گفتوگوی اختر قاسمی با بهنود مکری بهمناسبت دريافت جايزه رسانه آکادمی بينالمللی (والم)
"پيشرفت فنآوری نقش مهمی در روزنامهنگاری مدرن امروز دارد، شبکههای اجتماعی، تلفنهای همراه و نرمافزارهای پيشرفته سرعت پخش خبر را به حداقل رسانده و فرصتهای تازهای را برای روزنامهنگاران ايجاد کرده، همين امر باعث افزايش رقابتهای کاری و عدم امنيت شغلی شده، يعنی بايد مرتب مطالعه کرد و بهروز بود
چندی پيش آکادمی بين المللی هنر و ادبيات و موسيقی (والم) چهاردهمين دوره مراسم اهدای جوايز خود را در شهر لندن برگزار کرد. در اين مراسم ويژه از چهره های منتخب سال در بخشهای گوناگون قدردانی شد. بهنود مکری؛ مجری و خبرنگار بخش فارسی صدای امريکا يکی از چهره های برگزيده امسال در بخش رسانه بود.
بسياری از چهره های هنری و فرهنگی ايران همچون احمد بهارلو؛ سيما بينا؛ عليرضا نوری زاده؛ سيمين بهبانی؛ شهره آغذاشلو؛ بهروز وثوقی؛ آذر نفيسی؛ هما ميرافشار؛ ستار؛ نيلوفر بيضايی؛ رضا بديعی؛ مارتيک؛ بهزاد بلور و ستاره درخشش در چند دوره گذشته اين جايزه را دريافت کردند، امسال در کنار بهنود مکری اين جايزه به اردوان مفيد؛ حميرا؛ امير صبوری و چند نفر ديگر اهدا شد.
بهنود مکری از جوانترين چهره هايی است که تاکنون از سوی آکادمی والم برگزيده شده ست. او به پاس فعاليتهای خستگی ناپذير رسانه ای و دستاوردهای ارزنده فرهنگی در بخش فارسی صدای آمريکا ، نشان ويژه و ديپلم افتخار آکادمی را دريافت کرد. مکری مجری و تهيه کننده برنامه تلويزيونی شباهنگ است ، يک مجله جذاب تلويزيونی که به موضوعات مختلفی می پردازد و برای جوانان تهيه می شود. شباهنگ يکی از پربيننده ترين برنامه های بخش فارسی صدای آمريکا است که با توجه به فرم و محتوای غير متعارف خود طرفدارن بسياری در ايران و ساير کشورهای جهان دارد. به همين مناسبت گفتگويی را با او ترتيب داديم که متن آن را ملاحظه می کنيد.
***
بهنود عزيز ضمن تبريک و آرزوی موفقيت های بيشتر خواستم ابتدا کمی در باره ی آکادمی جهانی هنر و رسانه توضيح بديد؟
اين آکادمی که با نام "والم" شناخته می شود ، توسط يک زوج پرتلاش ايرانی در سال دوهزار و پنج ميلادی در بوداپست در مجارستان تأسيس شد ، دکتر مصطفی دربيانی و دکتر مرجان عبدی تلاش می کنند تا از طريق اين آکادمی از فعاليتهای فرهنگی ، هنری ، ادبی و رسانه ای حمايت کنند و با معرفی چهره های برتر در بخشهای گوناگون، گامی در جهت آگاهی رسانی بهتر درجامعه بردارند، والم نهادی غير سياسی وغيرمذهبی است که چندی پيش به لندن منتقل شد و بصورت يک سازمان غيرانتفاعی اداره می شود.
يعنی اين زوج جوان با هزينه شخصی خود اين آکادمی را تاسيس کردند؟
آنها اين سازمان را بصورت غيرانتفاعی ثبت کردند و هزينه های آن از طريق کمکهای مختلفی تأمين ميشه، البته من دقيقأ نمی دونم که چه افراد و يا گروههايی به اين سازمان کمک می کنند ، می دونم که بيشتر مخارج را خود آنها متقبل می شوند ، در گذشته مراسم بزرگی را برگزار می کردند ولی مدتی است که با وسواس بيشتری فعاليت ميکنند تا در هزينه ها صرفه جويی کنند.
جوايز آکادمی در چه رشته هايی اهدا می شود؟
اهدای جوايز آکادمی از سال دو هزار و پنج ميلادی آغاز شد ، جايزه شير طلايی ايران شامل ديپلم افتخار و نشان ويژه آکادمی است ، هرسال کميته های تخصصی به بررسی عملکرد چهره های منتخب می پردازند و در نهايت برندگان برگزيده می شوند. اهدای جوايز والم در بخشهايی چون هنرهای دراماتيک ( سينما و تأتر ) ، موسيقی ، ادبيات و رسانه صورت می گيرد و آکادمی طی مراسم ويژه ای از چهره های برتر قدردانی می کند ، اين جوايز فقط محدود به ايرانيان نيست و برندگانی از ساير کشورهای جهان را هم در بر می گيرد.
آيا موسسين آکادمی افراد را انتخاب می کنند يا هئيت داورانی وجود دارد؟
انتخاب چهره های برگزيده پس از تبادل تظر با مشاورين آکادمی صورت می گيرد؛ هر سال بر اساس فعاليت های افراد در زمينه های مختلف؛ گروهی را نامزد دريافت جايزه می کنند؛ از ميان آنها چهره های برگزيده انتخاب می شوند. فکر می کنم هم نظر مشاورين باشد و هم موسسين آکادمی
فکر می کنيد که اين گونه جوايز يا اهدای تنديس ها چه نقشی در زندگی حرفه ای يک هنرمند يا روزنامه نگار می تواند داشته باشد؟
روزنامه نگاری فقط يک شغل نيست؛ بايد عاشق بود و با جان و دل کار کرد. يک روزنامه نگار حرفه ای برای دريافت جايزه و تندريس فعاليت نمی کند. فکر نمی کنم تغيير عمده ای را در زندگی او ايجاد کنه، به نظرم بيشتر ارزش معنوی جايزه ست که اهميت داره، شايد نوعی دلگرمی و رضايت خاطر از اينکه از فعاليت های او قدردانی می شود. من به شخصه خيلی خوشحال شدم از اينکه نام من به فهرستی اضافه شده که بسياری از بزرگان فرهنگ و هنر؛ ادب و روزنامه نگاری ايران هم در آن قرار دارند؛ افتخار بزرگی ست که در کنار اين عزيزان قرار گرفتم و عضو جوانی از آکادمی هستم. با انگيزه و انرژی بيشتری به کارم ادامه می دهم.
چگونه به روزنامه نگاری علاقه مند شدی و از کی شروع کردی؟
هميشه به روزنامه نگاری علاقه داشتم ولی در ايران مشکلات زيادی وجود داشت و با توجه به شرايط خاصی که بر جامعه حاکم بود ، ترجيح دادم از اين حرفه دور باشم ، فضای مثبتی برای فعاليت نبود و آينده روشنی هم نداشت، کارهای من در ايران خيلی پراکنده بود و بيشتر جنبه تجربی داشت ، مثل خيلی از جوانها هرازچندگاهی دست به قلم می بردم و يک چيزهايی می نوشتم ، چند تا گزارش و مقاله هم در يکی دو روزنامه منتشر کردم ، دوران خوبی بود ولی روزنامه نگار حرفه ای نبودم ، دوره حرفه ای کار من پس از مهاجرت به آمريکا و زندگی در اين کشور آغاز شد.
کمی در اين باره توضيح بده و ما را بيشتر با خودت آشنا کن؛ در آمريکا از کجا شروع کردی؟
در ابتدا بيشتر درگير درس و دانشگاه بودم ، زندگی در کشور جديد هم که دشواريهای خاص خودش را دارد، به تنها چيزی که فکر نمی کردم روزنامه نگاری بود ، البته به تدريج شرايط تغيير کرد و با محيط تازه اخت شدم ، در کنار تحصيل در دانشگاه با نشريات و روزنامه های محلی در جنوب کاليفرنيا همکاری می کردم ، در زمينه های مختلفی مطلب می نوشتم ، سياست ، افتصاد ، هنر و حتی ورزش ، تجربه متفاوتی بود ، نگران سانسور و خط قرمز نبودم و همه چيز به خوبی پيش می رفت ، در همين دوران بود که همکاری خودم با راديو صدای ايران در لس آنجلس را آغاز کردم و برای نخستين بار پشت ميکروفون نشستم ، اين آغاز کار من در رسانه های فارسی بود و به اصطلاح راديويی شدم ، بعد از گذشت چند سال به طرف تلويزيون رفتم و همراه با برادرم بهنام مکری نخستين تلويزيون فارسی زبان را در بخش جنوبی کاليفرنيا تأسيس کرديم ، برنامه های فرهنگی تهيه می کرديم و خبرهای محلی جامعه ايرانی را پوشش می داديم ، البته در اين سالها با چند شبکه تلويزيونی ماهواره ای هم کار کردم و بعنوان کارشناس در برنامه ها شرکت می کردم.
درباره همکاری خود با راديو صدای ايران در لس آنجلس توصيح بده ، چگونه تجربه ای بود؟
من فعاليت حرفه ای خود را از راديو صدای ايران آغاز کردم و شش سال مجری و تهيه کننده برنامه رستاخيز بودم، اين بخش مهمی از دوران کاری من محسوب می شود و تجربيات ارزنده ای را کسب کردم. آشنايی با چهره هايی چون مرحوم تورج فرازمند ، مانوک خدابخشيان ، پری اباصلتی ، مسعود اسداللهی ، حسين مهری و بسياری از شخصيتهای حرفه ای رسانه ای ، فرصت مغتنمی برای من بود تا از آگاهی و تجربه آنها برای پيشرفت کارم استفاده کنم ، اين دوستان هم من را بعنوان همکار جوان خود پذيرفتند و هميشه مشوقم بودند.
چگونه به صدای آمريکا رفتی؟
من در سال دو هزار و شش وارد صدای آمريکا شدم ، در آن زمان بخش فارسی سرگرم گسترش برنامه های تلويزيونی خود بود و تلاش می کرد تا ساعات پخش برنامه های خود برای ايران را افزايش دهد. در آزمون ورودی اين سازمان قبول شدم و در نهايت دعوت به همکاری مديران بخش فارسی را پذيرفتم ، البته تصميم مشکلی بود چون سالها در کاليفرنيا زندگی کردم و بيشتر اعضای خانواده من در اورنج کانتی هستند، مهاجرت به شرق آمريکا و زندگی در واشنگتن تجربه متفاوتی است، به هرحال پايتخت آمريکا به نوعی مهمترين شهر جهان است و حال و هوای خاص خود را دارد ، در شرايطی که رويدادهای ايران از اهميت فوق العاده ای برای جهان برخوردار است ، ارتباط مستقيم با مردم ايران و تهيه برنامه های تلويزيونی برای جوانان از جذابيت خاصی برخوردار است ، هر چند که متأسفانه حجم خبرهای بد و ناگوار درآن کشور بسيار زياد است و فعاليت در چنين فضايی چندان هم ساده نيست.
لطفا کمی در باره فعاليت هايت در صدای امريکا و برنامه شباهنگ توضيح بده؟
من در بخشهای مختلف صدای آمريکا کار کردم و در تهيه و توليد بيشتر برنامه های تلويزيونی بخش فارسی مشارکت داشتم ، از سال دو هزار و هفت همکاری خود را با شباهنگ آغاز کردم و در حال حاضر مجری ارشد و تهيه کننده اين برنامه هستم، شباهنگ يک مجله جذاب تلويزيونی که برای جوانان تهيه می شود و به موضوعات مختلفی چون سياست، فناوری، بهداشت، فرهنگ، هنر، موسيقی و سينما می پردازد. البته محتوای برنامه به گونه ای تنظيم شده که مفاهيمی چون آزادی، دموکراسی، کثرت گرايی و حقوق بشر هم مورد بررسی قرارمی گيرد. آگاهی های جامع و کاملی را در اختيار مخاطب قرار می دهد. اين يکی از پربيننده ترين برنامه های بخش فارسی صدای آمريکا است که با توجه به فرم و محتوای غير متعارف خود طرفدارن بسياری در ايران و ساير کشورهای جهان دارد.
بهترين خاطره و بدترين خاطره تون در دوران روزنامه نگاری چی بوده؟
در طول اين سالها خاطرات تلخ و شيرين بسياری داشتم که بخش مهمی از فعاليتهای حرفه ای من را تشکيل می دهد ، انتخاب فقط يکی از آنها کار دشواری است، يکی از بهترين خاطراتم پوشش خبری مراسم تحليف بارک اوباما در واشنگتن بود، از مقابل کاخ سفيد بطور مستقيم برای تلويزيون گزارش ميدادم و مشاهدات خود از آن مراسم را برای بينندگان شرح می دادم، روزی تاريخی برای آمريکا و جهان بود، جمعيت زيادی به واشنگتن آمدند و شور و هيجان فراوانی در شهر حاکم بود ، خوشحالم که در چنين مراسمی شرکت داشتم و وررود باراک اوباما به کاخ سفيد را گزارش کردم ، يکی از بهترين خاطرات دوران کاری من است.
بدترين خاطره ای که دارم مرگ ندا آفا سلطان در جريان اعتراض به تقلب در انتخابات رياست جمهوری ايران بود، هيچ وقت آن روز را فراموش نمی کنم، درست لحظاتی پيش ار اجرای برنامه بود که صحنه دلخراش مرگ ندا را در اينترنت ديدم ، وحشتناک بود، جان دادن دختر جوانی که به فقط به دنبال آزادی بود ، سخت منقلب شدم ، اصلأ توانايی اجرای برنامه را نداشتم ولی چاره ای نبود، به سختی خودم را جمع و جور کردم و با هر زحمتی بود که برنامه را اجرا کردم ، اين يکی از دشوارترين قسمتهای کار ماست ، يعنی رعايت اصول حرفه ای و دوری از احساسات شخصی ، خيلی سخته است تماشای صحنه های کشته و زخمی شدن جوانانی که به جرم آزاديخواهی ه به خاک و خون کشده می شوند، اين يکی از تلخ ترين روزهای کاری من بود.
اگر بخواهيد تجربه روزنامه نگاری تان را در امريکا برای همکارانتان در ايران تعريف کنيد به چه موضوع هايی اشاره می کنيد؟
روزنامه نگاری در آمريکا خيلی با ايران متفاوت است، فکر می کنم مهمترين موضوع آزادی بيان و امنيت اجتماعی است ، مطبوعات يکی از ارکان مهم دموکراسی است و حرفه قابل احترامی در ميان مردم است ، البته رسانه ها و نشريات در اين کشور سياستهای متفاوتی دارند و هر سازمان در چهارچوب قوانين کاری خود فعاليت ميکند ، ولی افراد و گروه های مختلف فرصت ابراز عقيده دارند و بالاخره تريبونی پيدا ميشه که از آن استفاده کنند ، پيشرفت فناوری نقش مهمی در روزنامه نگاری مدرن امروز داره ، شبکه های اجتماعی ، تلفنهای همراه و نرم افزارهای پيشرفته سرعت پخش خبر را به حداقل رسانده و فرصتهای تازه ای را برای روزنامه نگاران ايجاد کرده ، همين امر باعث افزايش رقابتهای کاری و عدم امنيت شغلی شده ، يعنی بايد مرتب مطالعه کرد و به روز بود ، البته مطمئنم که همکاران خوبم در ايران هم در حد ممکن و مقدور فعال هستند و علی رغم محدوديتهايی که در ايران وجود داره دستاوردهای ارزنده ای را کسب کردند.
از بين يک تا ده به حرفه روزنامه نگاری شماره چند می دهيد؟
درسته که اين حرفه چندان راحتی نيست و دشواريهای خاص خودش داره ولی به نظرم بهترين شغل دنياست و خيلی به آن علاقمندم، من موقعيتهای شغلی ديگری هم داشتم و با توجه به رشته ای که در آن درس خواندم ، می توانستم زندگی راحت و بی دردسری را انتخاب کنم ، ولی خوشخالم که روزنامه نگاری را برگزيدم و بدون شک به آن نمره ده می دهم.
سپاس از وقتی که به من داديد.
برای آگاهی بيشتر درباره اين آکادمی می توان به تارنمای زير مراجعه کرد :
www.waalmawards.com