پنجشنبه 12 اسفند 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

بيانيه فرزندان رهنورد و موسوی خطاب به ملت، کلمه

پس از گذشت ۱۸ روز که از ناپديد شدن نخست وزير محبوب امام و زهرا رهنورد، همسر و همراهش می گذرد و همچنان رسانه های امپراتوری دروغ ضمن زير سوال بردن خبر بازداشت آنها، اعلام می کنند که خانواده ميرحسين موسوی و مهدی کروبی با بستگان درجه نخست خود اجازه ديدار دارند و تنها محدوديت هايی بر ارتباط آنان اعمال شده است،دختران وی شب گذشته نيز موفق به ديدار آنها نشدند.

به گزارش کلمه، دختران وی که ديشب برای چندمين بار به خانه پدری مراجعه کردند، با درهای بسته و سخنان نامناسب ماموران مواجه شدند.

پس از اين، دختران رهنورد و موسوی در بيانيه ای خطاب به مردم آن ها را در جريان آنچه گذشت قرار داده اند و اتفاقات اخير را بهای کينه به پدر به خاطر ايستادن بر سر آرمانها دانستند.

به گزارش کلمه متن کامل بيانيه دختران ميرحسين و رهنورد به شرح زير است:



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


دوستان و ياران مهربان ما

اين روزها

ما نگرانيم، مانند هر فرزند ديگری که به ناگهان همه ی ارتباطاتش با خانواده ی خود قطع شده و در بی خبری مطلق از عزيزترين های زندگيش به سر می برد.

عزيزترين هايی که بر همه روشن است در بند کسانی هستند که جز تنفر و کينه به خاطر آرمانهايشان از ايشان به دل ندارند.

ما نگرانيم که در روزنامه ها می خوانيم: پدر و مادر ما زندانی نيستند، در حصر هم نيستند. در خبر ها می خوانيم آنان اسکورت هم می شوند! و ما يعنی فرزندان می توانيم آنها را ببينيم.

اما هرگز چنين نبوده است. ما پدر و مادرمان را نديده ايم، صدايشان را نشنيده ايم. و آنچه هر لحظه بر نگرانی هايمان می افزايد همين تناقض گويی هاست.

برايتان بگوييم که ما برای اتمام حجت و روشن شدن واقعيت، که اين روزها کمياب شده، پس از اين همه خبر بی اساس، همگی در شب پنجشنبه بازهم به در خانه مراجعه کرديم و از نيروهای درون کوچه، از پشت آن در آهنی که از پس آن کوچه و خانه و پدر و مادر باهم گم شده اند، پرسيديم اگر پدر و مادر ما اينجا هستند، آيا می توانيم آنها را ببينيم؟ گفتند چه کسی گفته؟ گفتيم کيهان، دادستان، وزير امور خارجه. و ما فکر می کرديم برخی از اين مراجع خبر، قاعدتا بايد آنقدر محکم باشند که بشود باورشان کرد که ديدار ميسر گردد و اين نگرانی ها رفع گردد.

گفتيم شايد واقعا می شود ببينيمشان و ما نمی دانستيم. بی خبر بوديم!

جواب سوال ما باز هم نه بود. نه! نمی توانيد. خبرها اشتباه بوده است ! هرکسی گفته اشتباه گفته است. برويد دادگاه انقلاب. برويد پيش قاضی.

اما پدر و مادر ما که مجرم نيستند و آنها گم شده اند. ما پيش قاضی خواهيم رفت. اما قاضی واقعی، قاضی عادل دنيای اين روزهای ما خداست. ما از او می خواهيم حکم کند.

ما فرزندان پدر و مادری که بيش از دوهفته است که چنان در اسارت اند و ربوده شده اند، که گويی نيستند و نبوده اند، به حکم فرزندی نگرانيم. اما صبر می کنيم که خودش گفته است: وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِينَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِیِّ یُرِيدُونَ وَجْهَهُ

ما صبر می کنيم هم چون دو عزيز گم شده مان که تا کنون بر اين همه جفا، راست قامت، صبر کرده اند و خدا را خوانده اند و به او پناه آورده اند و ايمان داريم اکنون نيز به يقين صبر می کنند.

ما هم يارشانيم و ياورشان در اين راه حق که سختی آن از ابتدا بر همه روشن بود.

برای شما که در اين روزهای تلخ بی خبری از والدين و دل نگرانی از گم شدن عجيبشان و حصر و زندان و هرچه که هست يا بگويند، از سر محبت مرهم دردهای جانمان بوديد و هستيد، می نويسيم که با اطمينان به استقامت و همت و مهرورزی مردم بود که والدينمان خرداد ۸۸ دل و جان به راهی دادند که ناهمواری و تلخيش از پيش حدس زدنی بود آنها چنان که می بايست و سزاوار راستگويان بود بر عهد ديرين خود با خدای خود و شما باقی مانده اند .

اگر از آن روزها می گوييم تنها درددلی است دوستانه با شما درد آشنايان. به همين دليل بود که در تمام اين روزها نه شکوه ای از آنها شنيديم و نه واگويه ی دردی و نه حديث ستم ها و تلخی هايی که بر آنان رفت و شما خود بيش از ما می دانيد.

به ياد می آوريم شب ۲۲ خرداد پس از آن حمله هايی که مدام تکرار می شد، دل نگران از پدر پرسيديم که فردا چه خواهد شد؟ او با همان آرامش و شرافت و صلابت دوست داشتنی پاسخمان داد که آنچه بيش از نتيجه مهم است سربلندی نزد خدا و مردم و تاريخ است. فردا آمد، روزهای سخت و سخت تر هم از پس آمدند. باران رنج و تهمت و افترا بر جانشان نشست. اما آن دو، هم چون شما يارانشان، ايستادند تا سربلند نزد خدا، مردم و تاريخ خود باشند. و اين اميد و آرزوی ماست.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016