دوشنبه 27 دی 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

وکيل در زندان، موکل اعدام: جزئيات شکنجه و اقدامات خلاف قانون مأموران امنيتی که حسين خضری را بالای چوبه دار برد، کمپين بين المللی حقوق بشر

مقامات قوه قضاييه درحالی درباره اعدام حسين خضری سکوت کرده اند که وی درميان بی خبری وکيل و خانواده اش به پای چوبه دار رفت. پيشتر از اين يکی از وکلای او محمداوليايی فر در مصاحبه ای به صراحت از جزييات پرونده وی و روندی غيرقانونی که منجر به اعتراف گيری از وی شده بود پيشتر از اين پرده برداشته بود. او به جای مجازات وی خواستار محاکمه نيروهای امنيتی خاطی در اين پرونده شده بود.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


آقای اوليايی فر در اين مصاحبه تشريح می کند که حسين خضری موکلش «اولا شکنجه شده، دوما مورد تطميع نيروهای امنيت و اطلاعات قرار گرفته» و تصريح می کند که «اگر به پرونده ايشان رسيدگی شود، مسلما تبرئه خواهد شد.»

سال گذشته خانم سهيلا وحدتی از فعالان حقوق بشر مصاحبه ای با محمداوليايی فر ترتيب داد که در اين مصاحبه وکيل حسين خضری به شرح جزييات پرونده و بيگناهی وی می پردازد. محمداوليايی فر هم اکنون در زندان به سر می برد.

محمداوليايی فرهمچنين در اين مصاحبه با اشاره به اينکه موکلش ۷۰ درصد بينايی خود را از دست داده بود و اساسا امکان اينکه بخواهد در چنين شرايطی موارد اتهامی مطرح شده به او را انجام داده باشد می گويد:

«موکل من، حسين خضری، در کودکی از تحصيل محروم شده و به اجبار فقر و فشار، کودک کار شده است. او توسط پدرش از کودکی مجبور به قاليبافی شده و بخشی از تامين معاش خانواده به عهده ی ايشان بوده است. به خاطر شرايط نامناسب کار در کارگاه قاليبافی، موکل من حدود ۷۰ درصد از بينايی خود را از دست می دهد. ايشان چندين بار فرار می کند که باز به خانه برگردانده می شود. تا اينکه گروهی به نام حزب حيات آزاد کردستان، پژاک، که با جمهوری اسلامی ايران در عناد بوده، وقتی می بينند که نوجوانی بی پناه است، او را جذب می کنند. در واقع رفتن حسين به سوی اين گروه از روی عمد و آگاهی نبوده، بلکه فقط به خاطر رسيدن به رفاه نسبی بوده است.
آن گروه وقتی که می بينند حسين هيچ تخصصی ندارد، او را در بخش آموزش قرار می دهند. حسين پس از چند سال که به بلوغ فکری می رسد، تصميم می گيرد که ازدواج کند و يک زندگی معمولی را شروع کند. و چون اقدامی عليه جمهوری اسلامی انجام نداده بوده، تصميم می گيرد به ايران بازگردد و خودش را معرفی کند که در مراجعت به ايران دستگير می شود. ظاهرا در آن هنگام پرونده ای مطرح بوده که متهمين پرونده را پيدا نکرده بودند. اين پرونده درباره ی حمله ی گروه پژاک با آرپی جی به يک پاسگاه بوده که طی حمله چندين نفر کشته و زخمی شده بودند، ولی مهاجمين را پيدا نکرده بودند. در اين هنگام، حسين خضری را دستگير می کنند. نيروهای امنيتی به ايشان می گويند ما متهم را پيدا نکرده ايم، شما اين اتهام را قبول کنيد، ما قول می دهيم شما را آزاد کنيم. موکل من می گويد که ابتدا او را بسيار مورد شکنجه قرار داده اند که اقرار بگيرند. اين مرحله ی اول تحقيقات بوده است. در مرحله دوم تحقيقات، با او خوشرفتاری می کنند و حتی او را به رستوران های مجلل می برند و به او غذاهای عالی ميدهند که باور کند با او رفتار انسانی خواهند داشت. آنها به حسين می گويند که تو با ما همکاری کن، ما خودمان برايت عروسی می گيريم. فقط بيا در صحنه بازسازی عمليات که فيلمبرداری می شود، شرکت کن و آرپی جی را بگير و نشان بده که پاسگاه را مورد حمله قرار داده ای.
حسين به آنها اطمينان می کند و در بازسازی صحنه ی حمله که فيلمبرداری می شود، شرکت می کند. آنها پيش از فيلمبرداری جزئيات حمله را به حسين توضيح می دهند و از او می خواهند که در هنگام فيلمبرداری در محل پاسگاه، آرپی جی را در دست بگيرد و بگويد که مثلا از اين زاويه به پاسگاه نزديک شده و اين طوری حمله کرده است. حسين فريب می خورد و فيلمبرداری انجام می شود.
در ضمن، نامزد حسين را هم شناسايی می کنند و آن خانم را هم دستگير می کنند و وعده می دهند که اگر گفته های حسين را تاييد کند، برايشان جشن عروسی می گيرند.
پس از فيلمبرداری، حسين می گويد من روی قول شما حساب کردم، حالا مرا آزاد کنيد! ولی به او گفته می شود که در دادگاه و در حضور قاضی هم گفته هايت را تاييد کن، بعد ما آزادت می کنيم. حسين در دادگاه گفته هايش را همانطور که از او خواسته شده بوده، تاييد می کند و بعد می گويد حالا مرا رها کنيد! به او می گويند شما چند روزی صبر کنيد. و پس از چند روز، حکم اعدام حسين صادر می شود. برای نامزد حسين هم دو سال حکم زندان صادر می شود. وقتی که حسين اعتراض می کند و می گويد که شما قول آزادی مرا داده بوديد، به او می گويند که ديگر از دست ما خارج است.»

اوليايی فر همچنين می گويد که از نيروهای امنيتی و اطلاعاتی به دادسرای نيروهای انتظامی شکايت کرده بودند. او در مصاحبه خود با خانم وحدتی گفت:

« ما از نيروهای امنيتی و اطلاعاتی به دادسرای نيروهای انتظامی شکايت کرده ايم. مبنای شکايت ما اين است که فردی که ۷۰ درصد بينايی خود را از دست داده است، چگونه می تواند در نيمه شب حمله نظامی کند، آن هم با آرپی جی و مسلسل!؟مشخص است که اين اقرارها نتيجه ی فريب و تطميع است. اين پرونده اکنون در دست بررسی است. ما همچنين با توسل به ماده ی ۱۸ از رياست قوه قضائيه خواسته ايم که اين رای را که بر خلاف بينه شرعی صادر شده است، بشکند. و اعاده دادرسی در ديوانعالی کشور را تقاضا کرده ايم که هنوز خبری از تاييد و يا نقض رای نيامده است.
موکل من اولا شکنجه شده، دوما مورد تطميع نيروهای امنيت و اطلاعات قرار گرفته و اگر به پرونده ايشان رسيدگی شود، مسلما تبرئه خواهد شد.
نکته ی جالب اينکه ايشان اصلا در پژاک در شاخه نظامی نبوده، و در شاخه آموزشی قرار گرفته چون کار نظامی نمی توانسته انجام دهد.
موکل من با حسن نيست به ايران برگشته تا به مقامات بگويد که در سن پايين از ايران خارج شده و مرتکب جرمی نشده و آمده خودش را به مقامات معرفی کند. اما در ايران دستگير شده است.»


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016