ظلم به حقیقت آئین بهائی به بهانۀ آقای مشائی، حامد صبوری
با بالا گرفتن منازعات سیاسی- مذهبی میان احزاب و جناح های فعال در جمهوری اسلامی و نزاع بر سر آمدن یا نیامدن امام زمان و کم و کیف آن توسط امثال آقایان احمدی نژاد و مشائی و آنان که مخالف ایشان اند، بعضی نیز در این میان برای تخطئۀ طرف مقابل، گریزی به ادیان بابی و بهائی می زنند و با شبیه سازی های غلط، جریاناتی سیاسی- مذهبی را به ادیان بابی و بهائی تشبیه می کنند.(۱)
صرف نظر از این منازعات و رقابت های سیاسی که بهائیان را در آن دخالتی نیست، طرفین منازعه، که همه دارای سوابق بهائی ستیزی¬اند، هنوز اسیر این گمان و توهّم¬¬ نادرست¬اند که ادیان بابی و بهائی باطل و ضد اسلام و دشمن ایران¬اند و با این شبیه سازی ها می توان مانند دوران قاجاریه و پهلوی و اوایل انقلاب براحتی افکار عمومی را فریب داد و با یک تیر دو نشان زد: یکی این که حقایق ادیان بابی و بهائی را کماکان پشت پردۀ دروغ و تعصّب پنهان داشت؛ دیگر- که از نشان اوّل هم برایشان مهم¬تر است- آن که رقیب را از میدان قدرت سیاسی- مذهبی بدر کرد.
از طرفین این منازعات انتظاری جز این نمی رود که کماکان بر بهائیان و عقاید ایشان ستم روا دارند. امّا از کسانی که بهائی ستیز نیستند و در آرزوی ایرانی سرفراز و حقیقت جو و آزاد هستند، انتظار می رود وقتی به بررسی منازعات رقبا در صحنۀ سیاسی- مذهبی ایران می پردازند، حداقل مانند اسلافشان بر حقایق ادیان بابی و بهائی ستم روا ندارند و همان مطالب اشتباه ردیه نویسان ضد بهائی را تکرار نکنند. چه که دیگر آن دوران که ضد بهائی گفتن و نوشتن اسباب تشخّص بود گذشته؛ آن زمان گذشته که حتی روشنفکران چپ و راست وقتی می خواستند مطلبی در بارۀ بابیان و بهائیان بنویسند، از ترس این که مبادا خود ایشان متهم به بابی یا بهائی بودن شوند، خواه و ناخواه زخمی نیز بر پیکر حقیقت ادیان مزبور می زدند.(۲)
دو سه سال قبل بود که گروهی از دانشگاهیان، نویسندگان، هنرمندان، روزنامه نگاران و فعالان ایرانی در سراسر جهان، در نامه ای سرگشاده به جامعۀ بهائی نوشتند: «ما شرمگینیم! یک و نیم قرن سرکوب و سکوت کافیست! به نام نیکی و زیبایی، به نام انسان و به نام آزادی به عنوان انسان ایرانی، از آنچه طی یک و نیم قرن گذشته در ایران، در حق شما بهاییان روا شده است، ما شرمگینیم... ما شرمگینیم از اینکه ... جامعه روشنفکری ایران در مقابل این فاجعه خاموش مانده است... ما شرمگینیم از اینکه گروهی از روشنفکران فشار علیه بهاییان را تئوریزه کرده اند... پانزده بهمن ۱٣٨۷ – سوم فوریه ۲۰۰۹» (۳)
چند دهه پیش بود که استاد ناصرالدین صاحب الزمانی بدرستی یادآوری کرد: «در فرهنگی صورتگرا، و محتوی گریز- در فرهنگ الفاظ نه فرهنگ مفاهیم- درونمایۀ اندیشۀ «باب»، قصدش از قیام، انگیزه اش از دعوی ابلاغ پیام، علل رویكرد مردمان، به ویژه روستاییان به وی، رسائی ها و نارسائی های قیام وی، در نظام روابط استبدادی «عصر قاجار» (۱۳۴۲-۱۱۹۳ه/۱۹۲۴-۱۷۷۹م) تا كنون هرگز به درستی، بی طرفانه، انگیزه كاوانه، و جامعه شناسانه مورد بررسی عمیق قرار نگرفته است.» (۴)
برای ورود به دورانی که در ایران عزیزمان آزادی و حقیقت جویی و صداقت جلوه یابد، لازم است هر چه زودتر فرزندان این خاک مقدس به روشی غیر از گذشته در بارۀ همۀ عناصر دینی و فرهنگی و تاریخی این مرز و بوم نازنین بیاندشند و تحقیق کنند و بگویند و بنویسند. از جملۀ این موارد، تحقیق بدون حبّ و بغض در بارۀ حقیقت ادیان بابی و بهائی است.
بر این اساس، شایسته است چنین فرزندان عزیزی وقتی می خواهند جریانات جاری سیاسی-مذهبی جمهوری اسلامی ایران را بررسی و تحلیل کنند، (۵) برای انتقاد یا به سخریه گرفتن طرفین یا یک طرف منازعات، آنها را با حقایق ادیان بابی و بهائی قیاس مع الفارق و شبیه سازی های ذهنی بعضاً اشتباه، ننمایند. مثلاً کجای جریاناتی که درست یا نادرست به امثال آقایان احمدی نژاد و مشائی نسبت داده می شود، شبیه به ادیان بابی و بهائی است؟! چرا هنوز در بعضی از این قبیل بررسی ها وقتی مطلبی در بارۀ ادیان بابی و بهائی نوشته می شود، ردیه های علیه این ادیان به عنوان شاهد مورد استناد قرار می گیرد؟! آیا در مورد این ادیان فقط باید به ردیه ها ارجاع داد؟! (۶) مگر نه این است که در تحقیقی منصفانه و عالمانه در مورد یک پدیده، خود منابع اصلی مربوط به آن پدیده باید مورد بررسی قرار گیرد؟!
آیا رواست در حالی که بهائیان ایران زیر ستم مستمر سی و سه ساله در جمهوری اسلامی هستند، برای بررسی و نقد طرفین منازعات سیاسی- مذهبی که خودشان هم از عوامل اصلی بهائی ستیزی هستند و هم اکنون نیز در اثر اقدامات ایشان حدود صد نفر بهائی بیگناه در زندان ها به سر می برند، حقیقت عقایدشان را به عادت دیرینه چنین سهل انگارانه مورد ستم فرهنگی قرار داد؟! هم اکنون هم¬میهنان فرهیختۀ عزیز ما در داخل و خارج ایران به دفاع از حقوق ایرانیان بهائی برخاسته اند. آیا قیاس مع الفارق جریاناتی سیاسی با آئینی الهی خواه ناخواه کمکی به توجیه ستمی که بر بهائیان می شود نیست؟!
برای خدمت حقیقی به ایران عزیزمان راهی نداریم جز آن که یکدیگر را از هر قوم و مذهب و دین و عقیده آن طور که حقیقتاً هر یک هستیم بشناسیم. از جمله باید بشناسیم دین بهائی، دین است؛ فرقۀ سیاسی یا مذهبی نیست؛ با جریاناتی مانند آنچه در فوق اشاره شد تفاوت ماهوی و غیر قابل قیاس دارد؛ ضدّ اسلام و ضدّ ایران نیست؛ مستقل و الهی است و وابسته به هیچ سیاست داخلی و خارجی نیست؛ لذا نباید مانند گذشته بهائیان را سپر بلای مقاصد و آمال قدرت طلبان سیاسی و مذهبی کرد.(۷)
اینک بجای تکرار اشتباهات گذشته، باید با نگاهی تازه بررسی کرد دین بهائی چه آموزه هایی برای عزّت ایران و وحدت و صلح و توسعۀ مادی- اجتماعی- معنوی جهانیان دارد. در گوشه و کنار جهان، بسیاری جوامع و کشورها مشغول این بررسی شده اند و دست بهائیان را برای انجام خدمت به عالم انسانی فشرده اند.(۸) حال هم¬وطنان عزیز حضرت بهاءالله باید بررسی نمایند؛ اگر مناسب دانستند، مانند آنان از آن بهره برند؛ وگر نه، در این بیان حضرت بهاءالله بیاندیشند که در سال آخر زندگیشان در تبعید و زندان عکا فرمودند:
«اين مظلوم اگر سببِ اِعزاز نبوده، علّتِ ذلّت هم نشده... اين مظلوم لازال هَمَّش و قصدش اِرتفاع و اِرتقاءِ دولت و ملّت بوده، نه ارتفاعِ مقام خود.» (۹)
حامد صبوری
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یادداشت ها:
۱-http://www.entekhab.ir/fa/news/23363
http://www.iranglobal.info/I-G.php?mid=2-66933
http://www.hambastegimeli.com/index.php?option=com_content&view=article&id=22820:2011-05-14-14-17-47&catid=39:2010-03-27-08-25-46
۲-برای دیدن نمونه هایی در این خصوص، از جمله نگاه کنید به کتاب «رگ تاک»:http://ragetak.com
۳-http://www.akhbar-rooz.com/news.jsp?essayId=19425
۴- كتاب «خط سوم»، نشر مطبوعاتی عطایی، تهران، خیابان ناصر خسرو، چاپ ۱۳۵۱.
۵- به عنوان نمونه: http://www.roozonline.com/persian/opinion/opinion-article/archive/2011/may/28/article/-78c95edf4f.html
۶- به عنوان نمونه نویسندۀ عزیزی در مقاله ای با عنوان «امام زمان در همین نزدیکی»، به تاریخ ۷ خرداد ۱۳۹۰، ضمن بررسی جریان منتسب به آقایان احمدی نژاد و مشائی در خصوص نزدیکی ظهور امام زمان، چند پاراگرافی هم در خصوص ادیان بابی و بهائی نوشته اند اما با کمال تعجب خوانندگان را به کتابی ردیه علیه ادیان بابی و بهائی ارجاع داده اند که سراسر آمیخته به دروغ و تهمت است. ایشان در پاورقی نوشته اند: «تاریخ بهاییت نوشتۀ بهرام افراسیابی این همه را به تفصیل گفته است»: http://www.roozonline.com/persian/opinion/opinion-article/archive/2011/may/28/article/-78c95edf4f.html
ایشان بر این اساس از جمله به اشتباه نوشته اند پس از انقلاب اثری از جامعه بهایی باقی نماند! در حالی که در این سی وسه سال بیش از بیست بیانیه از طرف شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در محکومیت جمهوری اسلامی ایران در خصوص نقض حقوق جامعۀ بهائیان ایران صادر شده است و بهائیان هم اکنون علیرغم ستم های بی امان برپا ایستاده اند و بدون توجه به مظالمی که بر ایشان رفته، به فکر سعادت و عزت و شرف ایران و ایرانی هستند و اکثر ایرانیان شریف نیز غمخوار و همدل و همدرد ایشان¬اند. از جامعۀ بهائی گذشته، حتی بعضی اطلاعات در بارۀ حجتیه نیز در این مقاله اشتباه است. مثلاً ایشان نوشته اند حجتیه «نقدِ "اقدس" کتاب مقدس بهاییان» را می کردند، حال آن که در حقیقت نقد «کتاب مستطاب ایقان» بطور خاص بوده است و نه «کتاب مستطاب اقدس». نگاه کنید به:
http://www.montazeran.ir/makatebe-enherafi/anjoman/292-hidden-layer-of-anjoman-hojatiye.html
۷- برای دیدن حقایقی در بارۀ همۀ موارد مذکور، از جمله رجوع شود به:
http://reference1.persian-bahai.org/fa/
http://new.ketabhayebahai.com/
http://new.persian-bahai.org/
http://new.universal-house-of-justice-messages.org/
http://new.noghtenazar.org/node/780
http://www.aeenebahai77.info/taxonomy/t/126
http://www.aeenebahai77.info/taxonomy/t/208
http://www.aeenebahai77.info/node/505
http://new.velvelehdarshahr.org/node/46
http://new.velvelehdarshahr.org/node/45
۸- در این مورد رجوع شود به قسمت های مختلف سایت: http://new.persian-bahai.org/
۹- لوح بهاءالله خطاب به شيخ محمد تقى مجتهد اصفهانى، ص ۵۱:
http://reference1.persian-bahai.org/fa/t/b/
نظر خوانندگان عزیز را به دقت در بیانیۀ مرکز جهانی بهائی، بیت العدل اعظم، مورخ ۲۶ نوامبر ۲۰۰۳ در خصوص ایران عزیزمان جلب می کنم: http://new.velvelehdarshahr.org/node/50