گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
13 بهمن» گفتوگوی کلمه با ميرحسين موسوی پيرامون مسايل مهم کشور11 بهمن» مصباحی مقدم: محکوميت اعدام ۲ تروريست از سوی موسوی و کروبی ادامه قانون گريزی است، فارس 10 بهمن» ديدار مهدی کروبی و ميرحسين موسوی: اعتراض به اعدام محمدرضا علی زمانی و آرش رحمانی پور، درخواست رسيگی به وضعيت بازداشت شدگان، سحام نيوز 7 بهمن» عکس ميرحسين حذف شد تا کتاب ۱۰ جلدی مجوز انتشار بگيرد، کلمه 2 بهمن» موضع گيری سايت "آينده" در رابطه با بيانيه فعالان فرهنگی و سياسی کشور
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! ميرحسين موسوی: جنبش سبز مستقل است و به هيچوجه اجازه دخالت بيگانگان را در امور خود نمیدهد، کلمهکلمه:مهندس ميرحسين موسوی تأکيد کرد: جنبش سبز ملت ايران مستقل است و به هيچ وجه اجازه دخالت بيگانگان را در امور خود نمی دهد. به گزارش خبرنگار “کلمه” مهندس موسوی که در جمع دانشجويان سخن می گفت افزود: دليل اينکه به جنبش سبز با چنين شدتی هجمه می شود اين است که روی مراجع، روحانيت و متدينين اثر بگذارند اما به صراحت اعلام می دارم جنبش به هيچ وجه به خارج وابسته نيست. موسوی تاکيد کرد نيرويی که امروز به صحنه آمده و تنها خواستهاش اين است که به قانون و به ارزشهای اصلی انقلاب اسلامی برگرديم که يکی از آنها استقلال است، مورد تهمت قرار میگيرد که آيا به بيگانه وصل است يا تحت تأثير آنها است يا نيست. وی افزود: يادآور می شوم اين هجمه ها نيز ما را در شعار دچار عدم تعادل نمی کند. مهندس موسوی۲۲ بهمن ماه را يک روز جامع و از ايام الله خواند و گفت: بايد با روحيه جمع بودن اما ضمن حفظ هويت در اين گونه حرکت ها حضور داشته باشيم.
مهندس موسوی جنبش سبز را جنبش جوانی ناميد که جوانان در آن سهم بالايی دارند، اما تصريح کرد: جنبش جنبه احساسی ندارد و خردگرايی در اين جنبش بسيار قوی است. وی حفظ خردگرايی در کنار شور جوانان را سرمايه ای بزرگ برای کشور خواند و با اشاره به اينکه بايد حرکت ناصحانه خود را حفظ کنيم، افزود: حرکت جنبش سبز مسالمت آميز بوده و باز هم قوياً بايد اين مسئله ادامه يابد. به گزارش کلمه، مشروح سخنان مهندس مير حسين موسوی، نخست وزير محبوب امام خمينی(ره) به شرح زير است: دهه فجر را خدمت شما دانشجويان و جوانان عزيز تبريک میگويم. اين دهه يادآور يک انقلاب بزرگ است. وقتی میگوييم انقلاب بزرگ فقط به قضاوت يک طيف، گستره و يا دسته در نظام خودمان مربوط نيست.اين انقلاب يک پديده شگفتآور در دوران خود بود که آثار بسيار عميقی در سطح جهانی بر جای گذاشته است. نکتهای که فوقالعاده مهم است اينکه خود انقلاب نتيجه ۲۰ سال تلاش ملت است و اينگونه نيست که فقط يک عدهای در يک سال يا در روندهای محدودی به صحنه آمدند و فداکاری کردند و اين انقلاب پيروز شد. اين انقلاب نتيجه تلاشهای بیشمار و تجارب فراوان بود. از نظر انديشهای سابقه موضوع به بيش از چند دهه میرسد. منتها اتفاقاتی نزديک پيروزی انقلاب در کشور افتاد که انقلاب را تسريع کرد و وسعت بخشيد و آن را گسترش داد و ما شاهد يک انقلاب عظيم بوديم. دلايل مختلفی هم برای پيروزی انقلاب در سال ۵۷ ذکر کردهاند، دلايل سياسی، اقتصادی و مهمتر از آن رهبری درخشان حضرت امام (ره) که نقش بسيار اساسی در اين رابطه داشتهاند. اما هيچيک از اين دلايل نبايد ما را از ريشهها غافل کند. بايد مجموعه عوامل را با هم ديد. تحليل شعارهايی که مردم در دوران پيروزی انقلاب و بعد از پيروزی انقلاب سر میدادند برای ما مهم است، «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» يک شعار کليدی در آن موقع بود که بايد معنای آن تبيين شود و دلايل تاريخی که مردم به اين شعارها رسيدند مورد توجه قرار گيرد. اما شعارهای ديگری وجود دارد که امروز در سايه قرار گرفته و آن شعارها نيز خود تکميلکننده اين شعار اصلی است. يکی از شعارهايی که در راهپيمايیهای بعد از پيروزی انقلاب اسلامی مطرح شد، چون در فاصله ۲۲ بهمن ۵۷ تا تقريباً يک سال بعد، هر چند روز يک بار راهپيمايی داشتيم. مخصوصاً در بهار سال ۵۸ اين شعار سر داده شده که «در بهار آزادی، جای شهدا خالی»؛ اين شعار را کسی به مردم ياد نمیداد، بلکه مردم خود لمس میکردند که عدهای برای آزادی ايستادند و جنگيدند چون يکی از اهداف اصلی انقلاب اسلامی نيل به آزادی بود و حسرت دوستان خود را میخوردند که آنها «بهار آزادی» را نديدند و لذت و وسعت آن را لمس نکردند. ضمن اينکه آن موقع باب شد وقتی خانوادهای شهيد میداد به او تبريک میگفتند. به ياد دارم، در بالای منزل خانواده شهدا پرچم میزدند. اين مسائل از ابتدای دوران پيروزی انقلاب شروع شد و به دفاع مقدس هم رسيد. ولی در عين حال اين حسرت وجود داشت که عدهای از ياران، اين دوران را نديدند. خود اين شعار به نظر من اگر دقت کنيم و فراگيری آن را لمس کنيم هم در ايجاد و تفسير قانون اساسی و هم در تفسير شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی»، نقش بزرگی میتواند داشته باشد. وقتی به قانون اساسی باز میگرديم، بسيار مهم است که فضايی که منجر به نوشتن اين قانون شد را در نظر بگيريم. دقت در آن فضا منجر به اين میشود که اگر شناخت دقيقی از مسئله نداريم، که اين قانون اساسی چه معنايی دارد، بتوانيم وابستگی و پيوستگی اصول آن را درک کنيم. به هر حال خود آن مقدمات و سوابق، اهميت زيادی دارد. بويژه شعارها و فضای آن موقع بسيار مهم است. به همين دليل با توجه به آياتی که در اين جلسه قرائت شد، بايد بگويم ما هميشه در معرض اين موضوع هستيم که وقتی کتاب خدا را تحريف میکنند، طبيعی است که ميثاق ملی بشری را هم با گذشت زمان و دور شدن از سرچشمه و سرمنشأ آن و بنا به دلايل گوناگون از جمله منافع فردی و باندی تحريف میکنند. اما برای اينکه به آن سرچشمهها برسيم بايد يک بازسازی از آن شرايط در دست داشته باشيم، در عين حال نگاه نو و امروزی خود را هم در اين تفسيرها از ياد نبريم. حقيقت اين است که اگر ترکيب مجلس خبرگان قانون اساسی و سخنان اعضای اين مجلس مورد بررسی قرار گيرد، دغدغههايی را نشان میدهد که به نظر میرسد بخشی از آن دغدغهها هنوز وجود دارد و آن دغدغهها در مورد اصول مهمی که در مورد حقوق اساسی مردم، مسائل اقتصادی و … مطرح بوده و بحثهای خيلی طولانی را به خود اختصاص داده بیدليل نبوده. خود آن گفت و گوها به نظر من، حاصل يک گفت و گوی وسيع و طولانی تاريخی ميان ملت ما بوده است و اينگونه نيست که تعداد محدودی از خبرگان بحث کردند و اين قانون را نوشتند. اين مسائل تحت تأثير شرايط تاريخی، گفتمانهای موجود در جامعه و گفت و گوی ميان احزاب و گروهها بوده است. اينگونه بحثها بعد از مشروطه نيز در جريان بود. شما اگر به اصول اقتصادی، حقوق مردم و عدم تجسس در امور خصوصی در قانون اساسی باز گرديد، درواقع نتيجه عمری تجربيات تلخ در رژيمهای سابق بوده که چنين کارهايی را انجام میدادند. لذا به خاطر اينکه برداشت درستی از قانون اساسی و انقلاب داشته باشيم، بايد شرايط آن موقع کاملاً سنجيده شود. اين موضوع به اين خاطر است که در شرايط فعلی و وجود فضای خاص سياسی چه بسا افراد و گروههايی با توجه به مشکلاتی که آنها با انقلاب داشته و يا انقلاب با آنها، سعی کنند تحريفی را در اين زمينه باعث شوند و ما میبينيم حقايقی گفته نمیشود و برعکس، يک نوع شک و ترديدهايی در مورد بنيانهای انقلاب اسلامی صورت میگيرد. ولی فقط اين مسئله نيست که چهره واقعی انقلاب اسلامی را تهديد میکند بلکه در اين سو هم افرادی که صاحب مال، امکانات و منافعی هم شدهاند باز هم تفسير خاص براساس منافع خود از قانون اساسی را ارائه میدهند. برای همين میبينيم که برخی اصول برجسته و برخی اصول کمرنگ میشود، در حالی که قانون اساسی يک مجموعه به هم پيوسته است و باطل شدن بخشی از آن میتواند به باطل شدن بخشهای ديگری منجر شود و آن را بیاثر کند و پشتوانه مردمی از قانونی اساسی را حذف کند. به همين دليل به نظر من، بسيار مهم است که اين مسائل با هم ديده شود. بايد ديد که چه کسانی از بسته شدن روزنامهها و رسانهها سود میبرند و يا ساير اصول قانون اساسی که بايد به آن پرداخت. قانون اساسی وقتی به مسئله اقوام، زنان، حقوق مردم باز میگردد، فکر میکنم معدل نتايج و چالشهايی است که در دهههای قبل از انقلاب اسلامی در کشور ايجاد شده و به اين دليل، هيچ دليلی ندارد که ما را قانع کند، که ما از بخشی از اين اصول صرفنظر کنيم. مثالی در اين مورد مطرح میکنم. البته بحثهای ديگری هم وجود دارد که لازم است مطرح شود و جا دارد در اين روزها مسائلی که شايد کماهميت به نظر میرسد هم مطرح شود. يکی از بحثهای اول انقلاب اسلامی، برقراری نظام شورايی بود. همه میگفتند؛ بايد از شورا استفاده شود. اين مسئله منجر به اين شد که فکر میکنم ۷ اصل در قانون اساسی در مورد شوراها وجود داشته باشد ولی متناسب با اين ۷ اصل که بحثهای مفصلی پشت آن هست، غير از بحثهای مجلس خبرگان؛ به ياد دارم در صحن مساجد، منابر، دانشگاهها بحث بود، اما از اين ۷ اصل به اندازه کافی استفاده نکردهايم و ظرفيت عظيم آن را که میتواند بسياری از مشکلات کشور را حل کند و سايه ديکتاتوری، استبداد، حاکميت نظرهای شخصی و منافع گروهی را از نظام دور کند، هنوز استفاده نکردهايم. اول انقلاب بحث بود که کشور ما با توجه به تنوع اقوام و قوميتها و فرهنگها نمیتواند به سمت يک حکومت فدرالی پيش برود ولی عدم تمرکز را در اصول مربوط به شوراها در نظر گرفته شد واقعاً چنين ظرفيتی در اين اصول وجود دارد. شايد زمانی به دليل نپختگی و شرايط جنگ و ساير دلايل، اجرای آن به عقب افتاده سه بار در دهه اول انقلاب، اگر ذهنم درست ياری کند، ما طرح هايی را در مورد شوراها به مجلس داديم. ولی متأسفانه به تدريج دامنه اختيارات کم شد و منجر به همين شوراهای شهر و روستا شد که البته شوراهای شهر هم باز غنيمت است و به نظر من يکی از قوانين خوب ما همين قانون شوراها است. ولی چرا به اين اصول نمیپردازيم، محل سؤال است و فکر میکنم جای سؤال برای همه ما بايد باشد. من نمیخواهم بگويم سوءنيتی وجود دارد، ولی يکی از بحرانهای رايج و مسائلی که در کشور پيش آمده به نوعی نتيجه اين تفکر است که بسياری از اين اصول قانون اساسی که ظرفيت فراوانی دارند را به کنار گذاشتهايم. آنچه بعد از انتخابات دهم رياست جمهوری در کشور اتفاق افتاد و حرکت عظيمی را باعث گرديد و انديشههای تازهای در آن زاده شد، از اين نظر اهميت دارد که ممکن است به ما کمک کند تا مجدداً بتوانيم «باز تفسير نو» و زندهای را از قانون اساسی ارائه کنيم. تفسيری که بتواند مشکلات کشور را حل کند. شما در نظر داشته باشيد که به هر حال جامعه ما به شدت تغيير کرده است و جامعه جهانی و محيطی ما هم تغيير کرده است و به تبع آن، به دليل تغييرات فضای جهانی، دگرگونیهايی هم در کشور اتفاق افتاده است. فروپاشی شوروی را نبايد دست کم گرفت، آثار آن در کشور ما بسيار عميق است. به ياد داشته باشيم که در مشروطيت اتفاقاتی که در شمال رخ داد در انديشه سياسی داخل کشور آثار فوقالعادهای داشت و اين آثار تا دورانی که بلوک شرق وجود داشت در کشور و سياستهای آن منعکس بود تا اينکه بلوک شرق فروريخت. اين رخدادی است که در فضای بيرونی کشور اتفاق افتاده ولی فقط اين موارد نيست. پيشرفتهای اقتصادی، تکنولوژی و گسترش فضای مجازی، ماهوارهها، که عملاً آگاهی را در ميان ملتها گسترش میدهند و در حقيقت تمام اين موارد به اضافه مسائلی که در کشور به دليل تغييراتی که پيش آمده منجر به تغييرات عميقی در ميان ملت گرديده است. يکی از مهمترين مشکلات کشور اين است که بين اين تغييرات و تغييرات حاکميت فاصله افتاده است. يعنی به سرعتی که فرهنگ، اقتصاد و نگاه جامعه عوض شده است، به نظر من، حاکميت اين تغيير را نداشته است و اين يک مشکل وسيع است. به همين دليل، يک عقبافتادگی را حس میکنيم که به چالش بسيار عميقی منتهی میشود. وگرنه، راه حل مسائلی که در خيابانها اتفاق میافتد، با توپ و تفنگ و امثال آن حل نمیشود. بلکه، با صدا و سيما، ساير رسانهها، فضای آزادی و فضای گفت و گو، برهان و عقل قابل حل است که اين مسائل در قانون اساسی و دين ما ريشه دارد. درحقيقت، رسانهها مانند دادگاههايی بايد عمل کنند که هیأت منصفه آن ملت بزرگ ايران باشد.و ما به آن ملت اعتماد می کنيم و من اعتقاد دارم ملت صلاح خود را میخواهد و عقل جمعی، عقل برتر موجود در صحنه است و انقلاب اسلامی برای همين رخ داده و قانون اساسی نيز برای حاکميت مردم بر سرنوشت خود تدوين شد. اين زمانی اتفاق میافتد که بحث و گفت و گويی در ميان مردم به صورت آزاد صورت گيرد و حاکميت به اصول و مبانی و قاعده بازی آن تن در دهد. بنابراين بايد نگاه خود را به تبع شرايط جهانی، تغييرات اعجابانگيز در توسعه تکنولوژی عوض کنيم و از ارتباطات و رسانهها نهايت استفاده را ببريم. اما میبينيم در اين رابطه مشکلاتی داشتهايم و نتيجه میشود که حتی يک يا دو مناظره را هم برنمیتابند و احساس خطر میکنند. برنامه را قطع میکنند و درست برعکس آن عمل میکنند. اما اگر نگاه خود را عوض کنيم، خواهيم ديد نه تنها آن دو مناظره، بلکه گسترش آن میتواند بسيار مهم باشد. درست گاهی برعکس مسئله عمل میشود. اکنون در مجلس بحث اين است که چقدر پيام های کوتاه را ، يا خبرها را کنترل کنند که اين بحث در جای خود خوب است ولی نوع نگاه اگر اصلاح نشود، نمیتواند منجر به اصلاح امور شود. آن نگاهی میتواند سرنوشتساز باشد و کشور را به آرامش برساند که ريشه در دين ما داشته باشد و اجازه دهيم مردم تمام حرفها را بشنوند و بهترين آن را انتخاب کنند و ما يقين داريم مردم درست انتخاب خواهند کرد. نکات ديگری هم وجود دارد که میتواند کمک کند که ما قانون اساسی را امروز بهتر بينيم. متأسفانه گفتههای بريده، بريدهای از حضرت امام(ره) در صدا و سيما و جاهای ديگر نقل میشود که مورد اعتراض نوه گرامی حضرت امام هم قرار گرفت. اما حقيقت اين است که اگر ما نتوانيم فضای زنده، پر شور و پر از معنويت و نورانيت که در اول انقلاب وجود داشته و سخنان امام را تفسير میکند، بشنويم، منجر به اين میشود که ما يک چهره تاريک و چهره قطعه قطعه شده از انقلاب را امروز ارائه دهيم و اين میتواند به اين موضوع منجر شود که نه تنها مردم از انقلاب بلکه از اسلام هم جدا شوند. چون نظام ما به نام دين و اسلام است و مهمترين دغدغه بنيانگذاران جمهوری اسلامی، اين بود که به اسلام لطمه نخورد. البته ممکن است که دو روزی منفعتی را به دست آوريم و حجتی را از کلام امام(ره) بگيريم و از آن عليه گروهی استفاده کنيم ولی وقتی که اين کار را با لحاظ منافع خود میبينيم و به آن سرچشمه رجوع نمیکنيم اين زيان را دارد که زبان کسانی که از اول با انقلاب بد بودهاند و هنوز هم بد هستند باز شود و تمام دستاوردهای انقلاب را زير سؤال ببرند. در حالی که، انقلاب اسلامی در حقيقت حاصل جمع همه حرکتهايی است که بعد از انقلاب مشروطه ايجاد شد. مانند انقلاب مشروطه، نهضت ملی شدن نفت، ۱۵ خرداد و ساير جريانات و تجربياتی که ملت داشته است. بنابراين، بايد اين مسائل را در مجموع مورد توجه قرار داد. بنابراين براساس چنين رويکردی میتوان ملت را در کنار انقلاب اسلامی نگه داشت. در غير اينصورت استفاده ابزاری از دين و مقدسات میتواند دين را در معرض سؤالهای جدی قرار دهد و خود اين خطر بزرگی است. مسئله بعدی اين که اگر در شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» دقت کنيم، موضوع استقلال است. ملت ايران بعد از جنگ ايران و روسيه دائم در معرض تهاجم بيگانه بود. قطعات بزرگی هم از کشور جدا شده است و اين مسئله تا زمان شاه هم ادامه داشت ولی عملاً تمام اين موارد منجر به اين شد که ملت ما نسبت به نفوذ بيگانه، حساس و حتی دچار هراس شوند که ريشه بسياری از گفتمانهای موجود در کشور به حساسيت مردم نسبت به نفوذ بيگانگان بود بويژه روسها و انگليسها و بعد آمريکا و الی آخر، اين مسائل در کشور وجود داشته و برای همين، در شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی»، موضوع استقلال اهميت زيادی دارد. اکنون اين حساسيت مردم و خود اين شعار مورد سوء استفاده قرار میگيرد يعنی نيرويی که امروز به صحنه آمده و تنها خواستهاش اين است که به قانون و به ارزشهای اصلی انقلاب اسلامی برگرديم که يکی از آنها استقلال است، مورد تهمت قرار میگيرند که آيا به بيگانه وصل است يا تحت تأثير آنها است يا نيست. من میخواهم بگويم که برای رهايی از سلطه بيگانه بايد کشوری پيشرفته داشت و بايد با نگاهی نو به جهان نگريست. با تغييراتی که در داخل و خارج اتفاق میافتد خود را با حفظ ارزشها تغيير دهيم. آن موقع میتوانيم استقلال واقعی خود را داشته باشيم. وقتی از اين شعارها به صورت ابزاری استفاده میکنيم نتيجه آن تناقضهايی است که اکنون میبينيم. از يک سو نامههای مکرر برای نصيحت سران کشورهای مختلف میفرستيم و آنها را با عنوان «مديريت جهانی» دعوت به اسلام میکنيم و سعی میکنيم با آنها ارتباط برقرار کنيم و از سوی ديگر، در ارتباط با جهان حتی نمیتوانيم يک دوست نزديک و صميمی در منطقه و جهان داشته باشيم. فرض کنيم امريکا به عنوان يک قدرت بزرگ در جهان، میخواهد سياستی را در مورد ما اعمال کند، با اينکه اين کشور قدرت بزرگی است و نيروی نظامی و اطلاعات وسيعی دارد و دستگاههای تبليغاتی و پول زياد دارد، به بودجه سالانه آمريکا نگاه کنيد و آن را با بودجه کشور مقايسه کنيد. با اين مقايسه حجم اقتصاد آن کشور را درک میکنيم. اين کشور باز خود را بینياز نمیبيند که نظر انگليس، فرانسه، آلمان، چين و روسيه را جلب کند تا سياستی را در مورد کشور ما اجرا کند. مثلاً در مورد تکنولوژی اتمی، اما عملاً در مقابل اين جريان که عليه ما است چند کشور و يا ملت را در کنار خود داريم که مؤثر هستند؟ اين در حالی است که با آنها نامهنگاری میکنند به ما میگويند بياييد و به اين کشورها ناسزا بگوييد و با آنها مقابله کنيد. ما میگوييم مسائل انتخابات خانوادگی است و ربطی به خارج ندارد و يقيناً ملت ما حاضر نيست تحت تأثير منافع ديگران کار کند ولی اينکه ما هم مثل شما، سياستی ماجراجويانه داشته باشيم، يک روز ناسزا بگوييم، يک روز بخنديم و روزی نامه فدايت شوم بنويسيم، را نمیپذيريم. جنبش سبز يا اين شعار بوجود آمده که میخواهيم تعاملی سازنده با جهان داشته باشيم و ما از اين مسئله غفلت نمیکنيم و دچار ماجراجويی نخواهيم و افراط و تفريط نمیشويم. ما به دنبال يک عقلانيت در رابطه خود با خارج و ملت هستيم. بايد براساس منافع درازمدت ملت حرکت کنيم. اگر به شعار استقلال به اين معنا بازگرديم به هيچوجه، منافع بيگانگان تعيينکننده حرکت ما نبايد باشد. و ما به اين موضوع اعتقاد راسخ داشته و خواهيم داشت. جنبش سبز ملت ايران مستقل است و به هيچوجه اجازه دخالت بيگانگان را در امور خود نمیدهد ولی اين که ما منفعل باشيم. و هر کاری که میکنيم در ترازو بگذاريم که يکی خوشحال شود و ديگری بدحال شود، اين کار را هم نمیکنيم. ملت ما اهداف درازمدتی را دنبال میکند و يک ملت در اين رابطه بايد حساس باشد. از آخوند خراسانی داريم که وقتی بحث روس و انگليس را مطرح میکند و در پاسخ به عدهای که میگويند چرا بعضی از مشروطهطلبان، در سفارت انگليس هستند که بحث مفصلی دارد، میگويد که اگر قرار باشد فلان کار را نکنيم چون به نفع انگلستان است و کار ديگری را نکنيم چون به نفع روسيه است، هيچ کاری نمیتوانيم انجام دهيم چون هر کاری صورت گيرد، کشورهای ديگری از آن نفعی خواهند برد و يا میخواهند ضرری را دفع کنند. ولی استراتژی يک نظام مستقل و جنبش مستقل اين است که براساس منافع درازمدت حرکت کند و متأثر از بيگانگان نشود. دليل اين که اين مسائل امروزه با جنبش شدتی مطرح میشود، به خاطر اين است که روی مراجع و روحانيت و متدينين اثر بگذارند اما اينجانب به صراحت اعلام میدارم به هيچوجه جنبش سبز به خارج وابستگی ندارد و با اين مسئله مخالف است و تحت تأثير اين مسائل نيز قرار نمیگيرد و براساس منافع ملی حرکت میکند و کارهای ما ارتباطی با بيگانه ندارد. در عين حال، اين هجمهای که به جنبش سبز میشود، ما را در شعارها دچار عدم تعادل نمیکند. نصيحت ما به حاکميت اين است که سياست متعادلی را در پيش بگيريد و در جهان دوست پيدا کنيد و متحد داشته باشيد و از ظرفيت های منطقه استفاده شود و دامنه نفوذ کشور را با دوستی و ارتباط محکم نمائيد تا آسيبی به کشور نرسد. اين نصيحت را به همه دارم. اين موضوع برآمده از دل همه ملت ما است و خود جنبش سبز هم اين گونه است و خواهد بود. در شرايط فعلی آن چه جوانان میتوانند انجام دهند اين است که از ظرفيت عظيم تغييرات در کشور به بهترين وجه در سايه اصولی که به خاطر آن شهدای زيادی تقديم کردهايم استفاده کند. جنبش سبز، جنبش جوانی است که در آن جوانان سهم بسيار بالايی دارند. اما خوشبختانه جنبش جنبه احساسی ندارد و خردگرايی در اين جنبش بسيار قوی است. بايد خردگرايی را در کنار شور جوانان اعم از زن و مرد حفظ کنيم چون سرمايه بزرگی برای کشورمان، انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی است و بدانيم تغييرات و تحولاتی که هست، علیرغم تلخیها، مشکلات، سرمايهای برای آتيه کشور برای ورود به فضای نو محسوب می شود و ما بايد برای ورود به فضای نو، متناسب با تغييرات جهانی و مسائل خود اين دشواریها را تحمل کنيم و با خرد مسائل را پيش ببريم. بايد حالت ناصحانه، شفقت و دلسوزی خود را نسبت به نظام از دست ندهيم. از اول حرکت جنبش سبز مسالمتآميز بوده و باز هم قوياً بايد اين مسئله ادامه يابد. متأسفانه منافع عدهای در دو قطبی کردن جامعه است تا در نتيجه اين دوقطبی بهتر مردم را سرکوب کنند و بهتر به اهداف خود برسند. جنبش سبز با همه دوست است. با کارگران، معلمان، جنبش زنان دوست است حتی با کسانی که عقايد ما را ندارند، دوست است. چون بخشی از ملت ما هستند و آنان برادران و خانواده ما هستند. جزو ملت ما هستند و ما با همه آنها دوست هستيم. نهادهايی در کشور وجود دارد که قابل احترامند اما با خشونت، زدن، سرشکستن و کشتن مخالفيم. ما با بسيج، سپاه و نيروی انتظامی مخالف نيستيم. اينها نهادهايی هستند که يک نظام به طور طبيعی دارد و در آنجا برادرانی هستند که جزو ملت هستند و دلسوز ما هستند لذا با اين روحيه بايد در صحنه حاضر باشيم. عصبانيتها و تلخیها نبايد کنترل را از ما بگيرد. ۲۲ بهمن ماه پيش رو است. حقيقتاً يکی از روزهايی است که بايد نام «روز جمع» و «روز جامع» بر آن نهاد. يکی از ايامالله است. و میتواند ويژگیهای گوناگونی را در خود جمع کند. همه به اين مسئله علاقه دارند. احساس من اين است که با روحيه جمع بودن در ضمن حفظ هويت بايد در اينگونه حرکتها حضور داشته باشيم و سعی کنيم با رفتار خود اثرگذار باشيم تا در سطح ملی آثار خوبی را در جای خود به جای گذارد. تذکر آخر اين که برخورد با حرکتهای مسالمتآميز مردم به نام اسلام باعث اسلامگريزی میشود. کسانی که به دين اعتقاد دارند، مخصوصاً روحانيت بايد بدانند که زندانی کردن، ضرب و شتم، گرفتن و بستنها، چون به نام اسلام و حکومت اسلامی صورت میگيرد ضرر آن به اسلام بازمیگردد و بايد همه تلاش کنيم که اين حالت از بين برود. اگر میخواهيم که اسلام را به عنوان سرمايه برای کشور نگاه داريم نبايد منافع ما، مصالح اسلام را تحت تأثير قرار دهد. زدن، گرفتن و بستن چه ربطی به اسلام دارد و يا جلوی برهان و گفت و گو را گرفتن چه ربطی به اسلام دارد. جستجو در احوال شخصی مردم چه ربطی به اسلام دارد. وارسی ايميلهای مردم چه ربطی به اسلام دارد. اين مسائل با اعتقادات دينی و اصول قانون اساسی منافات دارد. اهانت به مردم، اهانت به آزادی انديشه، ارتباطی به اسلام ندارد و انشاءالله همه متوجه باشند که کاری نکنند که در کشور رويگردانی از اسلام را شاهد باشيم. هيچ کشوری به پيشرفت نرسيده مگر اينکه در دورههايی از اين مسائل را داشته و بسيار خوشبين هستم که خداوند نتيجه اين تلاشها را به ثمر میرساند و ما وضعيت بهتری را برای ملت خواهيم داشت تا از انديشهها، از اقوام و از گويشهای مختلف نترسيم. هند با صدها زبان و مذهب و تنوع قوميتی به عنوان بزرگترين دموکراسی ايستاده است و اين تجارب وجود دارد. آيا زبان برای اين کشور مشکلی ايجاد کرده که ما اينقدر برای اين موضوع مسئله ساختهايم. در انتخابات هر جا میرفتيم، میگفتند، اينجا با موضوع زبان اينگونه برخورد کردند. ما از آزادی، اعتماد به ملت، گردش آزاد اطلاعات لطمه نمیبينيم. ممکن است به من نوعی فشار وارد شود ولی عملاً برای جامعه مفيد است و به نفع اسلام و آينده کشور است. والسلام عليکم و رحمت الله و برکاته Copyright: gooya.com 2016
|