شنبه 22 آبان 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

پدر رامين پوراندرزجانی: همه چيز را به خدا واگذار کرده ام؛ دادم را بستاند، جرس

مژگان مدرس علوم - جرس: پدر رامين پوراندرجانی در اولين سالگرد درگذشت پسرش می گويد: من همه چيز را به خدا واگذار می کنم و فکر نمی کنم اينجا بتوانم دادم را بگيرم. خدای بزرگ خودش ناظر تمام اتفاقات است و به همه چيز عالم است من از خدا می خواهم دادم را بستاند. آن چيزی که نبايد می شد اتفاق افتاد پسرمان را از ما گرفتند.

بيست و يکم آبان ماه اولين سالگرد درگذشت رامين پوراندرزجانی، پزشک کهريزک در مسجد طوبی تبريز برگزار شد که جمعيت زيادی در آن حضور داشتند.

براساس اخبار منتشر شده، رامين پوراندرجانی به عنوان پزشک وظيفه،چندين بار به بازداشتگاه کهريزک رفته و قربانيان حوادث پس از انتخابات را پيش از مرگ معاينه کرده بود. وی در روز ۱٩ آبان ماه ٨٨، بعد از تعطيلی آن بازداشتگاه و پس از آنکه از موارد متعدد شکنجه های منجر به مرگ بازداشت شدگان حوادث بعد از انتخابات به دوستانش خبر داده بود، مورد تهديد قرار گرفت و بعد از آن در سن ٢۶ سالگی به طرز مشکوکی جان باخت و جسد وی بدون اجازۀ کالبد شکافی به خانواده، توسط نيروی انتظامی دفن شد.

علت مرگ پوراندرزجانی، يک بار سکته قلبی و بار ديگر مسموميت غذايی عنوان شد و پس از مدتی مشخص شد که وی برای ديدار با نمايندگان مجلس وقت گرفته بوده است و تلاش داشت تا شرايط بازداشتگاه کهريزک را به گوش آنان برساند.

به همين مناسبت "جرس" با رضا قلی پور اندرزجانی در خصوص مراسم اولين سالگرد درگذشت فرزندش به گفتگو پرداخته که در پی می آيد:

آقای پوراندرزجانی امروز اولين سالگرد مراسم فرزندتان بود می توانيد از اين مراسم و وضعيت روحی خودتان و همسرتان برايمان بگوييد؟



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


امروز اولين سالگرد رامين بود و مسجد داشتيم و الان از سر خاک و قبرستان می آييم. احساس من و مادر رامين هم که مشخص است احساس آدمهای فرزند مرده، احساس اينکه فرزندمان از دستمان رفت يعنی بخاطر هيچی از دستمان گرفتند. مادر رامين هم حالش خيلی بد است و وضع شکننده ای دارد. من هم همينطور و هنوز بعد از يکسال هنوز خودمان را پيدا نکرده ايم و بعد از يکسال هنوز مرگ پسرمان را باور نمی کنيم.

آيا در خصوص پرونده شکايتتان در خصوص روشن شدن چگونگی مرگ فرزندتان به نتيجه ای رسيده ايد؟
نخير، ما اعتراض کرديم پرونده هم هنوز مفتوح است و بسته نشده و اعتراضمان در آنجا هست اما قرار نبود نتيجه ای هم بگيريم، همه چيز از اول مشخص بود که بی نتيجه است. پسر من امانت بود که ما بدست نيروی انتظامی داده بوديم. پسر من در آنجا امانت بود اما خودشان زنگ زدند و گفتند بيايد جنازه پسرتان را تحويل بگيريد. هيچوقت هم جواب قطعی ندادند که علت مرگ فرزندم چه بوده است.

آيا شما همچنان به پيگيری هايتان برای روشن شدن علت مرگ فرزندتان ادامه خواهيد داد؟
والله عدالت واقعی پيش خداست و دادگر حقيقی خداست. من همه چيز را به خدا واگذار می کنم و فکر نمی کنم اينجا بتوانم دادم را بگيرم. خدای بزرگ خودش ناظر تمام اتفاقات است و به همه چيز عالم است من از خدا می خواهم دادم را بستاند. آن چيزی که نبايد می شد اتفاق افتاد پسرمان را از ما گرفتند.

اگر برايتان دشوار نيست می توانيد در مورد خصوصيات و ويژگيهای فرزندتان بگوييد؟
رامين من نابغه و نخبه بود. در اخلاق و علم نمونه و درخشان بود. با زحمت و با تلاش خودش به آن حد رسيده بود. پسر من يک پسر نبود. ده تا پسر بود، اين احساس من پدر است. پسرم اهل سياست نبود و فقط دنبال علم و خدمت به مردم و کشور بود. او دنبال انسانيت بود هيچوقت برای خودش چيزی نمی خواست برای جامعه و مردم می خواست. رامين فقط درس می خواند و بهترين نمره ها و رتبه ها را داشت. پزشک عمومی اش را تمام کرد رفت خدمت سربازی که بعد تخصصش را ادامه بدهد که وضعيتش اينجور شد و او را از دستمان گرفتند. رامين خيلی خانواده دوست بود به ما علاقه داشت رابطه ما جور ديگری بود مخصوصا با من که اصلا ما پدر و فرزند نبوديم بيشتر دوست و يار يکديگر بوديم و به همديگر خيلی علاقه داشتيم.

از آينده و برنامه هايش برايتان حرف می زد؟
دنبال علم و ترقی بود و پله های ترقی را می خواست يکی بعد از ديگری بالا برود. او می خواست برای جامعه اش خدمت کند و تخصصش را بگيرد. در سربازی هم هر روز شصت نفر را معالجه می کرد. او عاشق علم و خدمت به کشور و مردم بود.

مرگ رامين تنها برای شما سخت نيست بلکه خبر مرگ ايشان شوکی برای مردم بود. وقتی ابراز احساسات مردم را می بيند چه احساسی به شما دست می دهد؟
ما خوشحال می شويم و اين همدردی برايمان تسکينی هست. بالاخره اين تسلی خاطری برای ما است تا امروز هم که يکسال گذشته بيشتر مردم با محبت زياد ابراز همدردی کرده اند. امروز هم در مراسم اولين سالگرد رامين جمعيت زيادی حضور داشت کسانی که ما حتی نمی شناختيم. البته از روز اول همينجوری بوده و مردم ما را تنها نمی گذاشتند و ابراز همدردی می کردند.

در پايان هر صحبتی که داريد بفرماييد؟
من از تمام کسانی که به هر نوعی با ما احساس همدردی کردند تشکر می کنم . باعث آرامش خاطر ما شدند برای انسانيت، برای جامعه قدم برداشتند و برای رامين قلم زدند و نوشتند، من از همه تشکر می کنم. طبيعی است ما خانواده کوچکی بوديم و اهل سياست نبوديم. و من از اين ناراحتم که فرزندم سياسی نبود و در لباس پزشکی به مردم خدمت می کرد اما اين بلا را به سرش آوردند.

هيچ صحبتی با مسئولين نداريد؟
نخير، ديگر چه صحبتی می توانم با آنها داشته باشم.

با تشکر از فرصتی که در اختيارمان گذاشتيد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016