پنجشنبه 29 اردیبهشت 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

نامه نسرين ستوده به پسرش، نيما، بر روی دستمال کاغذی، مدرسه فمينيستی

مدرسه فمينيستی: نسرين ستوده، حقوقدان و فعال جنبش زنان، که بيش از ۹ ماه است در زندان اوين به سر می برد، نامه ای به پسرش، نيما نوشته است. او به دليل عدم دسترسی به کاغذ در زندان، اين نامه را بر روی دستمال کاغذی به نگارش درآورده است. در زير متن تايپ شده نامه نسرين ستوده و نيز تصوير اصل نامه او را که بر دستمال کاغذی به دو فرزندش، نيما و مهراوه نوشتهT مشاهده می کنيد.

نسرين ستوده در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به اتهامات تبليغ عليه نظام و اقدام عليه امنيت ملی و عضويت در کانون مدافعان حقوق بشر، به ۱۱ سال حبس تعزيری، ۲۰ سال محروميت از وکالت و ۲۰ سال ممنوعيت خروج از کشور شد و همچنين به اتهام بدحجابی در يک فيلم سخنرانی به ۵۰ هزار تومان جريمه نقدی محکوم شده است.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


نيمای عزيزم، سلام

نامه نوشتن برای تو سخت است، تو که آنقدر معصومی که نمی‌توانم برايت بگويم از کجا برايت نامه می‌نويسم. تو که از مفاهيم زندان، بازداشت، حکم، دادگاه، ظلم، سانسور، خفقان يا رهايی، آزادی، عدالت، تساوی و ... تصويری در ذهن نداری.

از چه با تو سخن بگويم که با «اکنون» تو حرف زده باشم و نه آينده‌ات. چگونه برايت توضيح دهم که آمدنم به خانه دست خودم نيست تا به سويت پر بکشم، تو که به پدرت گفته بودی به مامان بگو کارش را تمام کند و به خانه برگردد. چگونه برايت بگويم که هيچ «کاری» نمی‌تواند مرا از تو اين همه دور کند، در واقع هيچ «کاری» حق ندارد مرا اين همه از تو دور کند. هيچ «کاری» حق ندارد اينقدر حقوق کودکانم را ناديده بگيرد که طی ۶ ماه بازداشت به من يک ساعت ملاقات با تو را بدهد.

با تو چه بگويم که هفته‌ی گذشته از من پرسيدی مامان با ما به خانه می آيی؟ و من در مقابل چشم ماموران بازداشتگاه به تو گفتم: «کارم طول می کشد و ديرتر می آيم». آن وقت تو با سر تکان دادنت گفتی باشد و دستم را کشيدی و با لب‌های کوچک‌ات بوسه‌ای کودکانه بر دست هايم زدی...

نيمای عزيزم!

در طول ۶ ماه گذشته دو بار به شدت گريستم. بار اول در سوگ پدرم بود که از عزاداری و سوگواری نيز محروم بودم و بار دوم همان روز بود که نتوانستم با تو به خانه برگردم و وقتی به سلولم برگشتم بی اختيار بلند بلند گريستم.

نيما جان!

بارها در پرونده‌های مربوط به حضانت کودکان، دادگاه‌ها چنين رای داده‌اند که نمی‌توانند ملاقات کودک ۳ ساله را برای ۲۴ ساعت متوالی به پدر بسپرند. در چنين آرايی مهم‌ترين استناد دادگاه‌ها به سن چنين کودکانی است که نمی‌توانند ۲۴ ساعت دور از مادر بمانند زيرا برای کودک آسيب روحی – روانی به همراه دارد.

اما همين دستگاه قضايی می‌تواند حقوق کودکی را ناديده بگيرد که تصور می‌کند مادرش در صدد اقدام عليه امنيت اوست!!!

البته که دلم نمی‌خواهد با تو از اين که در صدد هيچ اقدامی عليه امنيت «آنها» نبوده‌ام و فقط به عنوان يک وکيل به آراء قضايی و آرايی که عليه موکلانم صادر شده بود، معترض بوده‌ام، اشاره کنم.

البته که مايل نيستم به تو ثابت کنم و مثلا بگويم متن مصاحبه‌هايم همگی عيان است و علنی، و اکنون به دليل انتقاد از آراء قضايی که حرفه‌ی اصلی هر وکيلی است، شايسته ۱۱ سال حبس شناخته شده‌ام.

اما مايلم بگويم: اولا نخستين کسی نيستم که چنين حکم ناعادلانه‌ای را دريافت کرده‌ام. اما اميدوارم آخرين آنها باشم، هر چند بسيار بعيد می دانم.

ثانيا از اين که در کنار موکلانم در زندان هستم، موکلانی که دفاعيات من به دلايل غيرقضايی و غيرحقوقی موثر نيفتاد و آنها روانه زندان شدند، بسيار خشنودم و دست کم آرام‌ام.

ثالثا دوست دارم بگويم به عنوان يک زن از اين که افتخار دفاع از بسياری از فعالان مدنی و معترضان انتخاباتی را بر عهده داشته‌ام، به دليل حکم سنگين‌ام به خود می‌بالم. زيرا دوست‌تر داشتم به عنوان وکيل آنها، حکمی سنگين‌تر از آنان دريافت کنم.

حالا ديگر تلاش زنان ثابت کرد که ديگران، اعم از مخالف و موافق نمی‌توانند آنها را ناديده بگيرند. اما نمی‌دانم آن را که از همه بيشتر دوست دارم، چگونه به تو بگويم؟ چگونه بگويم که برای قاضی يا بازجويم يا دستگاه قضايی دعا کن. دعا کن تا به عدالت قلبی و آرامش روح برسند تا شايد ما نيز در آرامش زندگی کنيم، مثل خيلی از کشورهای دنيا.

عزيزم، آنچه در چنين پرونده‌هايی برنده‌ی نهايی است، دفاع قضايی خوب يا بد نيست، که از اين بابت وکلايم در دفاع بی‌نظيرشان سنگ تمام گذاشتند، بلکه معصوميت و مظلوميت انسان‌هايی است که در چرخ دنده‌ی چنين آرای عجيب و غريبی له مِی‌شوند. آن معصوميت قطعا برنده‌ی بازی است. برای همين از معصوميت کودکانه‌ات می‌خواهم برای آزادی همه‌ی زندانيان بی‌گناه، و نه فقط زندانيان سياسی دعا کنی.

به اميد روزهای‌ بهتر
مامان نسرين
اسفند ۸۹


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016