یکشنبه 5 مهر 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

جبش سبز بمب اتمی نمی خواهد! کودتاچیان به دنبال قدرت هسته ای هستند! بابک داد

بابک داد
واقعیت این است که امروز امنیت ایران زمین به خطر افتاده و تیغ زهرآلود، به دست گروهی زنگی مست افتاده است. کودتاچیان در مراکز پنهان که هفته قبل یکی از آن ها افشا شد، مشغول ساختن تجهیزاتی هستند که بر خلاف قوانین بین المللی و صرفا براي دستیابی به تسليحات اتمي برپا شده اند و اگر مسئولانه در ميدان نباشيم، عاقبتی شوم از تحریم گرفته تا جنگ را بر ایران تحمیل خواهند کرد

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


تصویری که از تحولات داخل کشورمان در ذهن دنیاست، دارد به مرور تصحیح و واقعی تر می شود. این کار مهمترین وظیفه ماست که در هر جایی و از هر تریبونی که داریم، از شبکه های خانگی و فامیلی و اینترنت و وبلاگها و... این تصویر را دقیق تر و واقعی تر کنیم.اینکه میان جنبش سبز با حکومت ولایت نظامی/سلطانی فقیه، چه دره عمیقی از فهم و درک و عمل وجود دارد.اينكه جنبش سبز براي احياي ارزشهايي متولد شده كه ارزشهايي انساني اند و در بسياري جهات نسبتي با نظام كودتايي، خونريز و متجاوز فعلي ندارد.
سه ماه و ده روز قبل مردم دنیا تصور می کردند مسائل ایران، یک دعوای انتخاباتی و داخلی است و حداکثر اختلاف نظرهایی درباره نتایج انتخابات میان چند گروه در گرفته است. با کشتار معترضان بیگناه و دستگیر های گسترده فعالان و روزنامه نگاران و بلاگرهای ایرانی، کم کم مردم دنیا متوجه شدند این اتفاقات، نشانه های بالینی یک کودتای نظامی تمام عيار را دارد و دیگر اختلافات میان دو نامز انتخاباتی موسوی- احمدی نژاد نیست، بلکه منازعات اساسی تر و بر سر مسائل ريشه ای تري مثل حق انتخاب مردم، وحشي گري و تمامیت خواهی اقليت طرفدار نظام سلطانی فقيه و قرباني شدن جمهوريت و اسلاميت و ايران در پاي جماعتي كم شعور و خونريز است. حالا مردم دنیا با ادامه جنبش صد و پنج روزه ملت و بخصوص تظاهرات بی سابقه جنبش سبز در روز ایران (قدس سابق) با بخشهای تازه ای از واقعیتهاي جنبش سبز مواجه شده اند. این جنبش اولا" بسیار پردامنه است و کاملا" مردمی و همه گير است. ثانيا" جنبشي است بدنبال صلح، حق حاکمیت مردم و دوستی با جهانیان و اساسا" اهل جنگ طلبی و دشمني با كشورها نیست. جنبش سبز روسيه و چين را بدليل حمايت از كودتا و كشتارها محكوم كرد اما در عين حال بدنبال ماجراجوئی و جنگ در جهان نيست و با دخالت رژيم كودتايي در امور داخلي كشورهايي مثل لبنان و عراق و فلسطین مخالف است. جنبش سبز با تغییر نام «روز قدس» به «روز ایران» بر این حقیقت تأكيد كرد که وقتي ملت ايران حق راهپیمایی و حق طلبی ندارد و خود مورد تجاوز و غصب قرار دارد و نمی تواند حقوق اساسیش را مطالبه کند، طبیعتا" نمی تواند و نبايد وکیل و وصي ملتهاي دیگر شود و برای آزادی ملتهای دیگر (مثل فلسطینیان) و در اصل به سود ماجراجوئي ها و امتيازگيري هاي دولت ايران در تظاهرات روز قدس شركت کند! چرا كه گفته اند چراغی که به منزل رواست به مسجد حرام است.

جنبش سبز تريبون محدودي دارد و در داخل كشور دچار سانسور شدید رسانه اي است و در خارج نیاز به سخنگویانی دقیق و هماهنگ با حركت اصيل ملت دارد. با این همه اين جنبش بدليل اصالتي كه از توده هاي مردم گرفته، توانسته با سرعتی باورنکردنی حساب یک ملت پرشمار و متمدن را از اقلیت حاكم و دولت خونریز و متجاوز منصوب رهبري جدا کند. با اين حال هنوز هم خلأهایی هست که به زودی و به هر حال مرتفع می شوند. تا آن زمان باید هم در داخل و هم در خارج «تفاوتهای جنبش سبز» با حکومت کودتایی را دقیق نمایش دهيم و بازتعریف کنيم. نباید بگذاریم تعاریف کلی، باعث ايجاد سوء تفاهم و شباهت شكلي جنبش سبز با حکومت شود. اینجا لازم است ما بر روی نقاط اختلافمان با سران کودتاچی تمرکز کنیم و خط کشی های جنبش سبز با حکومت را در سرفصلهای مهمی مثل دموکراسی، حقوق بشر، انرژی اتمی و سیاست خارجی برجسته سازیم. وگرنه ممکن است ناخواسته در جنگ رواني كودتاچيان با افكار عمومي جهان قرار بگيريم و در يك سوء تفاهم بزرگ، جنبش سبز به عنوان ملت و سربازان این حکومت منزوی به شمار آید؛ در حالی که این حکومت کودتایی، هرگز برآیند انتخاب ملت صلح دوست و متمدن ايران نیست. ایرانیان مهاجر در خارج کشور هم كه با حضور بی سابقه در اعتراضات اخیر و همین حضور آرام اما فعال خود به مردم دنیا نشان داده اند خصلت این جنبش، تغيير مسالمت خواهانه و حق طلبي غير خشونت آميز است و جنبش سبز محصول یک دعوای داخلی بر سر موضوعاتی داخلی نیست، بلکه خواسته های عمومی و مطالبات معوقه ملت ایران در دل این جنبش جای گرفته اند. با اين همه هنوز هم به روشنگری بیشتر و جداسازي حساب جنبش ملي سبز با حكومت غير مردمي آقاي خامنه اي و احمدي نژاد نیاز داريم.هرچه مسئوليت گروههاي سياسي و سران و شخصيتها در جنبش سبز بالاتر مي رود، مسئوليت آنها براي اين روشنگري و خالص سازي مواضع سبزها بيشتر و بيشتر مي شود.

مردم دنیا باید بدانند حكومت ايران در پي احياي غرور ملي ايرانيان نيست و غرور ملي ايرانيان هم با دستیابی به بمب اتمي احياء نمي شود. دنيا بايد مردم ایران را بشناسد كه بر خلاف آن عده قليلي مي انديشند كه غالبا" در تصاوير تلويزيوني حكومتي به عنوان ملت ايران نمايش داده مي شوند و شعار جنگ و مرگ سر مي دهند. ملت ايران غرور ملی خود را با دستیابی به بمب اتمی يا انكار ملل ديگر و يا با جنگ و خونريزي مطالبه نمی کنند. اینها خواسته اقلیت غاصبی است که مانند انتخابات اخير، همه دستگاههای تبلیغاتی کشور را در اختیار گرفته اند و با نمایش اين خواسته جعلي، به عنوان خواست ملی ايرانيان به دروغگویی در داخل و خارج می پردازند. سالهاست با تكيه بر اعتبار يك ملت بزرگ، آدمهاي حقيری دارند مقاصد حقيرتر خود را پيش مي برند و جنبش سبز از دل اعتراضات فراگیر به اين خيانتهاي مدام سر بر آورده و مردم را به درجه اي از شعور و بلوغ سياسي رسانده كه ديگر حاضر نيستند مورد سوء استفاده آن اقليت قرار بگيرند. طرح عامه فریب آقای خامنه ای و دولت کودتایی اش این است که غرور ملی مردم ما را با اصرار بر شعار «انرژی هسته ای حق مسلم ماست» تهییج کنند. اما جنبش سبز غرور ملي ايرانيان را در ارزشهاي ديگري ديد كه مورد اقبال ميليونها يراني قرار دارند و آنها حقوق اوليه و اساسي تري هستند كه بدون آن حقوق مسلم، كرامت و غرور و احترامي براي ملت باقي نمي ماند. ارزشهايي به مراتب اصيل تر از قدرت هسته اي؛ ارزشهايي مثل حق طلبي، آزادگي ، صلح و برادري، حاكميت ملت بر سرنوشت خويش، برابري حقوق شهروندان و آزادي در انديشه و عمل. امروز مردم ايران بدرستي آگاه شده اند كه عاقبت ماجراجویی های هسته ای، هیچ غروری برای ایرانيان به دنبال نخواهد داشت. مردم به عینه دیدند که پایه و بنای این حکومت كودتايي بر دروغ و خيانتهایی استوار است که نمونه واضحش را در انتخابات و کودتا و اتفاقات بعد از آن دیدیم و ديديد. مردم ما غرور ملی خودرا از مسیر مورد نظر احمدی نژاد و خامنه ای و با دستیابی به بمب اتمی دنبال نمی کنند. حاکمان بدنبال غرور ملی از همین نوعی هستند که خودشان گرفتارش شده اند و اين غرور نیست، تفرعن و خودپرستی فرعونی است. غروری که به جای احترام، نفرت می زاید. به جای مناعت و سعه صدر، تنگ چشمی و جاه طلبی و خونریزی به بار می آورد. غرور ملی مورد نظر آقای خامنه ای، چیزی شبیه همین نخوت و غرور و استکباری است که خود ایشان بدان دچار است و نسبت به يك ملت بزرگ نشان مي دهد. غرور بيمارگونه اي كه هيچ چيز عظش بي پايان آن را سيراب نمي كند و عاقبتي جز هلاكت ندارد. برای بدست آوردن یا تصاحب یک چنین احساس غروری به عنوان بديل غرور ملي(!)، البته که حکومت باید بدنبال سلاح اتمی و قدرت نظامی باشد. زيرا پايگاهي در ميان مردم ندارد و مشروعيت خود را بايد از روسيه و چين و كوبا گدايي كند و براي بقاي خود بدنبال تسليحات اتمی برود.

مردم ایران اما از اینگونه غرورملی دلزده و خسته هستند. مهاجران ايراني بيشتر از ما نگاه تحقيرآميز مردم دنيا به چنين ملتي را تجربه كرده اند. كيست كه نداند هيچ ملتي به صرف دستيابي به بمب اتمی صاحب غرور و احترام بین المللی نشده که حکومت کودتایی ایران دومین آنها باشد؟ از پاكستان تا كره شمالي و چين و هند بگيريد تا روسيه و حتی آمريكا هيچكدام نتوانسته اند مشروعيت خود را با صرف دستیابی به بمب اتمي تأمين كنند ولي تفکر کودتاچیان در ايران، از سالها قبل بر همين پايه استوار بوده و هست كه مي توانند با ارعاب مردم داخل و جهانیان؛ به سیادت و آقایی دست پیدا کنند و از دیدگاه آنها چه چیزی مرعوب کننده تر از سلام هسته ای؟

حاکمیت نظام با فريب و تهييج مردم بي خبر، آنها را در ماجراجوئي هاي هسته اي خود همراه می كند و در نهايت به بمب اتمي دست پيدا كند و جهان را به تمكين یا رضایت وادار سازد. آنها به همين مسير ادامه مي دهند و نهایتا" ایران و ايرانيان را به پرتگاه مخوفی می کشانند که نه تنها غرور ملی نخواهند داشت، بلکه عزت ملی ایرانیان را هم دستخوش ماجراجوئی های خود خواهند کرد و از ايران مخروبه اي به مراتب بدتر از عراق بعد از صدام حسين برجاي خواهند گذاشت.

امروز برای بقای ملت و سرزمین مادري مان ایران، لازم است مردم دنیا را توجيه كنيم تا آنها صداي ما را پژواك بخشند. ملل جهان باید بدانند جنبش سبز بدنبال دستيابي به احترام جهاني بر اساس اصول مترقي است و این احترام را با ارعاب جهانیان و بمب اتمي نمی خواهد و در 100 درصد مسائل با حکومت دیکتاتوری و دولت كودتايي ایران اختلاف نظر دارد. مردم دنیا ممكن است ندانند معنای ضمنی نامه نگاری میرحسین موسوی (رئيس جمهوري منتخب ملت) با آیت الله منتظری (نماد مرجعيت پاك ديني) چيست؟ شايد ندانند جنبش سبز بدنبال قرائت اصيل ديني فارغ از حكومت داري است. شايد ندانند معناي مورد نظر سران جنبش سبز از مفاهیم مذهبی یا سیاسی و حتی اقتصادی و فرهنگی، هيچ سنخيتي با مراد و مقصود حکومت طالبانی آقاي خامنه اي و جنتي و احمدی نژاد ندارد. باید با وضوح به آنها فهماند بین جنبش سبز و نظام تحت رهبری آقای خامنه ای چه دره عمیقی از فهم عمومی و مواضع سیاسی وجود دارد. باید برای مردم و دولتهای ناآگاه توصیف کرد بین دولت سبزی که میرحسین موسوی در نظر داشت با دولت ناپاک و متجاوزاحمدی نژاد چه تفاوتهای فاحشی هست؟ و مردم خواهان تغییر، بدنبال تغییر در تصویری بودند و هستند که دنیا از ایران در ذهن داشت و به اشتباه احمدی نژاد را نماد جامعه ایرانیان می پنداشت. چه در زمینه حقوق بشر، یا انرژی اتمی و ماجراجویی های منطقه ای که هر کدام سرفصل های مهمی هستند و جاي توضيح دارند. باید موضع روشن جنبش سبز را در خصوص همه این مسائل وضوح بخشیم تا مردم دنيا دچار سوء برداشت نشوند.

هرگونه «تعلل کردن» ما در روشن کردن نقاط اختلافمان با حکومت کودتایی ایران، تعلل پرخطری است و فقط به بدفهمی دنیا دامن می زند و اتفاقا" حکومت کودتایی ایران سعی دارد درها بر همان پاشنه یعنی «سوء تفاهم بین المللی» بچرخند تا او زمان کافی برای دستیابی به بمب اتمی را پیدا کند و ديگر با بمب و تهديد و ارعاب جهانیان حكومت كند. درست مثل حکومت قذافی در لیبی. این سوء تفاهم که حکومت ایران مدعی است «مردم ایران انرژی هسته ای را برای احیای غرور ملی خود می خواهند» و پشتیبان حکومت برای دستیابی به بمب اتمی هستند، سوء تفاهم خطرناكي براي تمام ايرانیان است كه بايد به بهترين شكلي پادزهر آن را تهيه كنيم و نگذاريم جنبش سبز را در لكنت یا سانسور رسانه اي فعلي، به دام چنين سوء تفاهمي بكشانند. لازم است در جنبش سبز چه در بدنه داخلی و چه در سطوح خارجی به روشنگری بیشتری دست بزنیم. در شعارها، نوشته ها و بیانیه های خود بر این حقیقت تأکید کنیم که جنبش سبز درباره مقوله انرژی اتمی دقیقا" دیدگاهی صلح آميز، قانونمند و هنجارپذير دارد و ابدا" اجازه ماجراجوئي اتمي به سران رژيم كودتايي را نخواهد داد. تدقیق و ظریف کاری در این مقوله بسیار حیاتی است. باید نظرمان را واضح و بی تکلف بگوییم که جنبش سبز بدنبال احیای حق حاکمیت رأی مردم است و عموم مردم ایران، از اساس مخالف دستیابی به بمب اتمی و ماجراجوئی در عراق و فلسطین و لبنان هستند. در این صورت می توان و باید، سمت و سوی تحریم ها و تهديدهای بین المللی را از مردم دربند ایران به سوی حاکمان نامشروع بگردانیم. می توان و باید از فجایع انسانی بعدی جلوگیری کرد وگرنه اين اقليت نامشروع، همزمان با نابودي خويش، كشور را به ورطه نابودي خواهند كشاند.

بايد اين حقيقت بزرگ را به باور جهانيان برسانيم كه ملت ایران از جنگ بیزار است و تسلیحات هسته ای و بمب اتمی نمی خواهد، بلکه بدنبال آزادي، عدالت ، دموکراسی و صلح جهاني و حق انتخاب نوع زيستن خويش است. در عين حال كه خواهان استقلال و حفظ تماميت ارضي سرزمين خود هستيم و اجازه تجاوز دشمن خارجي را نمي دهيم، اما عجالتا" بدنبال نجات كشورمان از چنگال اين اقليت متجاوز و کودتاچیان غاصب هستيم كه كشور را به قهقرا مي برند. این پیام را باید با وضوح و تکرار به گوش مردم سایر کشورها برسانيم که اگر در ایران، مردم و رأي ملت حاکم نباشند، تضمینی برای هنجارشکنی غاصبان حکومتی فعلی نیست، که ايرانيان با رژیم کودتایی تفاوت اساسی دارند و متمدن ترين ملل جهانند و هیچ خطری از سوی مردم ایران (نه حکومت کودتاچی کنونی) ساير مردم جهان را تهدید نخواهد کرد. این گوشه ای از کار ماست. اینکه تصوير ايرانيان را در ذهن جهان تصحيح كنيم و بگوييم تنها همین اقلیت کودتاچی است که بعد از سرکوب جنبش حق طلبانه مردم ایران، به سرعت به دنبال ساختن بمب هسته ای است و از حالا چنگ و دندانش را به کشورهای دیگر نشان می دهد. جنبش سبز در صد و شش روز اخير اين تصوير نادرست را از ذهن بسياري از ملل جهان زدوده و اين حاصل تلاش همه كوشندگان اين جنبش ملي بوده است. اما هنوز به نو به نو کردن اين روشنگريها و تداوم تصحيح چهره ايرانيان نيازمنديم.

واقعیت این است که امروز امنیت ایران زمین به خطر افتاده و تیغ زهرآلود، به دست گروهی زنگی مست افتاده است. کودتاچیان در مراکز پنهان که هفته قبل یکی از آنها افشا شد، مشغول ساختن تجهیزاتی هستند که بر خلاف قوانین بین المللی و صرفا" براي دستیابی به تسليحات اتمي برپا شده اند و اگر مسئولانه در ميدان نباشيم، عاقبتی شوم از تحریم گرفته تا جنگ را بر ایران تحمیل خواهند کرد. نباید و نمی توانیم گوشه ای بنشینیم و این فاجعه عظیم را تماشا کنیم. باید مراقب باشیم احمدی نژاد و حکومت نامشروع فعلی، دارند آتشی می افروزند که ممکن است هیزم آن ملت ایران و این سرزمین استبداد زده باشد. با هر وسیله ای، با هر رسانه ای، باید حساب ملت صلح دوست ایران را از جریان خشونت طلب حاکم جدا کنیم. بخصوص تکیه بر این حقیقت که «ما بمب اتمی نمی خواهیم» و جنبش سبز خواهان اصول انسانی مانند صلح، برابری ، آزادی و عدالت است اهمیت اساسی دارد.

تردید نکنیم که حکومت نامشروع ایران در حال سقوط و نابودی است و دیکتاتورهایی مثل صدام و خامنه ای به هنگام سرنگونی و سقوط خود، کشور را هم به ورطه تباهی و نابودي می کشند. مراقب باشیم این حاکمان زبون در حال گریختن از این سرزمین دیرین، کشور عزیزمان را به آتش جنگ و تباهی و نیستی نکشانند و مام وطن را نابود نکنند. این مسئولیت سنگین همه ما در این برهه زمانی است. لازم است هر کجا که هستیم و با هر وسیله ای که در اختیار داریم، مسئولیت خود را به انجام برسانیم. یاحق!

فرصت نوشتن،روزنوشته های بابک داد
www.babakdad.blogspot.com
تماس:
Babakdad@hotmail.com


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016