محمود عنايت: تندروی هم باعث ريزش نيرو می شود و هم افزايش سرکوب، پيمان اصفهانی، جرس
جرس: محمود عنايت، در تاريخ روزنامه نگاری ايران نامی آشناست. دکتر محمود عنايت متولد سال ۱۳۱۱ است و بنا به گفته خود از ۱۸ سالگی وارد عرصۀ روزنامه نگاری شد. در کارنامۀ مطبوعاتی وی انتشار مجلۀ نگين می درخشد. مجله ای روشنفکری که از سال ۱۳۳۴ تا ۱۳۵۹ منتشر می شد و در زمان خود جريان ساز و از معدود نشريات منتقد بود. بسياری از نويسندگان و کارشناسان شناخته شده در عرصه های مختلف همچون حميد عنايت، برادر دوقلوی محمود عنايت و به قولی پدر علم سياست در ايران،دکتر مصطفی رحيمی، علی اکبر سعيدی سيرجانی،مسعود فرزاد، هوشنگ کاووسی، حسينلی هروی، مهدی پرهام، علی اصغر حاج سيد جوادی، موسوی گرمارودی و ... با اين نشريه همکاری می کردند.سرمقاله هايی که محمود عنايت با عنوان "راپُرت" در اين مجله می نوشت حاوی سبک بخصوصی بود که در لفافۀ حکايت و طنز تندترين انتقادها را نسبت به دولتهای وقت مطرح می کرد، بعدها گزيده ای از اين سرمقاله ها در کتابی مجزا به چاپ رسيد. دکتر عنايت پس از توقيف شدن مجله نگين در سال ۱۳۵۸ به منظور معالجات پزشکی به آمريکا مهاجرت کرد و ماندگار شد. در غربت نيز مجلۀ نگين را به تناوب و با همان سبک و سياق تا ۲۳ شماره انتشار داد، هر چند آنچنان که خود می گويد اين سوی مرزها در ميان اپوزيسيون تندرو به او با عنوان مزدور رژيم طعن می زدند و در داخل کشور پس از توقيف مجله ، از او با عنوان ضد انقلاب فراری نام می بردند. وی همچنين کتابهای بسياری به زبان فارسی ترجمه کرده است. از جمله می توان از مهاتما گاندی و پيروان او اثر ودمهتا، کالبدشکافی چهارانقلاب، اثر کرين برينتن، سقوط امپراطوری انگليس و انسان در عصر توحش اثر اولين ريد نام برد.
در بعدازظهر روزی بهاری به آپارتمان مملو از کتاب و مجله و خاطرات فرهنگیِ وی رفتم تا از او راجع به چشم اندازش نسبت به تحولات اخير ايران بپرسم. وی پرهيز از تندروی، پرهيز از خشونت و احترام به فرهنگ مذهبی مردم رابه عنوان نکات مهمی مطرح می کند که جنبش سبز بايد برای موفقيت به آنها توجه کند.
دکتر عنايت سخن را از روزگار و بحبوحۀ انقلاب ۱۳۵۷ آغاز می کند و با اشاره به تظاهرات خيابانی جنبش سبز می گويد :" وقتی شاپور بختيار به نخست وزيری رسيد به حکم دوستی و سوابق روزی به من تلفن کرد ومن را دعوت به جلسه ای مشورتی کرد و گفت عده ای از اعضای جبهه ملی هم حضور خواهند داشت. در راه وقتی به سوی خيابان کاخ و دفتر بختيار می رفتم ، در خيابان ديدم تظاهر کنندگان از ميدان فوزيه (امام حسين حاضر) به سمت ميدان آزادی می روند،هر چه ايستادم جمعيت تمامی نداشت. وقتی به دفتر بختيار رسيدم، افسری آنجا بود که با من سابقه همسايگی داشت. از من پرسيد چه شده که مردم ديگر از گلوله نمی ترسند. در جواب گفتم شدت عمل حکومت ترس را در ميان آنها از بين برده و جرات و جسارت بخشيده است. در اين ملاقات که البته متوجه شدم از جبهه ملی کسی حضور ندارد دکتر بختيار به من پيشنهاد کرد که در تلويزيون برنامه ای داشته باشم، اما نپذيرفتم وترجيح دادم به عنوان روزنامه نگاری مستقل و منتقد باقی بمانم.بختيار معتقد بود که جريان اعتراضات به زودی به اتمام می رسد و من که با جامعه در تماس بودم، حس کردم يا ايشان از اوضاع اطلاع نداشت و يا اطلاعات غلط به ايشان می رساندند."
محمود عنايت در پاسخ به چرائی توقيف نشريه نگين در خرداد ۱۳۵۸ و علت مهاجرتش به خارج از کشور می گويد:" بعد از انقلاب ديگر مانند قبل سخن خود را در لفافه نمی گفتم و خيلی صريح عقيده خود را بيان می کردم و انتقاد می کردم . منتها به مرور به علت شدت خشونت هم از جانب حاکميت و هم از جانب نيروهای مخالف، ارتباط روشنفکران با دستگاه قطع شد وبه اصطلاح روشنفکران در پيله خود رفتند. نگين پس از چاپ مجموعه داستان شيخ صنعان از علی اکبر سعيدی سيرجانی توقيف شد. پس از توقيف نگين سعی کردم با ترجمه کتاب روزگار بگذرانم، اما وقتی يک قلمزن از قلم زدن محروم شود، حس بطالت و ياس می کند. من هم کلافه و خسته شده بودم و از لحاظ روحی زندگی در ايران برايم مشکل شده بود و هنگامی که برای معالجه پزشکی به امريکا آمدم ،ماندگار شدم. هر چند درآمريکا هم با همه مشکلات تا ۲۳ شماره مجله نگين را منتشر کردم.اينجا، مرا بعضی عامل رژيم می دانستند و در ايران هم ضد انقلاب و پناهنده، در حالی که من هيچوقت پناهنده نشده بودم."
از اين روزنامه نگار با تجربه که از زمان نهضت ملی شدن نفت در عرصه مطبوعات فعال بوده است، درباره جنبش سبز می پرسم، وی با ذکر اينکه به اين جنبش بسيار اميدوار است ، می گويد:" در دوره دکتر مصدق عده ای از اهل تجربه می گفتند سعی کنيد مجال سخن گفتن را از شما نگيرند، يعنی از تندروی و شعارهای تند بايد پرهيز شود وگرنه جنبش به خطر می افتد. اين اتفاقی بود که زمان دکتر مصدق هم افتاد. در اين دوره کسانی که به قول آل احمد چپ نبودند، اما چپ نمائی می کردند، با تندروی و شعارهای خارج از چارچوب ، جنبش ملی شدن نفت را با بحران روبرو کردند. تندروی باعث شکست جنبش می شود، در چنين فضائی هم عناصر طبقۀ متوسط و هم بازاری ها احساس تزلزل می کنند و از جنبش کنار می کشند.تندروی هم باعث ريزش نيرو می شود و هم افزايش سرکوب از طرف حاکميت، که هر دو منجر به تزلزل و شکست جنبش می شود." وی با ذکر اين نکته که مصدق تا پايان عمر قانون گرا بود و راه پيشرفت را احترام به قانون می دانست می گويد:" قانون به شرطی که استاندارد دوگانه نداشته باشد وهمه در برابر قانون مساوی باشند بايد اجرا شود. مصدق می گفت طبق قانون مشروطه شاه بايد سلطنت کند نه حکومت و شرايط امروز بازتابی از همان وضع است "
دکتر عنايت هر چند خود را فردی غير مذهبی می داند، اما معتقد است جنبش سبز بايد اعتقادات مذهبی مردم را مورد احترام قرار دهد ". در شوروی پس از هفتاد سال دولت کمونيستی نتوانست کليسا را از بين ببرد، من خود در لهستان که آن موقع کمونيستی بود، ديدم که جوانان چگونه به کليسا می رفتند. در همين امريکا هم چنين است که ما روزهای يکشنبه می بينيم که مردم چگونه به کليسا می روند و حتی افراد تحصيلکرده تعارضی بين علم و دانش نمی بينند. اين هم درسی است که بايد از روزگار گرفت که دين از واقعيات اجتماعی است ".
اين نويسنده و مترجم کتاب کالبد شناسی چهار انقلاب( کرين برينتن) مطرح می کند که جنبش سبز بايد از مبارزات غير خشونت آميز بخصوص مبارزات استقلال هند الگوبرداری کند. وی می گويد: " برای رسيدن به هدف بايد آرامش را حفظ کرد و پيوسته حرکت کرد حتی اگر شديدترين خشونتها صورت بگيرد، چنانکه در هند حتی پس از يورش بدون اطلاع قبلی بريتانيا که منجر به کشته شدن ۱۵۰۰ هندی شد ،گاندی مردم را به آرامش دعوت کرد و همچنان بر راههای مسالمت آميز و مقاومت مدنی پای فشرد. خشونت، خشونت می آفريند و در جامعه خشونت تبديل به تک نهاد می شود و هيچوقت به هدف نمی رسيم."
از محمود عنايت که در اوائل انقلاب کتاب مهاتما گاندی و پيروان او اثرِ ودمهتا را ترجمه کرده است، درباره رهبران قراردادی جنبش سبز می پرسم و می گويد:" من از آنچه در اين آقايان و بخصوص صحبتهای آقای موسوی خوشم آمد و به نظرم بايد تقويت شود، سخنان مسالميت آميزی است که با ملايمت و همراه با تعقل بيان می شود، من علی رغم همه فشارها و خشونتهای موجود اثری از خشم و عصبيت در سخنان ايشان نديدم و اين به نظرم بسيار اثر گذار است.ايشان بسيار معقول تر شده اند. اين همان ويژگی است که در گاندی هم وجود داشت، آنچه گاندی را محبوب کرد همين تعقل و تامل بود که در حضورش هر فردی از هر مذهب و هر عقيده ای می توانست بنشيند و کسی معارض ديگری نمی شد و آزادی ديگری را سلب نمی کرد، اميدوارم اين شيوه ادامه پيدا کند و درخود جنبش هم بيشتر شود و باعث موفقيت اين حرکت شود."
در پايان ازاين پير عرصه روزنامه نگاری می پرسم مهمترين خصيصۀ روزنامه نگار را چه می داند و بی درنگ پاسخ می گيرم: " صداقت" و ادامه می دهد:" رسانه بی شک رکن چهارم دمکراسی است چنان که بارها در تاريخ ديده ايم، گاه حتی يک مقاله مسير حرکت ملتی را تغيير می دهد. روزنامه نگار تنها بايد حقيقت را در نظر داشته باشد و مرعوب مسائل اقتصادی و فشارهای سياسی نشود و نگذارد اين حرفه دستاويزی برای تامين منافع شخصی مالی و يا گروهی شود."