چهارشنبه 11 دی 1387   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

يک صحنه و يک دروغ و بيچارگی آدمی، علی کلائی

علی کلائی
سال هاست که دروغ می گويند. از احساسات نسل جوان و مذهبی ايرانی سوء استفاده می کنند و به نام انسان به کام خود می گيرند. چرا؟ اين سوالی است که ذهن مرا به خود مشغول ساخته. چرا اين همه دروغ و تزوير؟ تا کی؟ آيا مرکب دروغ به منزل می رسد؟

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


يک صحنه . دهم دی سال ۱۳۸۷ خورشيدی . حدود ۴ يا پنج روز يا سه روز (اصلا چه فرق می کند . يک ساعتش هم نماد جنايت و وحشت جلادان بين الملل است) پس از آغاز حمله ددمنشانه نظام سرمايه سالار بين الملل و اسرائيل و صهيونيست ها به نمايندگيشان ، به غزه و رخدادن يک نسل کشی . فرودگاه مهر آباد تهران . روبروی و داخل ترمينال يک . ساعت ۲۲ .
عده ای جوان بسيجی از بسيجيان دانشگاه تهران در انجا نشسته اند . پرده ويدئوپروجکشن در حال نمايش فيلمی است که فکر می کنم از توليدات حماس برای فارسی زبانان است . فيلمی از جنايات قبلی اسرائيل با زير نويس فارسی . روبروی پله ها جوانان بسيجی در سرما نشسته اند و پتو به دور خود پيچيده و در حال تماشا و گپ زدن . داخل و در نمازخانه هم يا در حال عبادت و يا در حال گپ زدن . سازمان انتقال خون هم در حال خون گيری از اهدا کنندگان برای مردم غزه .
با يکی از اين بچه های در پتو پيجيده شده بيرون ، صحبت می کنم . می گويم اينجا چه ميکنی و می گويد که آمده است تا به غزه برود . چنان با اطمينان حرف می زند که انگار همين الان در غزه است . می پرسم چگونه و می گويد با پرواز . بعد هم با غرور می گويد که بچه ها (منظور دوستان بسيجی اش است) باغ قلهک را گرفته اند و پرچم فلسطين را بر بام آن بر افراشته اند .
ساعت ۲۳ می شود . ظاهرا از ابتدای غروب آفتاب (حدود ۱۷:۳۰ – ۱۸) اين جوانان اينجا مستقر اند و امثال سعيد قاسم برايشان سخنرانی کرده اند . راستی يادم رفت بگويم سعيد قاسم را گوشه ای از سالن درون ترمينال ديدم که با بچه های بسيجی که احتمالا مسئوليت داشتند و هماهنگ کننده بودند بحث می کرد . يک روحانی هم در نمازخانه در حال صحبت با بچه ها بود . القصه ساعت ۲۳ شد و يکی از اين جوانان احتمالا هماهنگ کننده با محاسنی بلند و چفيه به دور گردن پشت بلندگو رفت و اعلام کرد که مراسم پايان يافته و اگر حاضرين کشش دارند و خواستند می توانند زيارت عاشورايی برگزار کنند و عزاداری بکنند .
چند نکته اما در اين واقعه قابل بررسی و دقت است . اين جوانان به اميد رفتن به غزه و مبارزه در راه رهايی مردم غزه به اينجا آورده شده بودند . اما تنها يک نمايش و مانور قدرت ترتيب داده شد . آنهم نه در فلسطين يا در اسرائيل . بلکه در خاک ايران و در تهران . برای که خدا عالم است .
قرار بود اين جوانان به غزه بروند . اما نمی دانم کسی از ايشان پرسيده بود چگونه يا نه ؟ از راه زمينی که مسئله نا ممکن است . هوايی هم که به محض ورود به حريم هوايی غزه يا اسرائيل هدف قرار خواهند گرفت و اصلا به غزه برای مبارزه نخواهند رسيد .
هنوز نفهميده ام که چرا اين جوانان ابتدا به حکومت ايران معترض نمی شوند . سياست يک بام و دو هوای اين حاکمان آيا سوال برانگيز نيست ؟ از سويی به مصر و حسنی مبارک حمله می کنند و از سويی ديگر کمکهای خود را به قاهره می فرستند تا ابتدا مصر آنان را بازرسی کند و بعد مجوز ورود به خاک خودش يا ورود به غزه را بدهد . بعد هم آيا اصلا مصر اين کمکها را به مردم غزه می رساند ؟
آيا برای تجمع ، ترمينال يک فرودگاه مهرآباد جای مناسبی است ؟ اگر هدف حتی تنها بازتاب خبری هم باشد ، انتخاب اين ترمينال کاری اشتباه است . اين ترمينال مدتهاست که بلا استفاده است و کاربری پرواز مسافر ندارد . آيا اگر اين تجمع در فرودگاه امام يا مقابل نمايندگی سازمان ملل در تهران انجام می گرفت ، بازتاب بيشتری نداشت ؟
مدعی شده اند که باغ قلهک را گرفته اند . تا لحظه نوشتن اين کلمات هنوز خبر قطعی مبنی بر تسخير اين باغ و ادعاهايی که شده ندارم . اما مگر باغ قلهک ملک سفارت انگلستان نيست ؟ اگر هست پس بنا بر معاهدات بين المللی بخشی از خاک انگلستان محسوب می شود و تسخير آن در حقيقت تسخير بخشی از خاک انگلستان است . آيا تسخير و اشغال گری کاری پسنديده است ؟ آيا درست است که با کاری احساسی و اينچنينی منافع ملی ايران به اين شدت به خطر بياندازيم ؟
تنها نتيجه ای که ميتوان گرفت اين است که اين بچه ها بی گناه اند و مقصر نيستند . مقصر امثال سعيد قاسم ها و سعيد حداديان ها هستند که اينگونه از احساسات انسانی و مذهبی اين جوانان سوء استفاده می کنند تا مطامع خود را تامين کنند و مثلا برای بزرگ ترهای خود خروجی کاری داشته باشند و برای خود شهرت و قدرت دست و پا کنند . نتيجه ديگر اينکه واقعا در ايران نهادی وجود دارد که کاملا خود مختار است . يادم هست که سر ماجرای قانای دوم – فردای روز فاجعه- زمانی که به همراه ديگر فعالين حقوق بشر در مقابل مقر سازمان ملل تجمع کرديم با برخورد تند و بسيار خشن نيروی انتظامی مواجه شديم . آن روز هم ما برای اعتراض به اعمال جنايت بار اسرائيلی ها در آنجا جمع شديم . اما نيروی انتظامی به ما نشان داد که اعتراض به جنايت اسرائيل هم اگر از مجرای حکومت نباشد از سوی حاکمان پذيرفته نيست .
سالهاست که دروغ می گويند . از احساسات نسل جوان و مذهبی ايرانی سوء استفاده می کنند و به نام انسان به کام خود می گيرند . چرا ؟ اين سوالی است که ذهن مرا به خود مشغول ساخته ؟ چرا اين همه دروغ و تزوير ؟ تا کی ؟ آيا مرکب دروغ به منزل می رسد ؟ سنت تاريخ که خلاف اين را ثابت کرده است . دروغ گو عاقبت افشا خواهد شد و راستی و حقيقت است که حاکم می گردد . به قول قديمی ها : دير و زود دارد . اما سوخت و سوز ندارد .
ساعت ۱:۱۵ دقيقه روز ۱۱ ام دی ماه ۱۳۸۷

*** روزنامه کارگزاران - چهار شنبه ۱۱ دی ۱۳۸۷ خورشيدی – سوتيتر کنار صفحه سمت راست زير تصوير آقای محمد مجتهد شبستری اين است : ديشب توسط دانشجويان صورت گرفت . اشغال باغ قلهک و اهتزاز پرچم فلسطين





















Copyright: gooya.com 2016