گفتوگو با انیس نقاش، یکی از مأموران ترور شاپور بختیار
گفتوگوی روزنامه دولتی ایران حدود يک هفته پيش با انيس نقاش انجام شده است اما به دليل مسائل با اهميتی که وی در اين مصاحبه درباره ترور شاپور بختيار بيان کرده است، آن را بار ديگر منتشر میکنيم.
روزنامه ايران دوشنبه ۲۲ شهريور
اگر مايل هستيد درباره ماجرای ترور بختيار هم صحبت کنيم؟
چرا که نه! من از حرف زدن درباره اين قضيه ترس و شرم ندارم. اين جزو افتخارات من است. به نظر من ايران در پوشش خبری جريان اولين ترور شاپوربختيار کوتاهی میکند، درمورد اين موضوع صحبتهای فراوانی در خارج از ايران صورت گرفته است. خبرنگارهای فرانسوی زمانی که به من مراجعه میکنند و در صحبتهای خود با من، واژه تروريست را به کار میبرند در پاسخ به آنها میگويم:مگر فرانسویها مرتکب هيچ قتلی نشدهاند؟ بعدش تک تک ترورهايی را که فرانسه مرتکب شده بود برايشان نام میبرم.
زمانی که در زندان فرانسه بودم، يک هواپيمای آن کشور در آسمان منفجر شد. اينها گفتند کار ايران است و آمدند سراغ من که در زندان بودم.افسر اطلاعاتی آمد تا از من بازجويی کند، به او گفتم اصلاً فرض کن من جزو اطلاعات هستم و مافوقم به من دستور داده که بختيار را ترور کنم. من هم مثل تمام افسران اطلاعاتی دستور را اجراکردم، شما هم در الجزاير، سوئيس و... فلان کار و بهمان کار را کردهايد و ۵۰ فقره از ترورهای دستگاه اطلاعاتی فرانسه را در کل دنيا رديف کردم. طرف خسته شد رفت و استراحت کرد، بعد دوباره برگشت به من گفت: سلام همکار. در بازجويیها به آن افسر تأکيد کردم که فرق من با شما اين است که من ترور بختيار را بر اساس اعتقادات خودم انجام داده ام، ولی شما عقيده نداريد و فقط دستورات مافوقتان را اجرا میکنيد،من حق دارم که از اسلام خود دفاع کنم.شاپور بختيار در حال تدارک کودتا عليه ايران بود، اوحتی برای انجام اين کار۵۰ ميليون دلار از صدام کمک گرفته بود و امريکا نيز از او پشتيبانی میکرد.
کودتای نوژه طرح اوليه اين کودتا بودکه میخواستند شاه رابا آن همه جنايتی که انجام داده بود به ايران برگردانند.جمهوری اسلامی فقط میدانست که چنين عملياتی با چنين برنامههايی عليه آن در حال اجراست ولی نيرويی برای مقابله و جلوگيری نداشت.حکم اعدام بختيار صادر شد. من به بچههای گفتم که بايد هرچه زودتر عمل کنيد چون اين آدم خطرناکی است ولی آنها هيچ اطلاعات و کانالی نداشتند. بهشان گفتم که من تجربه کار عملياتی دارم و اين کار را برعهده میگيرم. رفتم و کار شناسايی را انجام دادم و بعد از دو هفته بازگشتم و خبرشان کردم که منزل بختيار را پيدا کرده ام و حتی توانستم با ايشان مصاحبه کنم.طرح مدونی برای اجرای حکم اعدام بختيار تهيه کردم و دست به کار اجرايی کردن آن شدم که متأسفانه آقای خلخالی مرتکب اشتباه شد و در مصاحبه مدعی شد که برای اجرای حکم اعدام شاپور بختيار به پاريس،کماندو فرستادهام. اينگونه شد که شاپور بختيار نه جواب تلفن میداد و نه وقت ملاقات و محافظين او نيز افزايش پيدا کردند.به اين ترتيب وقت ملاقاتی که با او گذاشته بودم و قرار بود همانجا کار را تمام کنم منتفی شد. همزمان با من تماس گرفتند و گفتند که اينجا بشدت از بابت کودتا نگرانی وجود دارد و بايد هر چه زودتر بختيار کشته شود.به اين ترتيب حجت بر من تمام شد و بر خودم واجب ديدم که هر کاری از دستم بر میآيد انجام بدهم. يک اسلحه ۷ ميليمتر با صدا خفهکن تهيه کردم و رفتم سراغ بختيار. اما اينها شک کردند و در ساختمان را به رويم باز نکردند.من هم بلافاصله تصميم گرفتم با گلوله قفل در را بشکنم و بروم داخل. اما چون در دفتر بختيار ضد گلوله بود، هيچ کاری نتوانستم بکنم.يکی از دو گلولهای که به من خورد، متعلق به سلاح خودم بود که به در شليک کردم و کمانه کرد و برگشت سمت خودم.بعد هم که با پليس فرانسه درگير شدم و يک گلوله ديگر هم خوردم و دستگير شدم.
حالا ترور شاپور بختيار را داوطلبانه پذيرفتيد يا اينکه دستور به شما ابلاغ شد؟
ماجرا اين طور بود، در يک جلسهای که محمد منتظری نيز حضور داشت اطلاعاتی از انجام يک کودتا مطرح شد، من اعلام کردم که بايد رفتارهای بختيار پيگيری و کودتا خنثی شود. محمد منتظری چون آن روزها تشکيلاتی تحت رهبری خود نداشت، گفت اين عمليات را بايد انجام داد. بعد از دستگيری من و فرار بنی صدر از ايران، بعضی از بچههای سپاه با امام ملاقات میکردند و درخواست داشتند که بنی صدر را ترور کنند اما امام نمیپذيرفت. نه به اين دليل که روابط سياسی ايران با فرانسه به هم بريزد، که اين گونه مسائل به هيچ وجه برای امام مطرح نبود. شاپور بختيار يک سياستمدار فاسد بود و بايد از بين میرفت.
آيا صحت دارد که شهيد عماد مغنيه برای آزادی شما از زندان فرانسه، از فرانسویها گروگانگيری کردند؟
خير، شهيد مغنيه چنين کاری نکرد. هشت فرانسوی در لبنان گروگان گرفته شده بودند و فرانسه برای آزادی اينها با ايران وارد مذاکره شد، چون ايران روی گروههای اسلامی لبنان نفوذ داشت. شروط متفاوتی مطرح بود. يکی از مواردمطرح شده درتوافق، آزادی من از زندان فرانسه بود. به همين دليل فردی به نمايندگی از طرف دولت فرانسه وارد سلول من شد تا با هم مذاکره کنيم، من پنج شرط گذاشتم:
اول؛ در دوران سلطنت محمدرضا پهلوی (شاه مخلوع) بين ايران و فرانسه توافق شده بود که آن کشور، نيروگاه هستهای ايران را راهاندازی کند.
ايران نيز در ازای آن تقبل کرد مبلغ يک ميليارد دلار به فرانسه برای اجرای طرحهای داخلی اين کشورکمک کند. با پيروزی انقلاب اسلامی، فرانسه از ساخت نيروگاه هستهای خودداری کرد و پول دريافتی را نيز پس نداد.يکی از شروط من پس دادن اين مبلغ به ايران بود که چک اولش را در سازمان ملل دادند به آقای ولايتی و بقيهاش را هم اقساطی برگرداندند.
دوم: رجوی در فرانسه اردوگاهی برپا کرده و عليه جمهوری اسلامی فعاليت میکرد و دولت فرانسه نيز به آنها کمک مینمود، با آنها به توافق رسيدم که رجوی و اطرافيانش از فرانسه اخراج شوند، اين کار هم انجام شد و آنها به بغداد رفتند.
سوم، دو عراقی توسط دولت فرانسه از اين کشور اخراج و به دولت عراق تحويل داده شده بودند، صدام قصد اعدام آن دو را داشت. شرط شد که اينها به فرانسه برگردانده شوند.نماينده رئيس جمهورفرانسه شخصاً با يک هواپيمای اختصاصی به بغداد رفت و آنها را به اين کشور برگشت داد.
چهارم، در جنگ عراق عليه ايران، کشور فرانسه کمکهای فراوانی به عراق میکرد و به آنها اسلحه میفروخت. برای آنها شرط کردم، به ايران هم بايد اسلحه بفروشند يا اينکه کمک خود را به عراق قطع کنند، دولت فرانسه گفت که نمیتوانيم به شما اسلحه بفروشيم ولی کمک خود را به عراق قطع میکنيم.
پنجم،آزادی من و افرادی که من را در ترور بختيار همراهی کرده بودند. دولت فرانسه شروط مرا پذيرفت و گروگانهای فرانسوی حاضر در لبنان آزاد شدند، اما من در زندان فرانسه باقی ماندم، به اين دليل که بين شيراک و ميتران اختلاف ايجاد شد. ابتدا ميتران با ايران مذاکره کرده بود و قول داد که با آزادی گروگانهای فرانسوی، من هم از زندان آزاد شوم و بعد از او شيراک به قدرت رسيد و اين مذاکرات را ادامه داد. در فرانسه قانونی است، مبنی براينکه تنها کسی که میتواند دستور آزادی زندانی را صادرکند شخص رئيس جمهور است. ميتران به شيراک گفت طی يک نامه کتبی تمام عواقب مذاکره با ايران را برعهده بگيرد ولی شيراک نمیپذيرفت. ميتران نيز درپاسخ اعلام کرد: من به خاطر شيراک اين قول را دادم و خود او بايد پاسخگو باشد.اختلاف اين دو باعث شدکه من در زندان بمانم.زمانی که اين اوضاع ادامه پيدا کرد، تصميم به اعتصاب غذا گرفتم و به آنها اعلام کردم، يا قول خود را به جمهوری اسلامی ايران اجرا میکنيد و يا اينکه من شهيد میشوم. در فرانسه قانونی وجود دارد مبنی بر اينکه بايد مراقب زندانی باشند، لذا با گذشت ۴۰ روز از اعتصاب غذا مرا به زور به تخت بستند و با آمپول ويتامين مرا تقويت کردند. بعد از ۱۲۰ روز فرانسویها متوجه شدند که من در ادامه اعتصاب غذای خود مصمم هستم، به همين دليل آنها درخواست مذاکره با ايران نمودند، بعدش آقای رفيقدوست که وزير سپاه بود به نمايندگی از ايران وارد فرانسه شد و طی ملاقاتی به من اطمينان داد که با دولت فرانسه گفتوگو خواهدکرد. بعد ازچند روز مذاکره قرار شد که من از اعتصاب دست کشيده و در عوض دولت فرانسه بعداز ۴ ماه من را آزاد کند. در اين ديدارها آقای رفيقدوست قرآنی به من هديه داد که در ابتدای آن دستخط حضرت امام وجود داشت.
در اين چند سالی که از زندان آزاد شده ايد و با افزايش سن و سال تغييری در روحيات شما ايجاد شده؟
خير، خودم فکر میکنم هيچ تغييری در مسير فکری و سياسيم ايجاد نشده و هر آنچه که در گذشته انجام داده ام را صحيح میدانم. اما اگر پختگی حال حاضر را داشتم نقشه ترور بختيار را به طور حتم تغيير میدادم. در زمان وقوع ترور به علت کمبود وقت نتيجه عمليات ناموفق شد، اگر دو يا سه هفته صبر میکرديم و لوازم مناسب انتخاب مینموديم نتيجه اين عمليات بهتر از اين حاصل میشد. برنامه ترور بر اين اساس بود که من به همراه دو نفر ديگر از همراهانم به عنوان خبرنگار وارد اتاق بختيار شده و در حين مصاحبه با اسلحه صدا خفه کن او و همراهش را بدون اينکه صدايی بلند شود ترور کنيم به طوری که پليسهای نگهبان جلوی منزل او متوجه نشوند.اما متأسفانه با اشتباه آقای خلخالی و صحبتی که انجام دادند، ديگر بختيار نه وقت مصاحبه میداد و حتی تلفنهای ما را پاسخ نمیداد. محافظهای بختيار نيز افزايش پيدا کرد. ما مجبور شديم که ابتدا با کشتن افراد پليس در جلوی در منزل بختيار به زور وارد خانه او شويم و به زور تا پشت در اتاق بختيار نيز نفوذ کرديم ولی هرچه تلاش کردم نتوانستم وارد اتاقی که بختيار در آن حضور داشت بشوم، تا چهار ماه در زندان داشتم ديوانه میشدم که چطور نتوانسته ام يک در را باز کنم تا اينکه در دادگاه قاضی عکسهای مربوط به در اتاق را نشان داد که از لايههای آهن ضد آتش تشکيل شده است لذا متوجه شدم که تلاش برای بازکردن آن بيهوده بوده است.
گفتوگو از حسين جودوی