دوشنبه 27 تیر 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

عماد افروغ: بايد با توجه به معماری‌های ايرانی و اسلامی تا حد امکان جدايی‌سازی‌هايی صورت گيرد، ايسنا

يک استاد دانشگاه و کارشناس مسائل اجتماعی، انتشار اخبار مربوط به ناهنجاری‌های اجتماعی را با هدف ارائه تحليل و راه‌حل، امری مبارک و ضروری دانست.

عماد افروغ در گفت‌وگو با خبرنگار سياسی خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا)، يادآور شد که دستگيری عامل جنايت در پل مديريت توسط مردم، از انتشار اخبار حادثه ميدان کاج تاثير پذيرفته و ناشی از انتقاد رسانه‌ها از بی‌تفاوتی مردم حاضر در محل آن حادثه بوده است.

وی با تاکيد بر اين‌که «نفس اطلاع‌رسانی يک امر مبارک و ضروری است» اظهار کرد: تا اطلاعی نباشد، تحريک احساسات و در نتيجه تلاشی برای ارائه راه‌حل صورت نمی‌گيرد و جامعه مطلوب، يک جامعه خمود، ساکت، بی‌تفاوت و بی‌اطلاع از مسايل و مشکلات خود نيست.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


وی خاطرنشان کرد: يک زمان اطلاع‌رسانی برای حل معضل و مشکلی انجام می‌شود و يک زمان جنبه مالی و اقتصادی دارد و با هدف انتقال يک فضای ناامن و آشفته صورت می‌گيرد. ما اين رويکرد را که صفحه حوادث برای جلب مشتری يا صرفا متشنج نشان دادن جامعه بدون ارائه راه‌حل است قبول نداريم، ولی اگر انتشار اخبار مربوطه به ناهنجاری‌های اجتماعی با نيت خيرخواهی و ارائه راه‌حل باشد، کاری ضروری است.

اين کارشناس مسائل اجتماعی و سياسی با اشاره به حادثه جنايت ميدان کاج سعادت‌آباد و حادثه‌ای مشابه که اخيرا در پل مديريت اتفاق افتاد، گفت: در فاجعه اول که در ميدان کاج اتفاق افتاد، شهروندان، بی‌تفاوت نظاره‌گر اين حادثه بودند و در همان زمان ضمن اظهار نگرانی، اشاره کرديم که وقتی پيش چشم مردم جنايتی صورت می‌گيرد و افراد بی‌تفاوت هستند، خود اين مساله يک معضل است و در واقع معضل، بی‌تفاوتی افراد نسبت به يک هنجارشکنی آشکار است، ولی در حادثه دوم، حداقل می‌توان گفت که مردم بی‌تفاوت نبودند و فرد جنايتکار را دستگير کردند. اگر اطلاع‌رسانی، حساسيت‌ها و تحليل‌ها در مورد اتفاق اول وجود نداشت، واکنش مردم در حادثه دوم نيز اين‌چنين نمی‌بود.

وی با اشاره به اين‌که «جدا از مساله اطلاع‌رسانی اين ناهنجاری‌ها، بايد ريشه‌يابی کنيم که چرا اين رفتارها اتفاق می‌افتد» افزود: بايد تحليل کنيم که چرا اين رفتارهای خشن و منجر به قتل صورت می‌گيرد. مثلا در همين دو موردی که ذکر شد، عليرغم تفاوت‌هايی که وجود دارد، هر دو بر سر يک ماجرای عشقی بوده‌اند. اگر کسی بگويد که حادثه دوم بر اثر اختلاط در محيط دانشگاهی بوده است، بايد يادآوری کرد که حادثه اول در فضای باز خيابانی و شهری اتفاق افتاد. ضمن اين که هر دو مساله می‌تواند محل تحليل باشد، بايد سعی کنيم اين موضوع را ريشه‌ای‌تر تحليل کنيم و ببينيم چه شده است که ما شاهد اينگونه واکنش‌ها در يک ماجرای عشقی هستيم که يا با ضربات چاقو يا پاشيدن اسيد به صورت طرف مقابل همراه است.

وی تصريح کرد: قرار نيست در اينجا، مساله عشق و عاشقی را تحليل کنيم و بايد آن را به مباحث روانشناختی واگذار کنيم، ولی بحث ما، نحوه تجلی و واکنش افراد در پديده‌های عاشقانه و احيانا در برابر شنيدن پاسخ منفی از سوی طرف مقابل است. به علاوه، آن‌چه که به نظر می‌رسد به مثابه يک پديده اجتماعی قابل بررسی است اينست که در گذشته اگر فردی به وصالش نمی‌رسيد يا تهديد به خودکشی يا مبادرت به انجام اين کار می‌کرد ولی در موارد اخير شاهد "ديگر کشی" هستيم و به نظر می‌رسد اين نيز به عنوان يک واقعيت اجتماعی بايد تحليل شود؛ چراکه اين واکنش‌ها بی‌سابقه يا حداقل کم‌سابقه است.

اين استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: اين مساله بايد به صورت جامعه‌شناختی تحليل و ديدگاه‌های گوناگون درباره آن مطرح شود. ممکن است گفته شود اين کار عمدتا توسط مهاجرين صورت گرفته است و کسانی از فشار سنگين نظارت‌های گروهی زادگاه خود خارج شده‌اند و مشمول آن نکته‌سنجی‌ها و نظارت‌های هنجاری نيستند و در نتيجه تا حدودی افسارگسيخته عمل می‌کنند.

وی با اشاره به اهميتِ ميزانِ توجه داشتن به ارزش‌های متعالی، اخلاق و معنويت در اداره کلان جامعه، اظهار کرد:‌ بايد ببينيم که جامعه دينی، اخلاقی و فرهنگی تا چه ميزان به اخلاق، معنويت و ارزش‌های الهی وزن می‌دهد و تا چه اندازه اين فرهنگ را نهادينه می‌کند که عشق‌های مجازی را بايد پيش پای عاشق‌های حقيقی ذبح کرد؛ چراکه "عشق‌هايی کز پی رنگی بود، عشق نبود عاقبت ننگی بود". بايد ببينيم در چنين جامعه‌ای، ارزش‌های معنوی و عرفانی پيش پای ارزش‌های اقتصادی، مادی، دنيوی و حتی سياسی فدا و فنا شده است يا بالعکس.

وی افزود: با توجه به تاثيری که مردم از شيوه مديريت، ارزش‌گذاری‌ها و وزن‌دهی‌ها می‌پذيرند و با توجه به اين‌که همواره از ميزان گرايشی که نسبت به اخلاق و معنويات و ارزش‌های فرهنگی و اخروی وجود دارد انتقاد داشته‌ايم، معتقدم که در اين رابطه کم لطفی کرده‌ايم. سال‌هاست که فضای اقتصادزده و سياست‌زده و فضای کميت‌گرايانه را حاکم کرده‌ايم و در خود مسايل اقتصادی نيز تجمل‌گرايی‌ها، دنيازدگی‌ها و چشم‌وهم‌چشمی‌هايی وجود دارد که می‌تواند بر اين مساله تاثيرگذار باشد. ما تا چه حد به صورت عملی بر روی لايه‌های باطنی و معنوی کار کرده‌ايم؟ شايد پس از انقلاب، وزن شعارها و جنبه صوری ارزش‌ها خيلی پررنگ‌تر از گذشته شده باشد ولی بحث من بر سر توجه عملی به اين شعارها و ملزومات آن است.

اين نماينده پيشين مجلس با بيان اين‌که فضای فرهنگی، تبليغاتی، پاداش‌دهی و وزن‌دهی ما بر روی مقولات مختلف، يا اسير يک شکل‌گرايی و فرماليسم است يا به گونه‌ای است که جنبه اقتصادی، دنيای، مادی و سياسی آن سنگين شده است، افزود: به نظر می‌رسد جای هدف و وسيله عوض شده است و عملا ريشه‌ها و شعارهای انقلاب اسلامی را فراموش کرده‌ايم و يادمان رفته است که اقتصاد و سياست وسيله است و هدف، خدا، معنويت و معرفت خداست. ما نبايد از اين سطح کلان غافل شويم و خود را درگير تحليل‌های خردتر و ميانی‌تر کنيم.

وی با بيان اين‌که «مايلم که از تمام سطوح تحليل استفاده کنيم» تصريح کرد: بحث بر سر اين نيست که کسی منکر عشق و عاشقی شود بلکه بحث اين است که تجلی‌های اين عشق و عاشقی بايد تعريف شده باشد. بحث اين است که اگر انسان واقعا متوجه عشق‌های حقيقی شود، می‌تواند تحليل صحيح‌تری از عشق‌های مجازی داشته باشد و اسير رفتارهای ناموجه اخلاقی و غيرشرعی نشود. به نظر من قدرت تحليل کسانی که اين‌چنين رفتارهای ناهنجاری از خود بروز می‌دهند بسيار کم است و احساسات و عواطف آن‌ها بر تفکر، عقل،‌ ايمان و شناخت آن‌ها فائق می‌آيد.

وی با تاکيد بر اين‌که «هم به لحاظ روانی بايد سطح تحليل را بالا برد و هم زمينه را به گونه‌ای فراهم کرد که امکان اين‌گونه عشق‌ها کمتر شود» ادامه داد: اگر واقعا تضييع حقی نسبت به زنان و مردان ما صورت نگيرد، برخی ارتباطات مشترک مانع حفظ حريم شود و حريم اخلاقی و شرعی را لکه‌دار کند، بايد با توجه به معماری‌های مربوط به فرهنگ ايرانی و اسلامی ما – تا حد امکان – جدايی‌سازی‌هايی صورت بگيرد؛ البته اين جدايی‌سازی نبايد به قيمت لطمه وارد شدن به حقوق زنان و مردان تمام شود و در جايی که می‌توان ضمانت داد که تضييع حقی صورت نمی‌گيرد و امکان حريم‌های شخصی هم وجود ندارد و عدم جدايی‌سازی می‌تواند زمينه‌ساز يکسری مشکلات و معضلات باشد، بايد نسبت به اين قضيه فکر کرد.

اين پژوهشگر مسايل اجتماعی افزود: برای مثال، زمانی که اتوبوس‌های ما مختلط بودند، امکان گناه بيشتر بود؛ البته من نمی‌خواهم اين را به عنوان اصل قرار دهم که همه جا شاهد جدايی‌سازی باشيم و به هيچ وجه اين عالم به گونه‌ای نيست که بشود جدايی‌سازی را به صورت مطلق انجام داد، ولی در شرايطی که سازوکارهای باطنی را به خوبی تقويت نکرده‌ايم و کارهای فرهنگی لازم را انجام نداده‌ايم، يکسری ملاحظات معماری و شهرسازی می‌تواند تا حدودی تقليل دهنده اين مسايل باشد. البته هر موضوعی را بايد در جای خود بررسی کرد و هميشه ساخت‌ها و بافت‌ها می‌تواند تاثيرگذار باشد.

وی با اشاره به بافت و ساخت نامناسب برخی دانشگاه‌ها اظهار کرد: يک فضای دانشگاهی بايد فضای گسترده‌ای باشد که هم برای افراد تداعی علم کند و هم اختلاط‌های فيزيکی به حداقل برسد. مثلا دانشگاه تهران از گذشته به خوبی طراحی شده است، ولی برخی دانشگاه‌ها آن‌قدر فضای محدودی دارند که به اصطلاح جايی برای حرکت کردن هم نيست و اين مساله نيز می‌تواند تاثيرگذار باشد اما همان‌طور که قبلا اشاره کردم بيشتر بايد بر سازوکارهای باطنی تاکيد کرد، ولی از اين زمينه‌های ظاهری، معماری و شهرسازی هم نبايد غافل شد.

وی در ادامه، عصبی‌تر شدن يک جامعه را موجب افزايش بروز ناهنجاری‌های اجتماعی دانست و گفت: بايد ببينيم عصبی شدن جامعه معلول چه عاملی است و در ضمن بايد دقت کنيم اتفاقاتی که به آن اشاره شد، ناشی از فقر اقتصادی افراد نبوده است. وقتی ما به مکانيزم‌های اخلاقی، معنوی و آرامش‌بخشی به جامعه توجه نمی‌کنيم و بيش از حد به وجوه اقتصادی و سياسی با قرائت و تفسيری خاص توجه می‌کنيم و وقتی چنين فضايی حاکم می‌شود و حتی در رقابت‌های سياسی هم رعايت اخلاق و موازين شرعی را نمی‌بينيم، اين مسايل به عصبی‌تر شدن جامعه کمک می‌کند.

اين استاد دانشگاه با بيان اين‌که «هرچه جامعه غيراخلاقی‌تر و غيرمعنوی‌تر باشد عصبی‌تر می‌شود» تصريح کرد: اين بدان معنا نيست که به نيازهای اقتصادی و سياسی بی‌توجه باشيم، ولی اين توجه بايد در يک گفتمان اخلاقی، معنوی و قاعده‌مند تعريف شود و معمولا هم نمی‌توان اين‌گونه مشکلات را به مسايل اقتصادی ربط داد؛ چراکه می‌بينيم نوعا کسانی که گرفتار اين مسايل هستند، مشکلات اقتصادی آن‌چنانی ندارند و افرادی وجود دارند که با وجود مشکلات مالی، انسان‌هايی با علو طبع هستند.

وی تاکيد کرد: نوع نگاه ما به نيازها و بی‌توجهی به مسايل فرهنگی و اخلاقی می‌تواند به اين ‌ناهنجاری‌ها دامن بزند. ما بايد وزن بيشتری به اخلاقيات و مسايل فرهنگی بدهيم و عصبی‌تر شدن جامعه که می‌تواند بر روی بروز ناهنجاری‌ها هم تاثير بگذارد، بيشتر معلول بی‌توجهی به اخلاق و معنويت است.

وی همچنين به نقش رسانه‌ها اشاره کرد و افزود: بيان مشکلات اشکالی ندارد به شرط آن‌که با راه‌حل، ميزگرد و تلاش در جهت حل معضل و تقويت سلامت روحی و روانی جامعه همراه باشد. يعنی طرح اين معضلات با نيت‌های اقتصادی يا با نيت سياه‌نمايی صورت نگيرد، بلکه با نيت ارائه راه‌حل انجام شود. من بارها در مورد سينما هم همين مساله را گفته‌ام که اشکالی ندارد ناهنجاری‌ها نشان داده شود ولی بايد دردمندانه نشان داده شود و طوری نباشد که انگار فقط بازتاب دادن اين مسايل هدف اصلی است بلکه هدف، هم بازتاب دادن و هم کم کردن معضلات است.

اين استاد دانشگاه در پايان گفت: جامعه مطلوب، جامعه‌ای مثل گورستان نيست که افراد از مشکلات و مسايل مطلع نشوند چون امکان اطلاع‌ يافتن ندارند بلکه يک جامعه زنده جامعه‌ای است که همه از اتفاقات باخبر می‌شوند، اگر کسی گرسنه است يا ناهنجاری رخ می‌دهد همه مطلع می‌شوند و خود اين اطلاع، موجب پيشگيری و درمان می‌شود به شرط آن‌که اطلاع‌رسانی با رويکرد پيشگيری و درمان انجام شود.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016