گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
13 آبان» بهمن ِ کُردان! بابک داد17 مهر» شروطی برای نيامدن! بابک داد 11 مهر» قحط الرجال! کُردان: "جاعل" يا "مغبون"؟ بابک داد 23 شهریور» يا وارد زمين نشويد، يا قاعده بازی را بپذيريد! بابک داد 4 شهریور» موازنه "اکثريت منفعل" و "اقلیّت مصّمم"! بابک داد
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! "تغيير"، وسيله يا هدف؟ بابک دادچيزی که در شعارهای اين روزهای برخی سياستمداران ما، خيلی معلوم نيست اين که منظورشان تغيير از کدام وضعيت و تغيير به کدام وضعيت است؟ تغيير از چه به چه؟ اين که در کدام حوزه ها می توان انتظار تغيير داشت؟ در کدام بخش ها، تغييرات ممکن است؟اساسا" کدام وضعيت های ما نيازمند تغيير است؟
اين روزها «تغيير» به خواسته و آرمان خيلی ها تبديل شده و برخی سياستمداران اينطور نشان ميدهند که برای ايجاد تغيير به ميدان می آيند. تغيير، شعاری است پويا و کاملا" منطبق است با جوهره زندگی و کمال خواهی بشر.و در عين حال، آنقدر «کلی» و پردامنه و البته جذاب است که می توان هر تعبير و برداشتی از آن کرد. اين شعار هم وقتی بدون «مصداقها» و نقاط هدفش بيان شود،در نهايت چيزی می شود شبيه شعارهای کلی و دلفريب ديگری که در اين سالها بسيار شنيده ايم و بدانها دل بسته ايم، اما در عمل چيز ديگری از آب در آمده اند؛شعارهايی مثل «اصلاحات»، «مهرورزی»، «عدالت» و «آزادی»! گفتن ندارد که شعار «تغيير» مثل هر خواسته ديگری، بايد مبدا و مقصد مشخصی داشته باشد. چيزی که در شعارهای اين روزهای برخی سياستمداران ما، خيلی معلوم نيست اينکه منظورشان تغيير از کدام وضعيت و تغيير به کدام وضعيت است؟ تغيير از چه به چه؟ اينکه در کدام حوزه ها ميتوان انتظار تغيير داشت؟ در کدام بخشها، تغييرات ممکن است؟اساسا" کدام وضعيتهای ما نيازمند تغيير است؟ و کدام وضعيتهای دارای مشکل جامعه ما غيرقابل تغيير است؟ کدام تغييرات،کوتاه مدت و کدام تغييراتی درازمدت و زمانبر هستند؟ و سياسيون ما قول رسيدن به کدام تغييراتی را برای دوران مديريت ۴ ساله خود به مردم می دهند؟ آيا آنها از ميزان توانايی خود برای انجام تغييراتی که قولش را ميدهند،به خوبی آگاهی دارند؟و آيا در برابر کسانی که خواهان حفظ وضع موجود و عدم تغييرات هستند و به «محافظه کاری»شهرت دارند،نيروی لازم برای ايجاد تغييرات مورد نظرشان را دارند؟ودهها سئوال ديگر. رئيس جمهوری منتخب بزرگترين قدرت جهانی،باراک اوباما هم با شعر «تغيير»رای آمريکائيان را کسب کرد.او در طول حدود يک سال و اندی فعاليت انتخاباتی، برای تک به تک بخشهای مورد نظرش،به افکار عمومی آمريکائيان پاسخ و وعده داد و بارها با رقبا و رسانه ها و مردم بر سر هدفهايش برای تغييرات، چالشهای جدی کرد و نهايتا" اعتماد مردمش را جلب کرد. سئوالات بالا، سئوالات بديهی و اوليه ای است که اگر در دوران تبليغات انتخاباتی،برايشان پاسخی يافت نشود،ممکن است بدليل جذابيت اين شعار، حتی باعث پيروزی شعاردهنده اش هم بشود، اما بدون دقت در اين اما و اگرها، فقط بايد با سوزاندن يک دوره ۴ يا ۸ساله ديگر به جواب واقعی اين سئوالات رسيد.نتيجه تلخی که در سالهای اخير از شعارهای زيبای اصلاحات يا عدالت و مهرورزی، نصيب جامعه شده است. و يک پرسش خيلی کلی تر؛بايد روشن کنيم که برای جامعه ای مثل ما،تغيير يک وسيله است برای رسيدن به وضعيت بهتر؟ و يا وضعيت موجود جامعه ما به چنان حالتی رسيده که تغيير برايش فی نفسه يک هدف و آرمان است؟ هر کدام از اين دو وجه،بار معنايی خيلی مهمی دارند؛اينکه برای جامعه امروز ما،تغيير يک وسيله است و يا يک هدف؟ Copyright: gooya.com 2016
|