گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
15 مرداد» بنياد برومند و کاری با "بنياد"ی درست! کوروش گلنام11 مرداد» فراخوان مشترک درباره يادمان کشتار سراسری زندانيان سياسی در ايران 7 مرداد» انتشار گزارش ۱۴۵ صفحهای قاضی رابرتسون در باره کشتارهای سال ۶۷، راديو فردا 23 تیر» تخريب آرامگاه زندانيان سياسی جانباختۀ دهۀ ۶۰ در رشت، برای محوکردن اسناد و آثار جنايت، فعالين حقوق بشر و دمکراسی 8 خرداد» فروغ تاجبخش (مادر لطفی) در حمله ماموران اطلاعاتی به منزل اش دچار سکته شده و در بيمارستان بستری شد، بيداران
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! چاپ سوم يادماندهها و خاطرات زندان مهدی اصلانی -کلاغ و گل سرخ- منتشر شد، يادداشت بهروز شيدادر بيست و دومين سالگشت کشتار تابستان شصت و هفت، چاپ سوم يادماندهها و خاطرات زندان مهدی اصلانی -کلاغ و گل سرخ- منتشر شد. مرکز پخش کتاب فروغ کلن آلمان مهتاب مديون چشمها است بهروز شيدا
کلاغ به روايت قصهای از جهان اسطورهها، معلمِ اولِ گورکنی است: قابيل برادر خود، هابيل، را کشته است، اما نمیداند جسد برادر را چهگونه از چشمها پنهان کند. کلاغی، کلاغِ مردهای بر منقارش، در کنارِ قابيل مینشيند تا رسمِ دفنِ برادر به او بياموزد. به روايتِ قصهی ديگری از جهانِ اسطورهها، کلاغ همهی اعضای قبيلهی خويش را به فصل زمستان زيرِ کوهی از بهمن دفن میکند. به اين اميد که به فصلِ بهار چشمهای مردهگان بخورد. کلاغ هم رازِ مرگِ برادر دفن میکند هم چشمِ نعشِ برادر میخورد. کلاغ کوری میپراکند. خاطرات مهدی اصلانی همان را جور ديگری نامکرر میکند؛ روايتی از کوچهها، جای شعرها، کوچکیها، پهلوانیها، باختها، بختها، راستها، خطاها، ناممکنها، ناتوانیها، بارانها، سازها، باغ چشمها. خاطرات مهدی اصلانی همان را بر ديوار زندانِ ديگری نامکرر میکند: دمی هم آسمانِ شبِ مرا تماشا کن! Copyright: gooya.com 2016
|