جمعه 19 آذر 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

نوشته ميرحسين موسوی به مناسبت ماه محرم: به نام دين‌داری دست به جنايات هولناک زده می شود، کلمه

به گزارش کلمه، متن کامل يادداشت ميرحسين موسوی به شرح زير است:

يسم الله الرحمن الرحيم
ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائکه الاتخافوا و لاتحزنوا و ابشروا بالجنه التی کنتم توعدون (فصلت، ۳۰)
اينک بار ديگر در ماه محرم هستيم و در آستانه سالروز بزرگداشت نهضتی که قرن‌ها پيش برای بازگرداندن انسان به جايگاه والايی که در آفرينش او درآميخته شده برپاشد و درخشان‌ترين نمونه‌ی انسانی زمان و زمانه، فرياد برپايی حق و افشای باطل را با همه رنج‌هايی که در انتظارش بود، بر سکوت ذلت‌بار ترجيح داد. حسين (ع) زمانی به پا خاست که بازمانده‌ی دستاوردهای نهضت نيای خود را در معرض تندبادهای تماميت‌طلبی تشنگان قدرت يافت و ذبح دين در پای برج و باروی کاخ ستمگری و خودکامگی مشاهده کرد. حسين (ع) می‌ديد که باطل را لباس حق می‌پوشانند و حق را باطل جلوه می‌دهند. حسين (ع) می‌ديد که اين بار اراده‌ی قدرت‌طلبان، نه تنها دستيابی به تماميت قدرت، بلکه نگه‌داشت آن به هر قيمت و با تکيه بر زر و زور و تزوير است، که اينجا خود دين است که هدف آماج خودکامگان قرار گرفته، که ديگر سکوت نيست که می‌تواند به بقای کورسوی نور ايمان کمک کند، که زمانه‌ی ايستادگی در مقابل همه‌ی کسانی است که به نام جانشينی پيامبر (ص) و امارت بر مؤمنان، چوب حراج بر دين و دينداری زده اند تا دمی بيش بر مسند قدرت تکيه زنند.
حسين (ع) می‌دانست که ملات سنگ‌های کاخ قدرت، دروغ است و فرياد حقيقت‌خواهی است که به زوال آن می‌انجامد. حسين (ع) می‌دانست که در اين راه چه رنج‌های بزرگی در انتظار اوست: مفتيان مزدبگير، او را به خروج از دين و ايجاد فتنه متهم خواهند کرد، خاندان پيامبر (ص) را در محاصره‌ی تنگناها و بی‌حرمتی‌های پياپی قرار خواهند داد، و او را بر سر دوراهی انتخاب ميان زندگی ذلت‌بار يا ايستادگی برای حق‌خواهی قرار خواهند داد؛ و او ايستادن را برگزيد. حسين (ع) سکوت را شکست تا دين نيای خويش را از هلاکت نجات دهد و رهبری قيامی را برعهده گرفت که نه در هوای قدرت و شهرت، که در کوشش برای راست کردن کجی‌ها و پاک کردن پليدی‌ها هويت می‌يافت. و چنين شد که آزادزنان و آزادمردانی که پس از او آمدند، از هر مذهب و دينی که بودند، حسين (ع) را سرمشق جاودانه‌ی آزادی‌خواهی دانستند.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


قرن‌ها بعد، انقلابی اسلامی در سرزمينی با فرهنگ و تمدنی ديرينه و مردمانی که در شناخت مصالح خود در جهانی دگرگون‌شده در اين بخش از دنيا، پيشتاز بودن خود را پيش از آن با انقلاب مشروطه، نهضت ملی شدن نفت و قيام پانزده خرداد و توليد گفتمان آزادی‌خواهی، عدالت و استقلال‌طلبی برای پيشرفت و دستيابی به جامعه‌ای که در آن انسان‌ها به آسايش مادی و سعادت معنوی برسند به اثبات رسانده بود، رخ داد. همه‌ی ما به ياد داريم که سيل خروشان معترضان در روزهای تاسوعا و عاشورای سال ۱۳۵۷ چگونه طومار نظامی مستبد را درهم پيچيد که همه راه‌های اصلاح را بسته، امکان هرگونه انتقاد و مخالفت از راههای مسالمت‌آميز را از ميان برده و در واپسين سالهای عمر خود، دچار خيالبافی‌هايی شده بود که بيش از هرچيز ناشی از دور ماندن از واقعيت های موجود در جامعه بود.
حاکمان مستبد آنچنان در حلقه‌ی محدود متملقان و ثناگويان خود محصور بودند که بجای آن که صدای ترک‌خوردن‌های فزاينده‌ی مشروعيت حاکميت خود را بشنوند، در اوهام خويش به دنبال شنيدن صدای حمايت از قدرت‌های ماورايی بودند، غافل از آن که بزرگترين سرمايه‌ی هر کشور، پشتيبانی مردم آن از دولتمردان از طريق مشارکت آزادانه و آگاهانه‌ی آنهاست، غافل از آن که اعتبار را بايد در ارتقای زندگی روزمره‌ی مردم جستجو کرد،و غافل از آن که اقتدار را از راه قلوب مردم بايد يافت، نه از طريق رزمايش‌ها و نمايش زرادخانه‌ها. و چنين شد که مردمان اين ديار روی از صاحبان قدرت گرداندند و بزرگترين انقلاب مسالمت‌آميز مردمی قرن، پديدار شد.
ميليون‌ها مردمی که در روزهای تاسوعا و عاشورا به ميدان آمدند، خواسته‌های بيش از صدساله‌ی خويش را در ندای مردی بازشناختند که پايمردی‌اش در راه را آزموده بودند. در راهپيمايی‌های آن روزها، هرکس با باور و ايمان و رنگ و بوی خود حضور می يافت، بيگانه‌های ديروز به ديرآشنايان امروز تبديل می‌شدند، خودخواهی‌ها به ديگرخواهی، و من‌ها به ما. از فردای پيروزی در شوق ساختن و آباد کردن ويرانه‌ای که پيش چشمانشان بود، دست در دست يکديگر دادند به مهر. حتی آنگاه که اختلاف نظرها بالا گرفت، در برابر دشمن متجاوز همدل شدند و از آب و خاک اجدادی‌شان دفاع کردند. و کيست که از ياد ببرد که همه‌جای ايران، ميدان حماسه بود: جبهه و پشت جبهه، کارخانه و مزرعه، مدرسه و دانشگاه، خانه و اداره، همه و همه صحنه‌ی تلاش و جهاد برای پاسداشت از اين سرزمين شد. و کيست که از ياد ببرد در زمانی که به ناچار تن به صلح داده شد، همين مردم رنج‌ديده اما پايدار، در مقابل چندچهرگانی که به دامان و ياری متجاوز پناه آورده بودند، قدعلم کردند و بدين‌گونه نشان دادند که تصميم برای ترک جنگ، نه از روی بزدلی و بی‌اعتقادی، که از سر درايت و آينده‌بينی است. نشان دادند که خطای رهبرانشان را با ايمان به صداقت آنان بخشودنی می‌دانند و اعتراف به خطا نه تنها از اعتبار رهبرانشان نمی‌کاهد، که محبوبيتشان را در قلوب مردم بيشتر می‌کند. نشان دادند که دينی را که برای جنگ و صلحش منطق داشته باشد، راهنمای عمل خويش قرار داده اند. نشان دادند که در نزد آنان، باور دينی به منزله‌ی راهنمايی است که در تندبادهای پر شن و خاک روزگاران، آنان را به منزلگه مقصود نزديک می‌سازد. از همين رو بود که هرگاه خود را از راه دور می‌ديدند، برای تصحيح مسير اقدام کردند: دوم خرداد و ۲۲ خرداد نشان از همين هوشياری دارد.
اما صد افسوس که اقتدارگرايانی که انحصار در قدرت را تنها راه دوام خود می‌دانند، اين بار به اين خواسته‌های برحق وقعی ننهادند. اقتدارگرايان که با تمامی امکانات و رسانه‌ها در مقابل خواست اکثريت صف‌آرايی کرده بودند، زهرآگين‌ترين تيرهای تهمت و افترا را به سينه‌ی مردمی که خواهان تغيير بودند، رها کردند، هنگامی که به علت استقبال و حضور بی‌سابقه‌ی مردم از شيوه‌های معمولشان برای تقلب و تخلف در روند رأی‌گيری طرفی نبستند، چاره را در کودتای انتخاباتی ديدند: شمارش آرا را کنار نهادند، پيروزی‌شان را اعلام و ابلاغ کردند، به ستادهای مخالفانشان يورش بردند و به دستگيری چهره‌های فعال پرداختند. و آنگاه که مردم خشمگين و سرخورده برای اعتراضی آرام و مسالمت‌جويانه به خيابان‌ها ريختند تا مطالبه‌ی حق مسلم‌شان در احترام به رأی‌هايشان کنند، ريختن خونشان را مباح دانستند و ماجراهای خونين کوی دانشگاه و کهريزک و مانند آن را آفريدند.
به ياد داريد که در عاشورای سال گذشته با عزاداران معترض چه کردند: آنها را از پل‌ها به پايين انداختند، با ماشين از روی پيکر بی‌دفاع آنان گذشتند، سينه‌ی مالامال از عشقشان را هدف گلوله قرار دادند، و آنگاه بی‌شرمانه عکس‌العمل مردم خشمگين را با نمايش ناقص و گزينشی در رسانه‌هايشان، شورش دست‌نشانده‌های استکبار ناميدند و فرياد وا اسلاما سر دادند! آيا آن کس که ماشين پليس دوبار از روی او رد شد، آمريکايی بود يا کسانی که از روی پل به پايين پرتاب شدند دست‌نشانده‌ی آمريکا و اسرائيل؟ يا کسانی که در ظهر عاشورا حسين حسين گويان مورد تير مستقيم گرفتند از لشگر يزيد و عمروعاص و ابن‌زياد؟ پس از آن هم به دستگيری تعداد زيادی زن و مرد از بهترين فرزندان اين انقلاب و آّب و خاک پرداختند تا فريادها را در گلو خفه کنند. غافل از آنکه خشم فروخورده‌ی مردم آگاه و مظلوم بسيار خطرناک‌تر از فريادهای تظلم‌خواهی آنها خواهد بود.
همراهان سبز‌انديش. دين و دين‌داری در اين روزها دوران سختی را می‌گذراند و بسياری از شما در اين روزها می‌پرسيد چگونه می‌توان با اين همه سياه‌کاری‌ها که به نام دين انجام می‌شود، جوانان روشن ضمير اين مرز و بوم را از امواج پی‌در‌پی دين‌گريزی نجات داد؟ پاسخ اين همراه کوچک شما اين است که دين‌گريزی هنگامی زمينه‌ی گسترش پيدا می‌کند که دينی که ترويج می‌شود با بديهی‌ترين اصول اخلاقی مثل صداقت و پرهيز از دروغ در تضاد باشد، به نام دين‌داری دست به جنايات هولناک زده شود، تهمت و دروغ برای از ميدان به‌در کردن معترضين از تريبونهای مقدس نمازجمعه، نه تنها مجاز که مستحب تلقی شود، با بخشنامه همه‌ی منابر و مساجد برای رواج تهمت و دروغ بر ضد معترضين بسيج شود و چشم به احقاق حقوق کارگران و معلمان در همين مکانهای مقدس بسته شود و شکافهای طبقاتی و فساد و فحشای بی‌سابقه ناشی از فقر و طلاق و بيکاری، پديده‌های عادی تلقی شوند؛ و در چنين شرايطی، يک جوان چگونه می‌تواند تشخيص دهد اين‌همه ظلم و خشونت و نفرت که از سوی صاحبان تريبون‌های رسمی، آمرانه به عنوان اسلام معرفی می‌شود، ربطی به اسلام ندارد. و او که شاهد مظلوم انبوه مشکلات اقتصادی و فرهنگی و حضور گسترده‌ی دروغ در همه‌ی صحنه‌هاست، چگونه باور کند حفظ نظام در حفظ ارزش‌های اخلاقی و اسلامی و منافع ملی، و نه بر حفظ افراد بر مسند قدرت به هر قيمت، استوار است؟ او اکنون به جای چهره‌ی اصلی دين که چهره‌ی محبت رحمانی است، با چهره‌ی عبوسی که جز خشونت‌ورزی و تحکم، زبان ديگری ندارد، روبه‌روست. او شاهد است که چگونه حقوق مردم بدان‌گونه که در قانون اساسی آمده، ناديده گرفته می‌شود، و تفکيک قوا که مانع بزرگی بر سر راه پيدايش انباشت قدرت غيرپاسخگوست، به طور مرتب نقض می‌شود، و استقلال قضا و قاضی و دادگاه توسط مسئولان امنيتی از ميان می‌رود، و مجلس که بايد در رأس امور باشد، تحت امر قرار می‌گيرد، ماجراجويی‌های بی‌خردانه در سياست خارجی باب می‌شود، و نظاميان به جای انجام وظايف قانونی خود سر از عرصه‌های سوداگری و مال‌اندوزی در می‌آورند، و هيچ صدای مخالفی تحمل نمی‌شود. و زندانها پر از زنان و مردانی است که اين نگاه حاکم بر دولتمداران را بر نمی‌تابند.
بر ماست که در اين دوران بحران‌زده، کاری زينبی کنيم و پيام راستين دين را با چهره‌ی فطرت‌پسندانه‌ی آن به تشنگان حقيقت برسانيم. بر ماست که ياد بگيريم و به ديگران نيز ياد بدهيم که عمل نادرست مدعيان دينداری به حساب دين گذاشته نشود. بر ماست که ماجرای راستين انقلابی را که در اين ديار به نام دين برپا شد، برای نسلی که آنچه می‌داند يا از طريق رسانه‌های تحريف‌گر رسمی و يا از طريق روايت‌گران ناهمدل با آن است، بازگو کنيم و در اين بازگويی، از نقد منصفانه‌ی گذشته نهراسيم و در عين حال، از نفی دستاوردهای بزرگ آن پرهيز کنيم. بر ماست که همچون زينب (س) با بازگويی حقيقت، ملات کاخ دروغ را زائل کنيم. بر ماست که همچون تمامی خاندان حسين (ع)، زنده نگه داشتن ياد شهدای گران‌قدر انقلاب، جنگ و حوادث پس از انتخابات و آزادزنان و آزادمردان دربندمان را وظيفه‌ی هميشگی خود بدانيم، و بر ماست که در اين ماه پرخاطره، با برپايی مراسم و شرکت در مجالس بزرگداشت حماسه‌ی حسينی، به حفظ نهادهای مدنی سنتی کمک کنيم.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016