشان اصلا چگونه بازداشت شدهاند؟
شب قبل از آن زنگ زده بودند. من کلاس داشتم. کلاسهای من تا ديروقت شب طول میکشد. به من زنگ زدند که بله، مرا خواستهاند.
پرسيدم که احضاريه برايتان آمده است؟ گفتند که نه. من هم گفتم نرود. گفتم تو اين ساعت بروی حتما نگهت میدارند. با هر کسی هم که مشورت کردم، گفتند که نرود بهتر است. دليلی ندارد که برود. چون برای بقيه بچهها، ظاهرا احضاريه صادر شده بود.
ساعت شش بود که تلفن زدند و پرسيدند که ايشان چرا ديروز نيامده است؟
گفتم که من نگذاشتم بيايند. پرسيدند چرا نگذاشتيد؟ گفتم برای اين که احضاريهای نفرستاده بوديد. کجا بايد میفرستادمش؟ با هر کس هم مشورت کردم گفتند نه، نرود.
گفتند که ما سازمانی هستيم که لزومی ندارد برای اشخاص احضاريه بفرستيم. ولی ما حرمت شما را نگه داشتيم. ما اصلا نمیخواستيم اين مسئله تبديل به پرونده شود. شما همسرتان را بفرستيد ما میخواهيم اينجا با ريشسفيدی ماجرا را حل کنيم تا اصلا پروندهای ساخته نشود.
گفتم اگر شما قول میدهيد که اين جور خواهد شد، چشم. من همين الان میگويم که بيايد. فرستادم که رفت و تا به حال برنگشته است.
میدانيد که محل نگهداريشان کجاست؟
قرچک ورامين.
در اين مدت هم توانستهايد با ايشان ملاقاتی داشته باشيد؟
بله. هفتهای يک بار ملاقات میدهند. من در اينجا به يک نکته اشاره کنم. ماموران در اين ماجرا بسيار بسيار همکاری میکنند. هر وقت مرا میبينند خيلی حرمت میگذارند. من از آنها تشکر میکنم.
موقعی که مراحل توليد فيلم طی میشد آيا پيشبينی میکرديد که اين مسائل پيرامون اين فيلم پيش بيايد؟
نه فقط توليد اين فيلم، بلکه در جريان توليد هيچ فيلمی در تمام زندگیام نبودم. من هرگز نه سر صحنه فيلمبرداری کسی رفتم و نه هرگز کسی سر صحنه فيلمبرداری من آمده است.
فيلم میخواهد مال زن من باشد، مال غريبه باشد، مال ديگران باشد، به ندرت اين اتفاق افتاده است. من که نمیتوانم به زنم بگويم که بازی نکن. به چه حقی میتوانم اين حرف را به او بزنم؟
يا او به من بگويد که تو ننويس. به چه حقی میتواند اين حرف را به من بزند؟ زندگی مشترک عمل به تعهدات ديگری است.
مشکل اين است که اينها با خانم گراناز موسوی در دانشگاه همکلاس بودهاند، خانواده خانم گراناز بعدا به استراليا مهاجرت کردند و آنجا زندگی میکنند، گراناز هم درس سينما را در آنجا در دانشگاهی ادامه میدهد. پاياننامه خوبی مینويسند و دانشگاه هم به عنوان جايزه، هزينه توليد يک فيلم کوتاه را اختيارش میگذارد.
اين فيلم، يک فيلم ۵۰ يا ۶۰ دقيقهای است. اصلا فيلم سينمايی نيست. اطلاعات غلطی که منتشر میشود از اين دست اطلاعات است. اين فيلم يک پاياننامه تحصيلی است.
موضوع مسائل و مشکلات جوانان را دستمايه قرار داده است و از آن يک فيلم میسازد. اين فيلم در هيچ کجای دنيا اکران نشده است. در دو يا سه فسيتوال نمايش داده شده است. يک شيرپاک خوردهای – من نمیدانم چه جوری- توانسته است از اين فستيوالها يک سیدی از اين فيلم را بگيرد. آن را قاچاقی به ايران آورده و تکثير کرده و البته اين فيلم کلی فروش کرده است.
يک تجارت غيرقانونی که فقط هم به اين فيلم منحصر نمیشود. اين صحبت نماينده شميران در مجلس... آخر اينها کجا تکثير میشود؟ تکثير فيلم که کار مغازهدار نيست. سودش را کس ديگری برده است و حالا تاوانش را يک عده ديگر بايد پس بدهند که اصلا فيلمشان نه قرار بوده است به ايران بيايد و نه قرار بوده است که در ايران به نمايش گذاشته شود. اين فيلم، يک فيلمی است به عنوان يک تز دانشگاهی که برای دانشگاهی در استراليا ساخته شده است.